احيای اصل «امر به معروف و نهي از منكر»؛ سیدجواد ورعی

نكته اول:
ظرفيت نهفته در اصل امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر يك از آموزه هاي افتخار آفرين اسلام است. به گونه اي كه يكي از متفكران امريكايي وقتي خبر تعدي و تجاوز مردي شرور را به زني بي پناه در ايستگاه مترو را شنيده ، و اين كه مردم اين حادثه را ديده ولي از كنار آن بي تفاوت گذشته اند، به فكر فرو رفته كه آيا نمي توان در جامعه تدبيري انديشيد كه مردم از كنار چنين حوادثي بي تفاوت نگذرند و نسبت به همشهريان و هم نوعان خود احساس مسئوليت كنند؟ پس از تحقيق و تتبع به آموزه امر به معروف و نهي از منكر در دين اسلام برخورده و كتاب ارزشمند و محققانه «امر به معروف و نهي از منكر در انديشه اسلامي» را تأليف كرد. اين كتاب به زبان فارسي ترجمه شده و در دو جلد به چاپ رسيده است.
غرض از نقل اين ماجرا اشاره به وجود چنين ظرفيتي در دين اسلام است كه متأسفانه آن گونه كه شايسته اين فريضه الهي است و احياي آن مي تواند جامعه اسلامي را از بسياري از ناهنجاري ها پاك كند،‌ مورد اهتمام و توجه ما نيست. گرچه برخي از شئون امر به معروف و نهي از منكر از سوي نهادهاي قانوني در قالب هاي مختلف انجام مي گيرد، اما اين مقدار در خور شأن و اهميت اين فريضه نيست. بر اساس روايات ما اقامه فرائض ديگر، تأمين امنيت، اصلاح امور و برچيده شدن مفاسد اجتماعي و … به احياي اين اصل بستگي دارد. در اهميت اين فريضه همين بس كه از نگاه قرآن برتري امت اسلامي بر امت هاي ديگر به احياي اين فريضه در ميان آنان بستگي دارد. «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِالله»(آل عمران: 110) و شخصيتي مثل امام حسين(ع) براي احياي اين فريضه در جامعه اسلامي قيام نموده و جانش را فدا مي كند. آن حضرت در سندي كه از خود بجا گذاشت اين واقعيت را به ثبت رساند و فرمود:

«انّی لم اخرج اشرا و لابطرا، و لا مفسدا و لا ظالما، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر…؛ تحقیقا من برای ایجاد بی نظمی خروج نکردم، و مفسد و ستمکار نیستم، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم…» (موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص291)

نكته دوم:

لزوم احياي اصل هشتم قانون اساسي
در ماه هاي اول بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، امام خميني با صدور حكمي شوراي انقلاب را مأمور تشكيل اداره اي مستقل براي احياي اين فريضه نمود. متن حكم به اين شرح است:
«بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏. شوراى انقلاب اسلامى به موجب اين مرقوم مأموريت دارد كه اداره‏اى به اسم «امر به معروف و نهى از منكر» در مركز تأسيس نمايد؛ و شعبه‏هاى آن در تمام كشور گسترش پيدا كند؛ و اين اداره، مستقل و در كنار دولت انقلابى اسلامى است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتى و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامى مأمور است كه اوامر صادره از اين اداره را اجرا نمايد و اين اداره مأمور است كه در سراسر كشور از منكرات به هر صورت كه باشد جلوگيرى نمايد و حدود شرعيه را تحت نظر حاكم شرعى يا منصوب از قِبَل او، اجرا نمايد و احدى از اعضاى دولت و قواى انتظامى حق مزاحمت با متصديان اين اداره ندارند. و در اجراى حكم و حدود الهى احدى مستثنى‏ نيست حتى اگر خداى نخواسته رهبر انقلاب يا رئيس دولت مرتكب چيزى شد كه موجب حد شرعى است، بايد در مورد او اجرا شود. (صحيفه امام، ج9، ص213)
عدم استقبال دولتمردان، بلكه مخالفت آنان با تشكيل چنين نهادي احياي اين فريضه را به محاق فرو برد. گرچه برخي از شئون پيش بيني شده براي اداره امر به معروف و نهي از منكر در فرمان فوق، برعهده نهادهاي ديگر مثل قوه قضائيه، نيروي انتظامي و … است. اما تأسيس نهادي مستقل براي اين امر به معروف و نهي از منكر با ساختار و شرح وظايفي معين مي توانست جايگاه اين فريضه را ارتقا بخشد.
خوشبختانه اهميت اين اصل موجب شد تا به رغم آن كه در پيش نويس قانون اساسي در اين باره اصلي پيش بيني نشده بود، در مجلس خبرگان تدوين قانون اساسي، توجّهي وي‍ژه بدان صورت بگيرد و اصل مستقلي براي آن در نظر گرفته شود. در اصل هشتم قانون اساسي سه ساحت و عرصه براي امر به معروف و نهي از منكر تعريف شده: «امر و نهي مردم توسط حكومت»، «امر و نهي مردم توسط خود مردم»، و «امر و نهي حكومت توسط مردم».
به نظر مي رسد در هر سه زمينه نيازمند فرهنگ سازي و تدوين قوانين و مقررات متناسب هستيم تا اين فريضه به صورتي كاملا حساب شده، مفيد و مؤثر در جامعه احيا شود و همگان از بركات آن برخوردار شوند. به نظر نويسنده مهم ترين و دشوارترين ساحتي كه در امر به معروف و نهي از منكر مطرح است، «امر و نهيِ حاكمان و صاحب منصبان از سوي مردم» است. اين عرصه با دشواري ها و موانعي روبروست. معمولا صاحبات قدرت، نفوذ، مقام و منصب از اين كه مورد امر و نهي قرار بگيرند، خوششان نمي آيد و از آن استقبال نمي كنند، و چون قدرت و امكانات در اختيار آن هاست، در اين راه موانعي ايجاد مي كنند. در حالي كه هم به خاطر در امان ماندن خود از مفاسد و پيامدهاي منفيِ قدرت و مقام، و هم براي تأمين سلامت جامعه، بايد از احيايِ اين فريضه استقبال كنند.
البته با توجه به هدفِ تشريع اين فريضه،‌ كه برچيده شدن ناهنجاري ها از صحنه اجتماع و برخورداري از يك جامعه سالم است، لازم است همه كساني كه وارد اين عرصه مي شوند،‌ اولاً با احكام، مقررات و ظرائف اين فريضه آشنا باشند. و ثانياً، هدف شان سالم سازي اجتماع و اصلاح امور باشد، نه تنبيه و مجازات افراد. چرا كه مبناي امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن، وجود رابطه عاطفي و محبت آميز مردان و زنان مؤمن با يكديگر است. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ…»(توبه: 71)
افزون بر آن، مقوله «امر به معروف و نهي از منكر» غير از مقوله «تعزير و مجازات» است كه از شئون حكومت است. كسي كه با شرايط مقرّر و با رعايت مراتب اين فريضه، اقدام به امر به معروف و نهي از منكر مي كند، در جايگاه تنبيه و مجازات متخلفان نيست، بلكه در صدد است تا برادر و خواهر مؤمن خود را به انجام نيكي ها دعوت، و از انجام زشتي ها برحذر دارد. و چون «احتمال تأثير» يكي از مهم ترين شرايط وجوب اين فريضه است، سعي مي كند از روشي استفاده كند كه مؤثر باشد، در حالي كه در مجازاتِ شخص مجرم،‌ لزوماً «مؤثر بودن مجازات» شرط نيست.

نكته سوم:
امر و نهي عملي

نكته مهم ديگر در عرصه امر به معروف و نهي از منكر آن است كه به جاي امر و نهي زباني كه معمولا كم اثر يا بي اثر و حتي گاه عكس العمل منفي در پي دارد، بايد با رفتار و كردار خود مردم را به نيكي دعوت كرده و از زشتي ها بر حذر داريم. اين مسئله به قدري اهميت دارد كه برخي از فقيهان، مقصود از مرتبه امر و نهي يدي را «انجام نيكي ها و پرهيز از زشتي ها» تفسير كرده اند، ‌نه «وادار كردن اجباري ديگران به انجام معروف و ترك منكر». (ر.ك: شیخ طوسی، النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص 299؛ ابن برّاج، مهذب ، ج‌1، ص 341؛ فاضل مقداد، التنقيح الرائع لمختصر الشرائع؛ ج‌1، ص 593) اين نكته در باره كساني كه از موقعيتي برخوردارند،‌و به يك معنا الگو واسوه ديگران اند، از اهميت بيشتري برخوردار است.
امروز مردم به ويژه جوانان، بيش از آن كه به امر و نهي عالمانِ دين، رهبران اجتماعي، مسئولان و دولتمردان، اساتيد و معلمان، نخبگان و فرهيختگان، پزشكان و متخصصان، ارباب مطبوعات و رسانه ها، ورزشكاران و هنرمندان، و همه كساني كه در بخشي از جامعه «كانون توجه» اند، بنگرند و تحت تأثير گفته هاي آنان قرار گيرند، به رفتار و عملكرد آنان مي نگرند و داوري مي كنند. اگر رفتار و كردار آنان پسنديده باشد، بدون آن كه ديگران را امر به معروف نمايند، «الگوهاي شايسته» مي شوند؛ چنان كه اگر رفتار و كردارشان ناپسند باشد، نه تنها نهي از منكرشان بي اثر است، بلكه رفتارشان بدآموزي داشته و بايد مسئوليتِ رفتار ناپسند كساني را هم كه تحت تأثير آنان بوده اند، بر عهده بگيرند.
يكي از معضلات جامعه امروز ما آن است كه الگوهاي اجتماعي بيش از اين كه مراقب رفتار خود باشند، عادت كرده اند كه سخن بگويند، رهنمود بدهند،‌ امر و نهي كنند،‌ موعظه نمايند و خلاصه براي ديگران نسخه بپيچند. يكي از مهم ترين و مؤثر ترين راه هاي دعوت ديگران به معروف ها و بازداشتن آنان از بدي ها، «اصلاح رفتارها»ست. به راستي چرا با اين همه تبليغ و ترويج نماز از سوي عالمان دين، و نهادهاي متولي اين امر، يكي از مسئولان اقامه نماز از «بي نمازي گسترده در ميان جوانان» خبر مي دهد؟ آيا جز اين است كه گفته ها و تبليغات ما در اين زمينه بي اثر بوده و متقابلا رفتار هاي ما اثر معكوس بر جا نهاده است؟ بسياري از مردم اهل تجزيه و تحليل نيستند تا رفتار ما را از اصل و اساس دين تفكيك كنند، آنان رفتار ما را معيار ديانت قلمداد مي كنند، ‌و با مشاهده رفتارهايي نادرست از اهل ديانت، از دين رويگردان مي شوند. آيا معناي سفارش امام صادق(ع) به شيعيان خود مبني بر اين كه، «کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْنا؛ مردم را به غیر زبانتان به سوی خود دعوت کنید، و مایه زینت (ما) باشید، نه مایه سرافکندگی» (وسائل‏الشيعه، ج15، ص245) جز اين است؟