امام خمینی، شرح صدر در رهبری(3)؛ استاد سیدضیاء مرتضوی
⬅️ يکي از الزامات رهبري و هدايت جامعه، از خاستگاه عنصر شرح صدر، پيوند با افراد، گروهها و جريانهاي مختلف اجتماعي است. هنر رهبري در هدايت و مديريت نيز همينجا است که بهخوبي بتواند ميان پيوند با قشرهاي مختلف اجتماعي با ترسيم شفاف مسير خير و صلاح آنان را جمع کند. نيز در عين قاطعيت و حفظ اصول خود، حداکثر تلاش و تدبير و خويشتنداري و ملايمت در حفظ آحاد جامعه و نيز نخبگان و اطرافيان با سليقهها و افکار و روشهاي مختلف و گاه متضاد را به کار گيرد و حتي اگر به صورت مقطعي برخي آسيبها را درحال يا آينده از اين اصل پيشبيني ميکند، آن را بر تاراندن و حذف افراد و جريانها ترجيح دهد. اين مهم وقتي جامه عمل ميپوشد که ترسيم دايره خوديها بهويژه با توجه به مفهوم دولت – کشور که امروزه اقتضائات فقهي و حقوقي خود را دارد، چنان گسترده باشد که بتواند يک ملت را درون خود جاي دهد و اين جز با شرح صدر در قانونگذاري و اجرا و ارزش نهادن به راي و خواست آحاد جامعه شدني نيست.
در ادامه نکات گذشته، به اختصار، به برخي نمونههاي ديگر از شرح صدر امام خميني اشاره ميشود.
- امام خميني تا آنجا که سراغ داريم، با حفظ اصول خود در مبارزه و تا آنجا که مصالح کلي و حياتي انقلاب و نظام و جامعه اجازه ميداد، در عين تأکيد فراوان بر حفظ وحدت کلمه، از افراد و جريانهاي مختلف که برخي نيز از نظر فکري سنخيت چنداني با ايشان نداشتند، بهره ميبرد و دستکم به آنان اعتنا ميکرد. اين مهم تنها به استفاده مستقيم خود ايشان از افراد و جريانهاي سياسي و فکري که اصل انقلاب و کليت نظام را قبول داشتند نبود، بلکه تلاش و تدبير براي حفظ وجهه افراد و جريانهايي که با تندروي يا بيتدبيري برخي افراد و نهادها رانده يا ملکوک ميشدند نيز بود؛ چنان که تدبير و مواظبت ايشان بر حضور حداکثري عموم مردم در صحنه با فراهم ساختن زمينه آن، بهويژه در انتخابات، هرچند با محدود ساختن اختيارات برخي نهادها و تشکلها نيز بود. البته حساب مقابله عملي با انقلاب و نظام و نه شخص ايشان، به ويژه شورش مسلحانه، امر متفاوتي بود.
- امام خميني حتي با افراد يا گروههايي که به مقابله با نظام اسلامي و دستگاههاي قانوني کشور برميخاستند نيز با شرح صدر خود حداکثر مدارا و ملايمت را به کار ميبست. يک نمونه آن را ميتوان در مجامله با اقدامات حزب خلق مسلمان و تلاش بسيار متواضعانه امام خميني در جدا کردن بيت و جرياني که از جايگاه مرجعيت در حمايت از آن عمل ميکرد، ديد. نمونه ديگر آن تحمل رفتارهاي منافقانه گروهي منحرف و مسلح بود که مجال يافته و جوانان بسياري را در دام فريب خود گرفتار ساخته بودند و ايشان بهرغم شناختي که از ماهيت آن سازمان و سران آن از گذشته داشت، حتي با سران اصلي آن ديدار کرد و بهرغم نااميدي از هدايت سران نفاق، تلاشها و نصايح فراواني براي هدايت و برگشت بدنه و هواداران اين جريان مبذول داشت و پس از قطع اميد کامل از سران آنان که دست از توطئه بردارند، در پاسخ به درخواست تهديدآميز آنان براي ديدار با ايشان، تأکيد کرد: «من اگر در هزار احتمال، يك احتمال مىدادم كه شما دست برداريد از آن كارهايى كه مى خواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم؛ لازم هم نبود شما پيش من بياييد».
البته وقتي اين گروه دست به شورش مسلحانه و ترورهاي گسترده زدند و به ويژه وقتي با همکاري رژيم متجاوز بعثي عراق به هدف سرنگوني نظام اسلامي و خيانت به کشور عمليات نظامي راه انداختند، چارهاي جز برخورد قاطع با آنان و همپالکيهاي داخلي و سرسخت آنان نبود؛ همانگونه که پيامبر اکرم(ص) که در آغاز هجرت خود به مدينه در دستورالعملي تفصيلي بر حقوق همه قبايل و ساکنان مدينه، از جمله قبايل يهودي تأکيد کرد، وقتي خيانت کردند و پيمان شکستند و با مشرکان مکه عليه مسلمانان همداستان شدند، مواجه با برخورد قاطع پيامبر(ص) شدند. - يکي از ويژگيهاي امام خميني که آن را نيز بايد از جمله برخاسته از شرح صدر ايشان شمرد، پرهيز حداکثري از دخالت در جزئيات امور کشور و مديريت دستگاههاي مختلف نظام و غير آن بود. امام خميني با روح بلند و سينه گشاده خود و بهرغم دقتها و ريزبينيهايي که به مقتضاي طبع علمي و اجتهادي و تجربه طولاني زندگي خود ميتوانست داشته باشد، نه در سخنرانيهاي خود وارد جزئيات امور ميشد و نه در نظارت خود بر مسائل کشور و دستورالعملهاي خود چنين رويهاي داشت و اين يکي از نقاط قوت رهبري ايشان بود که افزون بر تقويت حس اعتماد به نفس در مسئولان و دستگاههاي مختلف کشور و دادن آزادي عمل به آنان و به کارگيري تواناييهاي بالفعل و استعدادهاي آنان، توان فکري و رهبري خود را مصروف مسائل اساسي و حياتي جامعه و کشور ميکرد.
امام خميني در عين حال که تذکرات کلي خود را به مسئولان و دستگاههاي مختلف ميداد اما در کار دولت يا تعيين و عزل و استيضاح وزرا و معاونان دخالت نميکرد و سهمي نيز براي نظر خود تعيين نميکرد؛ چنان که در کار مجلس يا قوه قضائيه نيز دخالت نميکرد و اجازه نميداد اطرافيان ايشان نيز چنين دخالتهايي داشته باشند؛ مگر در موارد اختلاف نظر جدي و بنبستها که آن نيز بسي محدود بود. يک بار نيز که به دليل شرايط جنگي درباره ماندن نخستوزیر نظر مثبت خود را اعلام کرد، حاضر به حکم الزامي نشد و به هر حال، اگر جايي نيز دخالتي ميکرد تا آنجا که سراغ داريم، به صورت علني بود و مسئوليت آن را نيز طبعاً ميپذيرفت و نبايد گمان برد که اين امر به مقتضاي سن و سالمندي ايشان بود و اگر مجال بود بيشتر نشان داده ميشد که اين يک روش و اصل مديريتي در شيوه رهبري ايشان است. اين بود که به عنوان مثال، مجلس را به واقع و با رفتار خود، در راس امور ميدانست و اگر هم تذکري ميداد کلياتي در دقت در مصوبات يا حفظ آبروي افراد از بلندگوي مجلس و مانند آن بود. يک بار هم که به مجلسيان نامه نوشت در تذکر به اين نکته بود که در نطق خود آيه «اولوالامر» را بر ايشان تطبيق نکنند، زيرا اين آيه شامل حال علماي بزرگ هم نميشود، چه رسد به ايشان.
- يکي ديگر از ويژگيهاي برخاسته از شرح صدر و خودساختگي امام خميني آمادگي کامل روحي براي اقرار به خطا بود و اين ويژگي در چنين جايگاهي از محبوبيت و نفوذ کلمه و شهرت جهاني، نيازمند شجاعتي مثالزدني است که تنها انسانهاي خودساختهاي که از نعمت فراخي سينه و دلي آسماني برخوردارند، ميتوانند داشته باشند. اينکه انساني در سطح و جايگاه ايشان اقرار به اشتباه بکند، نيازمند شجاعت و از خودگذشتگي است، ولي در يک معنا شجاعت بالاتر آن است که انساني در اين جايگاه که بسياري تلاش ميکنند نوعي عصمت و مصونيت از خطا براي او توليد کنند، در درون خود بپذيرد که او نيز ممکن است خطا کند و در پي آن به خطاي خود نيز پي ببرد.
چنين شجاعتي به روحي بلند و استوار و نوراني نيازمند است و ما آن را در رهبري امام خميني ديديم؛ چنان که پذيرش قطعنامه 598 نيز از اين منظر يک اقرار بسيار بزرگ و عملي به اين واقعيت بود که ادامه جنگ بهرغم تأکيدهاي فراواني که تا چند روز پيش، بر آن شده است، برخلاف تصور قبلي امري نادرست و برخلاف مصالح کلي کشور و انقلاب است و اگر امام خميني آن را به نوشيدن جام زهر براي خود تشبيه کرد، پيداست از منظر نگاه شخصي و آمادگي فردي خود براي ايستادگي تا آخر است و نه انجام وظيفه که همواره در کام اولياي الهي شيرين است. اين است که نگارنده ترديدي ندارد شجاعتي که امام خميني در پذيرش قطعنامه از خود نشان داد، براي شخصيتي در طراز ايشان به مراتب از شجاعت حضور مستقيم در ميدان جنگ يا مقابله با ابرقدرتها و ايستادگي بر سر اين سخن و اعتقاد که «آمريکا هيچ غلطي نميتواند بکند» بيشتر است. چنان که آرامش و سکونت خاطر ايشان در بحرانها، از جمله آغاز جنگ تحميلي نيز جلوه ديگري از شرح صدر و شجاعت ايماني ايشان بود. سلام خداوند بر آن روح بلند و ملکوتي باد.