امام خمینی نگران چه بودند؟؛ سیدضیاء مرتضوی
در آستانه ورود به سی و ششمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری فقیه یگانه دوران، حضرت امام خمینی، باید از امید گفت؛ امید به آینده، امید به روزهای بهتر برای این ملت بزرگ كه صدها هزار شهید تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی كرده است، اما نمیتوان نگران خسارتها و آفتها نبود. از این رو در روزهایی كه جشن پیروزی گرفته میشود، باید اینجا و آنجا از نگرانیها و دلواپسیهای برای چهره اسلام و انقلاب و نظام اسلامی نیز سخن گفت؛ به این انگیزه كه ما را بیشتر به خود آورد و با تحول و اصلاح در رفتار و گفتار نقشآفرینان صحنه نظام جمهوری اسلامی ایران امید به آینده درخشان را در دل مردم عزیز زنده و فزاینده نگه دارد. و این است عذر نگارنده در بازگویی بخش كوتاهی از دلواپسیها و نگرانیها و در واقع ترس بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی؛ آن هم در روزهایی که جشن سالگرد پیروزی گرفته میشود.
بازگویی نگرانیهای امام خمینی نسبت به حال و آینده انقلاب و نظام نیازمند نگارش یك كتاب است؛ هم از این رو كه محورهای نگرانی ایشان فراوان بوده است و هم از این رو كه آن بزرگوار در این باره بسیار سخن گفتهاند و هشدارهای زیاد دادهاند. اما مراجعه به یك دهه سخنان و نوشتههای ایشان به خوبی نشان میدهد ایشان بیش از هر چیز نگران دو امر بودهاند، یكی خدشهدار شدن چهره نورانی اسلام به خاطر رفتارهای نادرست كه از سوی مسئولان و دستگاه ها و برخی روحانیان و نظامیان صورت گیرد و به نام اسلام تمام شود و دیگر اختلاف و چنددستگی در نظام و جامعه و در این دو نیز نسبت به امر نخست اهتمام بسیار بیشتری نشان دادهاند.
در این فرصت تنها بخش دوم از این نگرانیها را بازگو میكنیم و شرح و بحثی را بر آن نمیافزاییم، چرا كه مطالب به خوبی گویا و برای خوانندگان عزیز ملموس است؛ با این تاكید كه هدف بازگو كردن بخشی از مهمترین دل نگرانیهای حضرت امام به هدف توجه دادن بیشتر به مسئولیتها و درك شرایط از سوی تمام افراد و جریانها و مسئولان و نیروها در سطوح مختلف است و لزوما به معنای تطبیق كامل بر وضع موجود نمیباشد.
***
یکم:
«من در طول این مبارزه از قبل از 15 خرداد تا وقتی كه بساط شاهنشاهی به هم خورد هیچ وقت نگران نبودم، برای اینكه من دیدم كه ما مقابل هستیم با یك دستگاه جبار ظالم و اجنبیها و ما هم مكلفیم كوشش بكنیم، برای اینكه این مسائل تبدیل بشود و اگر هم پیش نبردیم پیش من هیچ اهمیتی نداشت، برای اینكه ما به تكلیفمان عمل كرده بودیم و پیش خدا مسئولیت نداشتیم. بعضی آقایان هم كه در پاریس میآمدند و اظهار میكردند كه نمیشود این كار انجام بگیرد و شما ـ مثلا ـ بخواهید بعضی اینها را اجازه بدهید بعضی اینها بیایند و فلان. بعد از رفتن شاه هم من به آنها میگفتم كه ما یك تكلیفی داریم داریم عمل میكنیم. كسانی كه تكلیف را عمل میكنند دنبال این نیستند كه ببینند آیا غلبه میكنند یا مغلوب میشوند. ما غلبه بكنیم خوب بهتر، اگر مغلوب هم شدیم كه حضرت امیرـ سلام الله علیه ـ هم مغلوب شد در جنگ با معاویه امام حسین هم كشته شد و مغلوب شد اما تكلیف را عمل كردند و ما هم تكلیف را عمل میكنیم. من در تمام این طول مدت از باب اینكه مقابله بین ما و دستگاه جبار و كفر و اینها بود نگرانی نداشتم لكن حالا نگرانم. در وقتی كه ما بنا داشتیم جمهوری اسلامی تحقق پیدا بكند و بحمدالله خیلی چیزهایش هم تحقق پیدا كرد لكن نگرانی من از داخل خودمان است از دو جهت كه یك جهتش سبك است، یك جهتش سنگین. آن جهت سبك این كارهایی است كه مخالفین توطئهها و دسته بندیهایی كه مخالفین دارند، این چیز مهمی به نظر من نیست. آنكه مهم است این ناسازگاری است كه در ارگانهای اسلامی هست، هر جا بروی با هم توافق ندارند. هی دعوت به توافق میكنند همه لكن خودشان هم توافق ندارند. این موجب نگرانی است، برای اینكه این اسباب این میشود كه این كشور به حال تزلزل باقی بماند. و اگر یك مدتی به این حال تزلزل باقی بماند آسیب از خودش پیدا میشود، یعنی داخل خودش آسیب میبیند. محتاج به این نیست كه از خارج بیایند و به ما آسیب برسانند. ما خودمان به جان هم میافتیم و خودمان را از بین میبریم.»
دوم:
«آنچه موجب نگرانی است این است كه ما خودمان با فعالیت خودمان اسلام را به هم بزنیم. تا حالا داد میزدیم كه جمهوری اسلامی حالا كه جمهوری اسلامی اركانش همه تحقق پیدا كرده است محتوایش را ما نتوانیم اسلامی بكنیم، علاوه بر این هی به همش بزنیم هر كسی یك طرف بگیرد، آن از آن ور بكشد، این از آن ور بكشد؛ هر كس هر وقت صحبت میكند به ضد آن دیگری صحبت بكند. آن یكی اگر صحبت میكند بر ضد آن دیگری صحبت بكند. این یك مملكت آشفتهای میشود. همه هم گناه را گردن آن دیگری میگذارند، نه؛ گناه گردن همه ما هست؛ همه ما مسئول هستیم پیش خدا، «كلكم راع و كلكم مسئول». همهمان باید مراعات بكنیم و «راع» بكنیم و همه ما مسئول هستیم از این كاری كه میكنیم. نباید من بگویم كه همه گناهها گردن یك كس دیگر است، آن هم بگوید كه گردن آن یكی است. نخیر، باید همهمان اعتراف كنیم كه رشید نیستیم، رشد نداریم.
این مردم، توده مردم، مردمی بودند كه ریختند و كارها را انجام دادند. خوب حالا به عهده شماهاست، به عهده ماهاست. اینكه اینها گرفتند ما نگهش داریم. توده كه دیگر نمیتواند اداره كند مملكت را. توده راه افتاد و همه كارها را توده مردم جمعیت مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقایان. اینهایی كه در راس امور واقع هستند، اینها حالا باید نگهش دارند. این یك امانت الهی است كه باید ماها نگهش داریم. اگر بنا باشد كه ما هر كدام در محلی كه هستیم، هر رئیس كه هست با رئیس دیگرش مخالف باشد، هر قدرتی كه هست با قدرت دیگرش ـ از تهران گرفته تا سرحدات این طوری باشد، یك مملكت هرج و مرجی است كه محتاج به یك قیّمی است و بعد هم برای ما قیم معین بكنند…
این من را نگران كرده، من مدتهاست كه برای این جهت نگرانم و به همه آقایان هم این نگرانی را اظهار كردم و گفتم كه ما نمیتوانیم كه حالا هم به صورت مبارزه درآییم و با اشخاصی كه داخل در خود جمعیت خودمان هست مبارزه كنیم. مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت صحیح است اما دیگر مبارزه كنید با خودمان!… با هم بنشینیم تفاهم كنیم، با هم بنشینیم برادر باشیم. همهمان اهل یك مملكت، همهمان اهل یك ملت، همهمان اسلامی ارادت به اسلام داریم. این طور نباشد كه هی هر كدام بگوییم خیر ما اسلامی هستیم و دیگران نیستند، نخیر؛ اگر ما هیچ كداممان كه كارهایی كه محول به خودمان هست آن را به طور صحیح انجام ندهیم، ما اسلامی نیستیم، ما طاغوتیم، طاغوت هم عیبش همین بود كه كارها را برخلاف مصالح كشور خودش میكرد.»
سوم:
«من باید به یك واقعیتی ملت ایران را تذكر دهم؛ واقعیتی كه شاید باز هم تذكر داده باشم، لكن اهمیت موضوع موجب میشود كه من باز به ملت ایران تذكر دهم.
كوششهای زیادی در ظرف قریب بیست سال شد تا گروههای مختلف ملت را به هم پیوست. كوششهایی شد تا آنكه تبلیغات اجنبیها آنهایی كه میخواستند ما را غارت كنند و عقب نگه دارند خنثی شد. كوششها شد تا گروههای مختلف ملت را به هم پیوست. جوانان دانشگاهی را با جوانان روحانی پیوند داد. كارمندان دولت را با بازاری و روحانی و دانشگاهی به هم پیوست. این قشرها، قشرهای مختلف، از كارگر تا دهقان تا كشاورز، بازاری، روحانی، دانشگاهی، تمام قشرها به هم پیوستند و به هم جوش خوردند. زحمتهای زیاد، كوششهای فراوانی شد تا این متفرقات مجتمع شدند، تا این قطرهها دریا شدند، تا این قطرههای جدای از هم به شكل یك سیل بنیانكن در آمدند و بنیان ظلم و جور و دستهای اجنبی را از بیخ و بن كندند و قطع كردند و شما ملت بزرگ ایران از شهرستانیها گرفته تا دهات و قصبات. بانوان محترم و برادران عزیز! بدون توجه به گرفتاریهای خودتان، همصدا با هم، این سد بزرگ انسانیت را شكستید.
من میترسم كه در این نیمه راه زحمتهایی كه تا كنون كشیده شده است به واسطه نادانی یك عده و غرضورزی عده دیگر از بین برود و خون جوانان ما هدر رود.»
چهارم:
«من تقاضا میكنم از همه آقایانی كه متصدی یك امری از امور هستند؛ چه آنهایی كه در وزارتخانهها و در طبقه پایینتر مشغول كارند و چه خود وزرا و چه نخستوزیر و چه رئیس جمهور و چه همه كسانی كه در امور هستند، در شورای انقلاب بودند و حالا هستند در، عرض میكنم كه، جاهای دیگر بودند، من از همهشان تقاضا دارم كه از این چیزی كه بر خلاف رضای خداست و بر خلاف رضای اولیای اسلام است و بر خلاف رضای ملت است اجتناب كنید…. افسوس این است كه شما مشغول دعوا هستید و از مردم غافل! نه اقتصاد را توانستید درست كنید و نه امنیت را توانستید درست كنید و نه هیچی! همهاش دعوا و همهاش با هم دعوا. همه توی تهران نشستهاند دعوا میكنند. این صحیح نیست. این خلاف اسلام است، خلاف اخلاق اسلامی.
به همه آقایان من میگویم با هم جنگ نكنید. روزنامهها را پر نكنید دوباره از بدگویی از هم و از انتقاد از هم. انتقاد غیر انتقامجویی است. انتقاد انتقاد صحیح باید بشود. هر كس از هر كس میتواند انتقاد صحیح بكند. اما اگر قلم كه دستش گرفت انتقاد كند برای انتقامجویی این همان قلم شیطان است. اگر روی مصالح عامه یك كسی به كسی اشكال میكند و همچون است كه اگر خودش را بردارند یك كسی دیگر را اینجا بنشانند و همین حرفها را بزند، خودش ناراحت نشود، این میزان دستش باشد كه قلم دست شیطان است مینویسد یا دست رحمان است. زبان زبان شیطان است یا زبان رحمان است. این را باید انسان توجه بكند به اینكه این چند روز میگذرد. این ریاستها میگذرد. شما هرچه هم بخواهید (ریاست) بكنید از محمدرضا نمیتوانید بالاتر بروید. هرچه هم دست و پا بكنید آن را آنها را پیدا نمیكنید و ان شاء الله پیدا نخواهید كرد و نخواهید كه بخواهید. او رفت تمام شد، حالا پیش خداست. چه خواهد شد خدا میداند.»
پنجم:
«هیچ شك در این نكنید كه هر كه گفت «من» این «من» شیطان است. هر كه گفت كه باید به من اطاعت كنید این شیطان است. ما بنشینیم سر این معنا كه شما بگویید من، آن هم بگوید من، آن هم بگوید من، سر سفره شیطان بنشینیم و با هم تسابق بكنیم به اینكه آن طعمه شیطان را كه خودخواهی است هی تقویت كنیم. شما ببینید كه در بارگاه خدا این چه جور (است) چه صورتی دارد و در پیش ملت كه بشنود یك همچو چیزهایی هست ببیند یك همچو مسائلی طرح است…
اینها خیال نكنند كه ما (رئیس) حكومت هستیم و ما راس هستیم و ما وزیر هستیم و ما نخستوزیر هستیم و ما رئیس جمهور هستیم و ما باید هر كاری دلمان بخواهد بكنیم. نه مملكت اسلامی است، نه طاغوتی. مملكت اسلامی را به طاغوت نكشید. من خوف این را دارم كه ـ خدای نخواسته ـ اگر این امور زیاد انباشته بشود، یك وقت همان مسائلی پیش بیاید كه مردم با طاغوت عمل كردند. طاغوت برای خاطر اینكه پسر كی بود و نوه كی بود كه نبود، برای اعمالش بود. اگر اعمال ما هم یك اعمال طاغوتی باشد، برای خود باشد نه برای ملت، دعوا بكنیم سر خودمان، نه برای مصالح ملت، این همان طاغوت است؛ منتها به یك صورت دیگری درآمده اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد.
یك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضاخانمان و یك طاغوت هم مثل كارتر و امثال آنهاست. یك طاغوت هم مثل ماهاست. همه از جند ابلیس میشویم. شما فكر این ملت، فكر این زاغهنشینها فكر این مردمی كه همه چیزشان را دادند و شما را به مسند نشاندند فكر آنها را بكنید. شب وقتی خلوت میكنید فكر بكنید كه من امروز كه كار كردم برای خودم كردم یا برای مردم. امروز كه صحبت میكنم برای خودم صحبت میكنم یا برای مصالح كشور.»
ششم:
«مع الاسف آن كه من میخواستم نشده است. من میخواستم كه این مجلس یك معلم باشد از برای همه كشور و برای مجلسهای بعد و نسلهای آینده كه كیفیت مشاوره وكلا باید این نحو باشد. آن نحوی كه در مجالس سابق و خصوصا این مجالس آخر پنجاه ساله آن طور نباشد. آقایان در یك محیط آرام مسائلی كه دارند با آرامش بیان كنند. اختلافاتی كه در دیدها دارند در سلیقهها دارند، اینها را با یك آرامش خاطر بیان كنند و حل و فصل كنند و راجع به مسائل كشور هم كه در آنجا میآید باز هم با یك محیط آرام. در محیط آرام است كه عقلها میتوانند كار بكنند. آن روزی كه غضب توی كار آمد عقل كنار میرود. قوه غضبیه هر وقت به راه افتاد عاقله را كنار میزند (شخص) از روی بیعقلی صحبت میكند. قاضی چنانچه در حال غضب باشد نباید حكم بدهد، برای اینكه حكم در حال غضب حكمی است كه از منشا عقلی و شرعی صادر نمیشود. شما مسائلی دارید، فرض كنید یك نفر میرود و مسائل خودش را میگوید، انتقاد هم دارد، انتقادات آزاد است به اندازهای كه نخواهند یك كسی را خفیف كنند یا یك گروهی را خفیف كنند و از صحنه خارج كنند، انتقاد برای ساختن برای اصلاح امور لازم است، هر مجلسی باید این انتقادات را داشته باشد، لكن اگر (در) این انتقادات آن كه انتقاد میكند با آرامش خاطر و با نظر صحیح انتقاد بكند، این كه جواب میدهد هم اگر با نظر صحیح و بدون اینكه غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آن وقت منطق در مقابل منطق است. و اگر با هیاهو و جار و جنجال بخواهید شما یك مسئله را حل بكنید و هر كسی در نظر داشته باشد كه طرف مقابل خودش را مثل یك دشمن بكوبد عقلها كنار میرود و قوه غضبیه كه بدترین قوههاست اگر مهار نشود در كار میافتد، و مسائل را علاوه بر اینكه حل نمیكنند مشكلتر میكنند.»
هفتم:
«ای احزاب مختلف! ای گروههای مختلف! اگر شما برای كشور خودتان دلسوز هستید و برای ملتتان دلسوز هستید، باید بدانید كه این ایجاد گروههای مختلف برای ملت سم قاتل است و كشور شما را باز به حال اول خدای نخواسته بر میگرداند. ای اشخاصی كه داد از ملیت میزنید، داد از دوستی با ملت میزنید، داد از دوستی با مستضعفین میزنید، این اظهار وجودها، این گروه گروه كردن ملت، موجب این میشود كه ملت شما باز به حال اول برگردند. شما دارید رمز پیروزی ملت را از دست میدهید. شماها كه حسن نیت دارید در تحت تاثیر شیاطینی كه سوء نیت دارند واقع شدهاید. خدای تبارك و تعالی میفرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» امر به اجتماع و نهی از تفرق. شماها اجتماع مسلمین را به هم میزنید و موجب تفرقه میشوید. هواهای نفس را كنار بگذارید! با ملت در یك مسیر بروید. این ملت جوانهای خودش را از دست داد، این دانشگاه زحمت كشید، این مدرسهها زحمت كشیدند، این مدرسه فیضیه كشته داد، قرآنها را در این مدرسه فیضیه بیاحترامی كردند، بلكه گفته شد آتش زدند! ما زحمت كشیدیم و روحانیون را با دانشگاه آشتی دادیم و تبلیغات سوء اجانب را خنثی كردیم و شما در این وقت، در وقتی كه ما احتیاجمان به وحدت كلمه بیشتر است، موجب تفرق دارید میشوید. این خدمت به خلق است؟ این خدمت به كشور است؟ این گروه گروه شدن خدمت به انسانیت است؟ خدمت به مستضعفین است؟ یك قدری تامل كنید. و یك قدری در كارهای خودتان تجدید نظر كنید. گروهگروه میشوید و هر گروهی مخالف گروه دیگر. اگر همه در یك مسیر میرفتید باز مضایقه نبود كه گروههایی همه در مسیر واحد. لكن دستهای خبیث اجانب در كار است كه شما را ندانسته گروهگروه كند و مخالف با هم…».