امام خمینی و منطق قبول قطعنامه 598
امام خمینی و منطق قبول قطعنامه 598
محمدکاظم تقوی
تجاوز گسترده و بی رحمانه ارتش بعثی به ایران اسلامی، به منظور ضربه زدن به نظام نوپای جمهوری اسلامی، از زوایای مختلف سزاوار درنگ و تأمل و بررسی و واکاوی است. تجاوزی که با رهبری امام خمینی و حضور همه جانبه ملت ایران، از همه اقشار و سنین و صنوف و از همه شهرها و روستاهای کشور، «دفاع مقدس» را خلق کرد و ددمنشی متجاوزین با هنرمندی رهبر و ملت ایران فرهنگ فاخر دفاع از دین و سرزمین را به مثابه یک حماسه ماندگار از تاریخ این ملک و ملت ثبت کرد.
بیست و هفتم تیر ماه هر ساله، یادآور اقدامی بزرگ در چنین روزی در سال 1367 از سوی امام خمینی است. ایشان در 27/4/1367 قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفت. اقدام تاریخی و بسیار مهمی که تنها و تنها برای تأمین مصلحت ملت و کشور رقم خورد.
تجاوز ارتش صدام به سرزمین و ملت و نظام جمهوری اسلامی در حالی که در نگاه ظاهری جنگ میان دو کشور اسلامی بوده؛ جهان اسلام به وظیفه روشن خود که در آیه 9 سوره حجرات بیان شده عمل نکرد؛ نه اقدام مؤثر و واقعی برای اصلاح و رسیدن به صلح و نه جانبداری از طرف مظلوم، علیه طرف یاغی و سرکش، بلکه تعدادی از کشورهای منطقه و همسایه، انواع کمکها را در خدمت متجاوز سرکش قرار دادند و پس از آنکه ملت ایران به تدریج دست برتر را در برابر تجاوز صدامی پیدا کرد، حامیان و همراهان صدام هر کاری کردند و چشم بر هرگونه وحشیگری و اقدامات خلاف قوانین بین المللی و جنایت های ضد بشری صدام بستند تا جمهوری اسلامی ایران به پیروزی نظامی در میدان جنگ نرسد. اما فرماندهی امام خمینی در این بین، از آغاز تجاوز تا قبول قطعنامه آتش بس و پایان جنگ افتخار آمیز است.
حضرت امام در آن شرایط ، اولاً آرامش و عزم ملت را مورد توجه قرار داد:
«ملت ایران نباید خیال بکنند که جنگی شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پای خودمان را گم کنیم»(دفاع مقدس، تبیان 29، ص 4).
ایشان از همان آغاز، ضدیت خود و ملت ایران با جنگ را اعلان داشت:
«ما و ملت اسلامی ما جنگجو و هجوم گر نبوده ایم و نیستیم و از این جنگ تحمیلی هم خوشمان نمی آید و کراهت داشتیم که دو طایفه از مستضعفان به تحریک مستکبران و تحریک آمریکا و اغفال حزب بعث، به روی یکدیگر حربه بگشایند و آتش» (همان، ص 26).
اما وجوب دفاع از سرزمین و مردم را به ملت به پا خواسته متذکر شدند:
«امروز روزی است که تمام مردم باید از شهرهای خود دفاع کنند و به شهرهای جنگ زده کمک نمایند. امروز روزی است که بر تمام ملت واجب است با سربازان و پاسداران اسلام و ایران همکاری لازم و نزدیک داشته باشند.» (همان، ص 237)
امام خمینی با اعتمادی که به ملت ایران و به ویژه مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی که کشور و دفاع مقدس را مدیریت میکردند داشت، رهنمودهای کلی را بیان میکرد و جزئیات امور جنگ را به اختیار مسئولان و فرماندهان نهاده بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی که سالهای زیادی فرمانده عالی میدان و از مسئولان عالی رتبه سیاسی آن سالها بوده، نقش امام خمینی را چنین روایت میکند:
«پس از فتح خرمشهر در محضر امام[جلسه] تشکیل شد، بحث این بود که چگونه دشمن را در خاک خودش تعقیب کنیم. یک نظر که بیشتر از طرف امام مطرح میشد، این بود که وارد خاک عراق نشویم. تا جایی که یادم هست، سه دلیل داشتند … اولاً وقتی وارد خاک عراق شویم، مردم به خاطر تعصبات وطنی از صدام پشتیبانی میکنند…. ثانیاً، جهان عرب و حتی دنیا پشت سر صدام قرار میگیرند و ما به عنوان اشغالگر تلقی میشویم. ثالثاً به مردم عراق آسیب میرسد… این دلیل برای امام مهمتر بود، یعنی به عنوان یک وظیفه انسانی و الهی بود. نگران اذیت و آزار مردم بیگناه بودند. این منطقی بود که ما هم از آن پرهیز میکردیم. در ادامه جلسه بحث شد که چکار کنیم؟ امام گفتند: تا لب مرز برویم. فرماندهان نظامی در آن جلسه گفتند: اگر تا کنار مرز عراق برویم و وارد خاکش نشویم با منطق جنگ سازگار نیست … گویا مرحوم ظهیرنژاد در آن جلسه خیلی خوب و از مقام یک فرمانده نظامی صحبت کردند. امام هم خوشبختانه پس از شنیدن سخنان منطقی و تخصصی نظامیان، مخالفت نکردند. البته معمولاً در این گونه بحثها دخالت نمیکردند و به فرماندهان واگذار میکردند که انتخاب کنند. ایشان کلیات را میگفتند. به هر حال این استدلال، ایشان را قانع کرد و تا این حد پذیرفتند و گفتند: در جاهایی وارد خاک عراق شوید که مردم نیستند، تا آسیب نبینند. یعنی از دو دلیل خود فاصله گرفتند، ولی روی دلیل سوم خود ایستادند. به همین دلیل پس از فتح خرمشهر، عملیاتهای مهم ما یا در کویر، یا درکانال ماهی و هور و جزایر مجنون بود که خالی از سکنه بود. تا لب دجله رفتیم که باز مردم نبودند. به فاو هم که رفتیم، مردم نبودند». (روزها و روزگاران سخت، دفتر دوم، ص 354-355).
این روایت/گزارش منطق و روش رهبری و فرماندهی عالی امام خمینی را به وضوح بیان میکند، به اینکه ایشان برای نظرات خود، استدلال داشتند و در چارچوب مبانی مشخص اسلامی و عقلانی راهبرد مشخص میکردند، و دیگر اینکه در مواجهه با دیدگاه معقول و مستدل کارشناسان نیز رفتاری عقلانی داشته اند.
همین رویکرد عقلانی معطوف به تعالیم اسلامی و ادراکات عقلانی، وقتی مصلحت ملت و کشور را در قبول قطعنامه 598 دید، در پذیرش آن درنگ نکرد. در این مقطع نیز هم فرایند رسیدن به چنین تصمیمی و هم ملاک و معیار آن افتخارآمیز است و برای شناخت ابعاد شخصیت امام خمینی دقت در این مسائل پرثمر و شیرین است.
عزم امام خمینی و ملت فداکار و سرفراز ایران بر این بوده که کشور و سرزمین خود را از حضور متجاوزین پاکسازی کنند و با تنبیه متجاوز، درس عبرتی به همه متجاوزان مغرور بدهند تا دست به حماقت و جنایت نزنند. اما در مقابل، جبهه استکبار با همه عده و عُدّه خود، از دلارهای نفتی اعراب و تسلیحات مدرن کشورهای غربی و بدتر از همه تحویل سلاحهای شیمیایی و سکوت حمایت آمیز از صدام جانی در برابر به کارگیری این سلاحهای مرگبار و وحشتناک، علیه رزمندگان و ملت ایران و نیز ملت مظلوم کردستان عراق، از ظالم حمایت و با او همراهی میکرد تا مانع پیروزی ایران مظلوم گردند. چنین وضعیت منطقهای و جهانی، در کنار هزینه رو به تزاید دفاع در جبهه ای گسترده از جنوب تا غرب کشور، شرایطی به وجود آورد که امام خمینی مصلحت را در ختم جنگ و پذیرش آتش بس با قبول قطعنامه تشخیص دهند و با شجاعت ایمانی خود آن را اعلان کنند.
جانشین فرمانده کل قوا مینویسد:
«از سران قوا خواستم که برای مذاکره درباره آینده جنگ، با توجه به مسائل اخیر جبهه، عصر به منزل بیایند … ساعت پنج بعد از ظهر، سران قوا و احمد آقا آمدند. وضع جبهه و رویدادهای اخیر را گفتم. بعد از کمی بحث، سیاست ختم جنگ مورد اتفاق نظر قرار گرفت و دسته جمعی برای پیشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتیم». (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 210).
پس از آنکه نظر کارشناسی مسئولان سیاسی و نیز نظرات فرماندهان جنگ از سوی امام مورد بررسی و جمع بندی قرار گرفت، ایشان تصمیم تاریخی برای حفظ مصالح را اتخاذ کردند..
«آقای ایروانی به عنوان وزیر اقتصاد، آقای روغنی زنجانی به عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه و خود آقای [میرحسین] موسوی، در نامهای به امام(ره) گفته بودند که ما دیگر نمیتوانیم هزینة جنگ را بدهیم، راست هم میگفتند، واقعاً نمیتوانستیم بدهیم … با آقای [محسن] رضایی صحبت کردم …گفت باید از ما پشتیبانی کنند تا بجنگیم. گفتم چه چیزی میخواهید؟ من اصلاً نگفتم که چه بنویس … من گفتم برای اینکه بتوانید بجنگید، هر چه میخواهید شما بنویس و ما آن را به امام(س) میدهیم … وقتی که امام(س) دیدند، کسانی که شعار میدادند، «تا آخرین نفس و تا آخرین نفر می جنگیم، چنین میگویند، به نتیجه رسیدند».(روزها و روزگاران سخت، دفتر دوم، ص 617-618).
امام خمینی 25 تیر ماه نامهای در موضوع قبول قطعنامه نوشتند که به روشنی منطق ایشان و چرایی اتخاذ آن تصمیم بزرگ را نشان میدهد:
«نظر به اینکه مسئولین دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند، به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به این جانب رسیده … و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم». (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 578).
استدلال امام خمینی و بر شمردن یکایک ادلهای که به موجب آنها قطعنامه 598 پذیرفته شد، چنان متین و مقبول و عقلانی است که بی نیاز از هر توضیحی است. چرا که ایشان با لحاظ «مصلحت نظام و کشور و انقلاب» تصمیم میگرفت.
ایشان در پیام عمومی قبول قطعنامه، خطاب به ملت ایران گفتند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوة دفاع و مواضع اعلان شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم [همان عواملی که در نامه ای که خطاب به مسئولان عالی سراسر کشور و علمای بزرگ نوشتند ذکر کردند] .. با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم».(صحیفه امام، ج 21، ص 92)
در این بیانات دو عنصر محوری و رکن اساسی رهبری امام خمینی خودنمایی میکند: 1. بر مبنای نظرات کارشناسان تصمیم گیری کردن؛ 2. مصلحت کشور و نظام و ا نقلاب را مد نظر داشتن؛
ایشان در همین پیام تاریخی به ملت ایران میگوید:
«مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش میدانم، و شما میدانید که من به شما عشق میورزم، و شما را میشناسم، شما هم مرا میشناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود. شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطرة خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود … و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله کرده ام. عزیزانم شما میدانید که تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم». (همان، ص 95)
تأکید امام خمینی بر «تصمیم گیری» بر مبنای «مصلحت» مصلحتی که مراحل «تصمیم سازی» آن از مجرای گزارشات و نظرات کارشناسان برجسته عبور کرده باشد، درس بزرگ ایشان در رهبری و مدیریت جامعه میباشد که باید جدای از موارد و مصادیق، همواره چون معیاری جاودانه مورد توجه و عمل اداره کنندگان کشور باشد.