امام خمینی و نظارت مردم بر حکومت- مهدی پورحسین

یکی از اساسی‌ترین پایه‌های استواری هر نظام سیاسی، به خصوص حکومت اسلامی، نظارت دائمی آحاد مردم بر اعمال و رفتار حکومت است. نظارت به معنای مراقبت، تحت نظر و دیده بانی داشتن بر کار است که موجب حصول اطمینان نسبت به مطابقت نتایج کارها با هدف‌های مطلوب می‌شود. چنین فرایندی برای اتقان همه کارها لازم می‌نماید. اما این امر در حکومت‌ها بخاطر گستردگی و پیچیدگی کارها و فراوانی زمینه‌های سوء استفاده، ضروری‌تر است. در منطق دین، انسان هر گاه احساس بی نیازی و غنا کند، بیشتر طغیان می‌کند: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» لذا برخورداری از ثروت و قدرت که چنین احساسی را در انسان ایجاد می‌کند، از مهمترین لغزشگاه‌ها بشمار می‌رود وبیش از عرصه های دیگر نیاز به نظارت دارد. از این رو دولتمردان جامعه بیش از شهروندان نیازمند نظارت و مراقب‌اند.
نظارت در جامعه اسلامی برخاسته از مسؤلیت آحاد جامعه در قبال یکدیگر است. جمله معروف: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» از رسول گرامی اسلام، با این مقوله پیوند وثیق دارد. مردم در نظام اجتماعی خویش اگر به این باور برسند که حکومت از آنان و نظریاتشان در جامعه مؤثر است؛ با تمام توان از حکومت خویش، مراقبت خواهند کرد. نظارت مردمی بر حکومت از نگاه شیعی تا آن حد اساسی و بنیادین است که حضرت علی(ع) مردم را به شجاعت، نظارت و اظهار نظر درباره حکومت خودش فرا می‌خواند:
«آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن می‌گویید با من سخن نگویید و آن چنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار خود را جمع و جور می‌کنید، در حضور من نباشید و به طور تصنّعی با من رفتار منمایید و هرگز گمان مبرید در مورد حقی که به من پیشنهاد کرده‌اید، کندی ورزم و نه این‌که خیال کنید من در پی بزرگ ساختن خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او، برایش مشکل باشد، عمل به آن برای وی مشکل‌تر است. با توجه به این، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید؛ زیرا من، خویشتن را مافوق آن که اشتباه کنم نمی‌دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر آن‌که خداوندی که مالک‌تر از من به من است، کفایتم کند».
حضرت امام نیز به عنوان بنیان گزار جمهوری اسلامی ورهبر آن، خود را دور از دست رس نظارت مردمی نمی دانست ومی فرمود:
« آقايان توجه كنند همه و همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور. نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم، ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى، خودت را حفظ كن. مسأله، مسئله مهم است. همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايى كه الآن مربوط به اسلام است.»
مفروض چنین حقی، آن است که مردم نسبت به حکومت، حاکم و عملکرد آن‌ها دارای حق هستند و نسبت به مجاری حکومت بیگانه نیستند. از آن‌جا که احتمال قصور و تقصیر در تدبیر امور جامعه می‌رود و احتمال خطا از سوی قدرتمندان وجود دارد و هم قدرت به قدری جذاب و وسوسه برانگیز است که احتمال سوء استفاده از آن، بسیار بالا است؛ از این رو برای به حداقل رساندن هرگونه خطا و اشتباه و یا خیانت و تصرفات نابجا، مردم باید با وسواس تمام والبته با آزادی کامل، بر رفتار دولتمردان نظارت داشته باشند. امام خمینی در این زمینه می فرمایند:
« ما اگر نظارت نكنيم؛ يعنى، ملت اگر نظارت نكنند در امور دولت و مجلس و همه چيز، اگر كنار بروند، بسپارند دست اينها و بروند مشغول كارهايشان بشوند، ممكن است يك وقت به تباهى بكشد. ما بايد ناظر باشيم به امور مردم. ما بايد، ملت بايد ناظر باشد به امورى كه در دولت مى‏گذرد، امورى كه- فرض كنيد كه- در مجلس مى‏گذرد»
البته به نظر می رسد امروزه باید این حق الهی و وظیفه شرعی را در قالب احزاب وتشکل سیاسی سامان داد. دلیل آن نیز روشن است. چون با پیچیدگی عملکرد دولت‌ها و گستردگی جوامع، امکان نظارت فردی بر دولت‌ها، ناممکن به نظر می‌رسد، ضمن این که قدرت قاهره دولت، مخالفت‌ها و اعتراضات فردی را به آسانی درهم پیچیده و نظارت مردمی را ناکارآمد خواهد کرد. از این رو نظارت گروهی وسامان یافته، زودتر و آسان تر به نتیجه می رسد وبه اهداف نظارت نیز نزدیک تر است. اتفاقا امروزه در دنیا از جمله مهمترین کارکردهای احزاب و گروه‌های سیاسی نظارت بر عملکرد دولت‌ها است. ومیزان آزادی احزاب سیاسی ورواج انتقادات نسبت به رفتار دولتمردان وحتی اعتراضات سیاسی، شاخص توسعه یافتگی کشورها به حساب می آید.

نظارت بر حکومت؛ در اسلام وهمچنین در نگاه حضرت امام راهکارهایی دارد که به صورت مختصر بدان ها اشاره می شود:
وظیفه نصیحت
یکی از وظایف مردم در قبال حاکم و حکومت، نصیحت است. نصیحت ائمه مسلمین تعبیری نام آشنا در فرهنگ سیاسی اسلام است که ریشه در روایات و کلام رسول گرامی اسلام دارد. نصیحت، برخلاف شهرتی که در فرهنگ عمومی ما دارد، به معنای پند و اندرز نیست بلکه به معنای «خیرخواهی خالصانه» و «مصلحت اندیشی صادقانه و واقع بینانه» نسبت به دیگران است.
این واژه در مقابل غش قرار دارد که به معنای ناخالصی، بدخواهی، فریب، خیانت و نیرنگ است. در اسلام، مؤمنان موظفند نسبت به همگان ناصح و خیرخواه بوده، در برابر آنان از هرگونه فریب، خیانت و نیرنگ به دور باشند. وبه عنوان یک واجب شرعی به حساب می آید:
« يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصِيحَةُ لَهُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيب‏»
اعتقاد امام نیز این بود که:« نصيحت از واجبات است؛ تركش شايد از كباير باشد. از شاه گرفته تا اين آقايان، تا آخر مملكت، همه را بايد علما نصيحت كنند»
اهمیت خیرخواهی دیگران در اسلام به قدری است که پیامبر اسلام، دین را همسنگ نصیحت دانسته‌اند لذا سؤال شد، نصیحت نسبت به چه کسی؟ فرمود برای خدا، پیامبر خدا، ائمه مسلمین و همه مسلمانان:
«الدین نصیحة قیل لمن یا رسول الله؟ قال: لله و لرسوله و لأئمة الدین و لجماعة المسلمین»
نصیحت یک مسئولیت همگانی است که جامعه اسلامی را از هرگونه ناخالصی، ریا و نیرنگ، پاک می‌کند و روابط و تعامل انسان را تسهیل می‌بخشد واز حقوق برادران مومن نسبت به یکدیگر به شمار می رود. حضرت امام می فرمودند: «اين جانب نصيحت به آقايان را ازحقوق برادرى ايمانى مى‏دانم»
و دریغ ورزیدن آن نسبت به دیگران را خیانت می شمردند: « در اخوّت ايمانى و خلّت روحانى با احبّاء عرفانى خيانت روا ندارم و از نصيحت، كه از حقوق مؤمنين است به يكديگر، خوددارى ننمايم‏»
یکی از مهمترین مصادیق نصیحت و خیرخواهی عمومی مردم نسبت به همدیگر، نصیحت حاکمان اسلامی و رهبران جامعه است. پیامبر اسلام می‌فرماید:
«ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله، و النصیحة لأئمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛
سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل برای خدا، خیرخواهی پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت»
رهبران جامعه به لحاظ مسئولیت سنگینی که جهت تأمین حقوق مردم و ایجاد زمینه‌های مناسب برای رشد و تعالی جسمی و روحی آنان دارند، بیش از دیگران نیازمند خیرخواهی مردمند. از این رو، در لسان روایات، خیرخواهی حاکمان یکی از حقوق آنان شمرده شده است: امیرالمؤمنین علی(ع) خطاب به مردم می‌فرماید:
«و اما حقّی علیکم: فالوفاء بالبیعه، و النصیحة فی المشهد و المغیب، والاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین امرکم؛
اما حق من بر شما وفا به بیعتی است که با من کرده‌اید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم.»
در مقابل، حضرت علی(ع) شهروندان حکومت اسلامی را از هر گونه خیانت و نیرنگ نسبت به حکومت برحذر می‌دارد: «با والیان خود خیانت نورزید و به رهبران خود نیرنگ نزنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته پیوند خود (جماعت مسلمین) پراکنده مشوید تا شوکت و دولت شما برود. پایه کارهای شما باید بر این مبنا باشد و ملزم این روش باشید»
بنابراین نصیحت و خیرخواهی شهروندان حکومت اسلامی، نسبت به رهبران جامعه دینی، یکی از حقوق مسلم حاکمان بشمار می‌رود. درحکومت نبوی یاران آن حضرت پیشنهاد‌ها و گاه انتقادها و اعتراض‌های خود را به عنوان خیرخواهی ارائه می‌کردند. پیامبر(ص) نیز بدون هیچ گونه ناراحتی به خیرخواهی آنان گوش می‌داد و عمل می‌کرد. پس از رحلت آن حضرت، یاران پیامبر(ص) به ویژه علی(ع) نیز به این مهم پای‌بند بودند. علی(ع) گزارش یکی از یاران خود درباره خیانت و اختلاس فرماندار بصره را، «نصیحت» نامید و از او تشکر کرد. حضرت امام نیز در دوره زمامداری خود از همگان وحتی از نوجوانان می خواست او را نصیحت کنند
نصیحت حاکم، مفهومی عام و گسترده دارد و منحصر در پند و اندرز زبانی نیست، بلکه هر اقدام خیرخواهانه برای حاکم جامعه، مصداق نصیحت است. قوام نصیحت به انگیزه‌های خیرخواهانه آن است، مصادیق و شیوه‌های آن نیز به دست شخص ناصح است. حتی اقدام برای رفع مشکلات حکومت و یا ایجاد تألیف قلوب نیز از مصادیق نصیحت بشمار می رود. فلسفه اصلی نصیت حاکمان بدان خاطر است که زمامداران جامعه در قبال مسئولیت سنگینی که در تأمین حقوق مردم دارند، حق دارند که مردم نیز، نصیحت و آراء، و نظریات و حتی انتقادات و اعتراضات خود را برای اطلاع رسانی و راهنمایی کارگزاران حکومت از اوضاع و احوال جامعه یا برای اصلاح و کنترل رفتار آنان مطرح سازند. و مردم هم در برابر این حق آنان مکلّفند.
این یکی از افتخارات اندیشه سیاسی اسلام است که انتقادات و اعتراضات مردمی نسبت به حکومت را نه تنها حق مردم، بلکه حق حاکم و وظیفه مردم می‌داند. هم چنان‌که مردم از حاکم انتظار دارند امور جامعه را سامان بخشد، در جامعه امنیت برقرار کند، حقوق و آزادی‌های مشروع آنان را تأمین کند؛ آنان نیز نباید از نصیحت و خیرخواهی و ارائه راهکارهای اصلاحی دریغ بورزند. چرا که حاکم با این مسئولیت سنگین، سخت نیازمند نصیحت و خیرخواهی است.
البته نصیحت حاکم از منظر حقوق شهروندی، علاوه بر این‌که حق حاکم و وظیفه ملت است، از حقوق مردم نیز به شمار می‌رود. یعنی نصیحت، حق و وظیفه متقابل دولت و ملت است. این حق متقابل به شکل زیبایی در کلام حضرت علی(ع) وارد شده است:
«ایها الناس!‍ انّ لی علیکم حقاً، و لکم علیّ حقٌ: فامّا حقکم علیّ فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا، و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحة فی المشهد و المغیب، و الاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین آمرکم؛
ای مردم، حقی من بر شما دارم و حقی شما بر من دارید. اما حق شما بر من: خیرخواهی درباره شما و تنظیم و فراوان نمودن بیت المال برای تهیه معیشت سالم برای شما، و تصدی بر تعلیم شما که از جهل نجات پیدا کنید و تأدیب شما که علم شما را بسازد. و اما حق من بر شما: وفا به بیعتی است که با من کرده‌اید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم»
بنابراین، مردم از باب حق نیز می‌توانند به نصیحت حاکمان بپردازند. به شرط این‌که جوهره نصیحت که همان خیرخواهی منصوح است در آن رعایت گردد.
نصیحت نیز چون دیگر حقوق مردم، در دنیای امروز برای کارآمدی بیشتر می‌تواند در قالب تشکل‌ها و گروه‌های سازمان یافته ارائه شود تا از تأثیرگذاری بیشتری برخوردار گردد. به ویژه آن‌که در حکومت‌های پیچیده و پردامنه امروز، مراجعه مستقیم و فردی به حاکمان، دور از دسترس می‌نماید. لذا احزاب، انجمن‌ها و گروه‌های مختلف سیاسی و صنفی و رسانه‌های گروهی ابزارهایی هستند که می‌توانند در انجام دادن وظیفه اجتماعی نسبت به مسؤولان و دست اندرکاران جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
نصیحت حاکمان چون دیگر حقوق انسانی و وظایف شهروندی می‌تواند تأثیر پیش‌گیرانه قابل توجهی در بوجود آمدن شرایط حاد سیاسی در جامعه داشته باشد، اگر مردم به وظیفه خود عمل کرده و تنها بخاطر خیرخواهی حکومت و اصلاح امور با شیوه‌های مسالمت‌آمیز، دیدگاه‌های خود را مطرح نمایند و حکومت نیز وظیفه خویش در قبال همین حق مردم را ادا نماید و با خیرخواهی تمام، پذیرای، انتقادات، پیشنهادات و حتی اعتراضات مردمی باشد؛ جامعه هیچ وقت دچار بن بست سیاسی نمی شود.

امر به معروف و نهی از منکر
یکی دیکر از مهمترین راهکارهای نظارتی مردم در حکومت اسلامی امر به معروف ونهی از منکر است. از امتیازات اندیشه اجتماعی اسلام، اهتمام ویژه به ترویج فرهنگ دینی و تأکید بر رواج نیکی‌ها و جلوگیری از نشر و گسترش زشتی‌ها، جهت جلوگیری از ناهنجاری‌ها، جرم و تهبکاری در جامعه است. این مهم، در قالب نقد شرایط موجود و تحت عنوان وظیفه‌ای دینی و حق خدادادی، با نام «امر به معروف و نهی از منکر» در آموزه‌های دین، طراحی شده است.
امر به معروف و نهی از منکر، نوعی نظارت و مراقبت عمومی است که در صورت اجرایی شدن، سلامت جامعه را به بهترین شکل تضمین می‌کند. نقش تأثیرگذاری و بازدارندگی این وظیفه ارزشمند اجتماعی، در ساحت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، جهت فزونی فضایل و زدودن رذایل، غیر قابل انکار است. در اهمیت این فریضه الهی همین بس که ملاک برتری امت اسلامی بر امت‌های دیگر است:
«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»
و تمامی نیکی‌ها در مقابل آن، ناچیزند:
«و ما اعمال البرّ کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی؛
تمام اعمال نیک و جهاد در راه خدا در نزد امر به معروف و نهی از منکر مانند آب دهانی است در دریای ژرف و پهناور.»
در منطق قرآن حتی افرادی از ادیان دیگر که به این وظیفه مهم اجتماعی اهتمام می‌ورزند؛ مردانی صالح نام دارند.
تشریع اصل این وظیفه در اسلام، از نوعی احساس مسئولیت افراد در برابر دیگران حکایت دارد. بلکه از آن‌جایی که پای امر و نهی و دخالت در امور و شؤون دیگران، در کار است، نشان از نوعی ولایت افراد جامعه بر یکدیگر دارد. این سخن در مکاتب فردگرای عصر کنونی، منطق قابل قبولی ندارد. چرا که آزادی و استقلال انسان در حوزه‌های فردی و رفتار شخصی، از اصول مسلم این مکاتب به شمار می‌رود و دخالت دیگران در شؤون افراد، تنها آن‌جایی مجاز است که خود شخص این حق را به دیگران واگذار کرده باشد و الا هیچ کس حق دخالت در شؤون فرد دیگر را به هیچ وجه، نخواهد داشت.
اما در مکتب اسلام، این امر نه تنها معقول و پذیرفته شده است، بلکه یک وظیفه واجب شرعی نیز به حساب می‌آید. در این مکتب، مالک تمام هستی خداست و هر ولایتی از آن اوست و هم او می‌تواند این ولایت را به دیگران واگذار کند و در این مورد خداوند متعال به صراحت آیه 71 سوره توبه، مؤمنان را نسبت به همدیگر ولایت بخشید و نسبت به سرنوشت هم نوعان مسئول قرار داد:
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»
و پیامبر اسلام نیز بر این مسئولیت همگانی مهر تایید نهاد: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»
به حکم این ادله، در نظام سیاسی اسلام، همان گونه که مردم حق تعیین سرنوشت خویش و حق بهره‌مندی از فضای سالم رشد و تعالی معنوی دارد، برای ایجاد این فضا و جلوگیری از آلوده شدن آن نیز، محق و مکلفند. در این مکتب، هر شخص همان‌طور که مسؤول اعمال و رفتار خویش است، نسبت به اعمال و رفتار دیگران نیز مسئولیت دارد. به تعبیر حضرت امام « امر به معروف و نهى از منكر دو اصلى است در اسلام، كه همه چيز را مى‏خواهد اصلاح كند؛ يعنى با اين دو اصل مى‏خواهد تمام قشرهاى مسلمين را اصلاح بكند. به همه مأموريت داده، به همه، به تمام افراد زير پرچم مأموريت داده كه بايد وادار كنيد همه را به كارهاى صحيح، و جلوگيرى كنيد از كارهاى فاسد. اين طور نيست كه شما فقط يك مأموريتى داريد، و آن اين است كه خودتان يك كارهاى خوبى بكنيد، از كار بد احتراز كنيد. مأموريت زيادتر از اين است، خودتان و همه را»
در واقع نقش امر به معروف و نهی از منکر در آموزه‌های دین، نقش موتور محرکی است که تمامی احکام دین را حیات می‌بخشد و موجب عمل شدن به همه آن‌ها می‌شود. به همین خاطر است که ارزش آن، بسیار بیشتر و بالاتر از تمامی نیکی‌ها در اسلام است.
امر و نهی در برابر قدرت
از جمله مهمترین مصادیقی که بر اساس امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، لازم تلقی می‌گردد، ‌امر به معروف و نهی از منکر نسبت به اعمال و رفتار حکومت و کارگزاران آن است. مردم همان‌طور که در قبال اعمال و رفتار سایر شهروندان مسئولیت دارند، در برابر رفتار و عملکرد مسؤولان جامعه نیز مسئولند. اساساً خطا، لغزش و سوء استفاده صاحبان قدرت، به مراتب بیش‌تر از شهروندان عادی است و عواقب و پیامدهای بیش‌تری نیز دارد. معمولاً حکومت به تدریج از مسیر اصلی خود منحرف می‌شود. اگر وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به خوبی در جامعه اجرا شود و از ابتدا منکرات به حاکمان گوش زد و راه صحیح نمایانده شود، طبعاً از انباشت منکرات و گناهان جلوگیری می‌شود و دوام حکومت را در پی دارد. اما اگر به این امر اعتنای کافی نشود، کارگزاران حکومت به تدریج در گناهان و بدی‌ها غرق و با سوء استفاده از قدرت در پی شهوترانی خود برخواهند آمد و جامعه را به تباهی خواهند کشاند.
البته امر و نهی صاحبان قدرت که چه بسا از امر و نهی مردم ناخشنود شوند، با مشکلات بیش‌تری روبه رو است و صبر و استقامت افزون‌تری می‌طلبد. لذا با وسواس بیشتر و تمهید مقدماتی باید اجرایی گردد. از همین رو، ایجاد تشکل‌های مختلف می‌تواند علاوه بر کسب آگاهی‌های لازم جهت شناخت معروف‌ها و منکرها، توان مردم در امر و نهی صاحبان قدرت و منصب و احتمال تأثیر و موفقیت را افزایش داده، در برابر تهدیدها مقاوم سازد. شاید بتوان از آیه مبارکه «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» چنین برداشت کرد که ایجاد تشکل برای کارآمد کردن این وظیفه مهم، لازم است.
حضرت علی(ع) در راستای نظارت مردم بر حاکمان و اقشار خاص و ذی نفوذ جامعه، انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر را نه فقط حقی از سوی مردم برای به دست گرفتن سرنوشت خود، بلکه تکلیفی بر آنان دانسته، حساسیت آن‌ها، نسبت به فساد و منکرات را خواستار شده است. به گونه‌ای که در صورت عدم واکنش از سوی توده مردم، نسبت به منکرات قشر خاص جامعه، عقوبت این اعمال علاوه بر قشر خاص جامعه، توده مردم را نیز در برخواهد گرفت:
«خداوند عامه مردم را به خاطر گناه افراد خاص که مخفیانه و به دور از چشم عامه مردم انجام می‌شود عقاب نمی‌کند، اما اگر خواص به صورت آشکارا، عمل منکر انجام دهند و این کار مورد نهی عامه مردم قرار نگیرد، هر دو گروه عام و خاص، مورد عقوبت قرار می‌گیرند»
آن حضرت، علاوه بر عقوبت اخروی که از جانب خداوند صورت می‌پذیرد؛ مسلط شدن افراد شرور بر اریکه حاکمیت سیاسی و عدم فریادرسی را نیز از تبعات ترک امر به معروف و نهی از منکر دانسته است:
«لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم؛
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما تسلط می‌یابند بعد هر چه فریاد کنید کسی پاسخ شما را نمی‌دهد.»
در اسلام، انتقاد و تخطئه رفتار حکومت گران، موهبتی است که حتی در صورت معصوم بودن حاکم نیز، توصیه شده است چرا که نسبت به کارگزاران حکومت لازم بوده، در ایجاد فرهنگ مسئولیت پذیری در میان مردم نیز مؤثر است. لذا پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) با آن‌که از مقام عصمت برخوردار بودند اما مردم را به انجام این وظیفه در برابر حاکم جامعه تشویق می‌کردند.
در زمان رسول خدا(ص) با آن‌که به حضرت وحی می‌شد و دارای مقام عصمت بود اما آنان که پاره‌ای از تصمیمات حضرت را نادرست می‌پنداشتند، زبان به اعتراض و انتقاد می‌گشودند، و با روی گشاده نیز روبرو می‌شدند.
روش حضرت علی نیز چنین بود. حضرت نه تنها در بیست و پنج سال خانه نشینی خود که از حق مسلم خویش محروم شده بود، از امر و نهی خلفا دریغ نمی‌ورزید، بلکه در دوره پنج ساله حکومت خود نیز، خود را ملزم به رعایت این حق مردم می‌دانست. او با این‌که از مقام عصمت برخوردار بود با فروتنی می‌فرمود:
«فلا تکفّوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل؛
از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید»
و به کارگزار ارشد خود مالک اشتر فرمان داد:
«برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیازهای آن‌ها شخصاً رسیدگی کنی، مجلس عمومی برای آن‌ها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچ کس نبند و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز تا سخنگوی آنان با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید»
حضرت امام نیز با اعتقاد راسخ به جریان این فریضه در جامعه می فرماید:
« الآن مكلّفيم ما، مسئوليم همه‏مان، همه‏مان مسئوليم، نه مسئول براى كار خودمان؛ مسئول كارهاى ديگران هم هستيم «كُلُّكم راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسئولٌ عَن رَعِيَّتِه» همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند. همه بايد نسبت به ديگران. مسئوليت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسئوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتى؟ بايد هجوم كنيد، نهى كنيد كه چرا؟ اگر خداى نخواسته يك معمّم در يك جا پايش را كج گذاشت، همه روحانيون بايد به او هجوم كنند كه چرا بر خلاف موازين؟ ساير مردم هم بايد بكنند. نهى از منكر اختصاص به روحانى ندارد؛ مال همه است. امت بايد نهى از منكر بكند؛ امر به معروف بكند.» وبه عامه مردم سفارش می کرد: « جلوگيرى از منكرات بر همه مسلمين واجب است. سفارش به حق كه امر به معروف است و نهى از منكر است بر همه مسلمين واجب است. شما و ما موظفيم كه هم در تمام امورى كه مربوط به دستگاههاى اجرايى است امر به معروف كنيم‏»
این موضوع در سیره حکومتی حضرت امام آنقدر حایز اهمیت بود که در نخستین اقدامات خود برای سامان دهی نظام اسلامی، دستور تشکیل« اداره امر به معروف ونهی از منکر را خطاب به شورای انقلاب صادر ورهبری نظام را نیز از آن مستثنی ندانستند:
« شوراى انقلاب اسلامى به موجب اين مرقوم مأموريت دارد كه اداره‏اى به اسم «امر به معروف و نهى از منكر» در مركز تأسيس نمايد؛ و شعبه‏هاى آن در تمام كشور گسترش پيدا كند؛ و اين اداره، مستقل و در كنار دولت انقلابى اسلامى است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتى و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامى مأمور است كه اوامر صادره از اين اداره را اجرا نمايد و اين اداره مأمور است كه در سراسر كشور از منكرات به هر صورت كه باشد جلوگيرى نمايد و حدود شرعيه را تحت نظر حاكم شرعى يا منصوب از قِبَل او، اجرا نمايد و احدى از اعضاى دولت و قواى انتظامى حق مزاحمت با متصديان اين اداره ندارند. و در اجراى حكم و حدود الهى احدى مستثنى‏ نيست حتى اگر خداى نخواسته رهبر انقلاب يا رئيس دولت مرتكب چيزى شد كه موجب حد شرعى است بايد در مورد او اجرا شود.»
اگر این ایده حضرت امام تحقق می یافت، به احتمال قوی جامعه ما امروز با نظارت نهادینه شده ای روبرو بود، امری که اکنون برای رسیدن به آن، راه دراز وپر مشقتی را در پیش داریم.