بقاء و زوال حکومت‌ها- محمدکاظم تقوی

از آن¬جایی که یک پای وجودی و بودن “انسان” در “جامعه” می¬باشد و او باید “شدنی” را دراجتماع از سر بگذراند تا استعدادهایش بروز يابد وشکوفا شود؛ توجه به “بعد اجتماعی” زندگی انسان از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است.و در این میان شاید مهم¬ترین مسئله زندگی اجتماعی انسان، مسئله “حکومت” و دولت باشد؟ چرا که نقش و تاثیر عملکرد آن در سرنوشت افراد اجتماع نه تنها قابل انکار نیست، که بیشترین اثرگذازی را دارد بحث از ابعاد و مسائل فراوان حکومت، بحث گسترده¬ای است اما مسئله¬ای که در این یادداشت اندکی پیرامون آن توضیح داده می¬شود، مسئله “بقاء و زوال” حکومت¬هاست.
همه اصحاب قدرت و تکیه زدگان بر اريکة حکومت خواهان دوام و ثبات دولت خود می¬باشند و صفحه بزرگ تاریخ و حافظه تاریخی بشر پر است از انجام کارها و پیمودن راه¬هايی که حکومت¬ها برای “ماندن” خود انجام داده¬اند.
البته بماند که ماندن و بقاء یک حکومت یا حاکم تنها به بقاء مادی و بودن عنصری او نیست بلکه ذکر خیر و عملکرد افتخارآفرین و کارنامه مثبت نزد عموم انسان¬ها حقیقتِ بودن است. در پاسخ به این پرسش مهم که چه کارهایی یک حکومت را حفظ کرده، بر دوام و ثباتش می¬افزاید؛ نکات بزرگ وکوچک متعددی می¬شود بیان کرد اما به نظر می¬رسد بازگشت همه آن¬ها به این اصل اساسی برمی¬گردد که عامل کلیدی “رضایت مردم” است خواه “رعیتشان” بخوانیم یا “شهروندشان” بنامیم.
اما البته این پاسخ، کلی و راحت¬طلبانه است و از دل آن پرسش¬های دیگری سربلند می¬کنند که چه چیزهایی رضایت مردم را به¬دنبال دارد و چه اموری نارضایتی و درپی آن تزلزل و زوال حکومت و دولت را موجب می¬شود؟
تفصیل این بحث مهم و گسترده باید در جای خود بیاید، اما نکته¬ای که با الهام از سخنان امیرالمومنین علی (علیه¬السلام) در همین رابطه تقدیم می¬گردد هشدار درباره بر آمدن “فرومایگان و سفلگان” در حکومت‌هاست.
حکومت¬هایی که در این یکی دو ساله در منطقه خاورمیانه دچار تزلزل و زوال شده و یا اکنون متزلزل می¬باشند؛ اگر بخواهند علت یابی و چاره¬جویی کنند و یا پژوهشگران علوم اجتماعی و تحلیل¬گران و محققان سیاسی درصدد تحلیل و بررسی درست اتفاقات واقع شده یا در حال وقوع باشند، باید به نکته¬ای که ذکر می¬شود توجه جدی داشته باشند تا در تحلیل خود سهم آن را به تمام و کمال بپردازند تا از کم¬ و گویی و کم فروشی درباره آن مصون باشند.
حضرت علی (علیه¬السلام) که در طول عمر با برکتشان به حکومت رسید و طبعا علاقه داشت حکومت او _ یعنی ارزش¬های حکومت او_ پایدار بماند و همواره بپاید؛ به مسئله “بقاء زوال” حکومت¬ها و دولت¬ها اهتمامی اکید داشت. در سخنی سراسر حکمت می¬فرماید:
” زوال الدول باصطفاع السفل” (غررالحکم، ص 343)
سقوط دولت¬ها به سبب به¬کارگیری سفلگان و فرومایگان است. حکومت در جامعه انسانی وظایفی دارد، وظایفی مهم و سنگین که انجام آن¬ها اهلیت و صلاحیت می¬خواهد و پر واضح است که ” بار حکومت داری” از هرکسی نشاید و کفایت و لیاقت باید باشد که حاکمان بتوانند به وظایف واقعی خود موفق شوند.
در این رابطه “خطر سفلگان” تا آن¬جا مخاطره ¬آمیز و ويرانگر است که امیرالمومنینی که در سخن دیگر فرمود “و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر” (نهج¬البلاغه خطبه 82) در موضوع برآمدن سفلگان هشدار می¬دهند که “فقدان الروسا اهون من رئاسه السفل” (غررالحکم، ص 347) یعنی بلای هرج و مرج و بی-حکومتی سبک¬تر و تحمل کردني‌تر از بلای سروری و برآمدن سفلگان و فرومایگان در ارکان قدرت و تخت حکومت است.
یعنی علی (ع) که قطعا حکومت صالحان را حکومتی مطلوب می¬دانست؛ اما در مقام بیان حکم عقل و در فرضی که مردم یک جامعه تنها دو گزینه پیش روی خود داشته باشند که یکی قبول “هرج و مرج” باشد و آن دیگری “حکومت ظالم” می¬فرماید زیان هرج و مرج بیشتر از تخریب حکومت ظالم است. بله هرج و مرج و جامعه بدون حکومت، چنان زیان بارو خطرناک است که هیچ عاقلی آن را برنمی¬تابد و عقل حکم به پذیرش حکومت ظالم و جائز می¬کند.
ولی علی رغم زیان باربودن “هرج و مرج” علی (ع) می¬فرماید تحمل آن کم هزینه تر و آسان¬تر از حکومت سفلگان و میراث¬دارای فرومایگان است. از این بیان روشن می¬شود که حکومت نا اهلان و فرومایگان چنان جامعه انسانی را ویران می¬سازد و رو به تباهی می¬برد که تحمل جامعة دچار هرج و مرج را آسان می¬سازد!
چرا چنين نباشد در حالي که یکی از زیان¬های برآمدن سفلگان طبق سخن حضرت امير(ع) سرخوردگی عمومی و حاکم شدن فضای یاس و ناامیدی در میان عموم افراد اجتماع است، “إذا سادالسفل خاب الأمل” (غررالحکم، ص348) سروری سفلگان امیدها و آرزوها را دچار خسران و زیان می¬سازد و جامعه را دچار خمودگی و افراد را دچار افسردگی می¬سازد.
اگر حکومت¬هایی که دچار نا¬آرامی و بی¬ثباتی شده¬اند و یا دچار بی¬ثباتی و اضطراب هستند، به فکر آسیب¬شناسی باشند، نخست باید در اجزاء و ارکان حکومتی خود بررسی کنند که آیا حاکمی که برآوردند و تصدی امور جامعه انسانی را به او سپرده¬اند، لیاقت و شایستگی و اصالت شخصیتی لازم برای این سمت را دارد؟ آیا از چنان کرامت نفسی برخوردار هستند که دزدی از کیسه¬ مردم را در برای خود ننگ و عار بداند؟ توهین و ظلم آشکار و پنهان به مردم را دون شان انسانی خود بداند؟ قطعا اگر افراد لایق و کاردان، کارها را در دست داشته باشند اوضاع اجتماع نابسامان نمی¬شود اما اگر فرومایگان برآیند چون با بي‌خردي به امور مشغول مي‌شوند، جامعه را به کلی به تباهی خواهند کشید. “یستدل علی ادبار الدول باربع: تضييع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل» (غررالحکم، ص342) یعنی تباه کردن امور اصلی و چسبیدن به امور حاشیه¬ای، ميدان دادن به فرومایگان و عقب راندن و خانه¬نشین کردن رجال برجسته؛ نابود کننده حکومت¬ها هستند.
نتیجه: این که از کلمات گهربار علی (ع) به روشنی استفاده می¬شود که یکی از مهم¬ترین عوامل و علل “سقوط حکومت¬ها” و “زوال دولت¬ها” سپردن حکومت و امور حکومتی بدست فرومایگان و برآوردن سفلگان در دولت است که طبعا بی تدبیری، و به دنبال آن نارضایتی و در نتيجه سقوط را در پی دارد. و در اين میان بدتر از بی¬تدبیری “سوء تدبیر” است که امیرالمومنین (ع) می¬فرماید “حسن التدبیر ینمی قلیل المال و سوء التدبیر یفنی کثیره” (غررالحکم) حسن تدبیر مال و دارائی اندک فرد یا جامعه را افزون می¬سازد، اما سوء تدبیر مال و سرمایه فراوان و زياد را نیز به باد فنا می¬دهد و تباه می¬سازد.
پس زماني حکومت¬ها و دولت¬ها از “زوال” رهایی پیدا می¬کنند که از میدان داری و ریاست سفلگان و فرومایگان فاصله بگيرند تا از شر سوء تدبیر آن¬ها برهند و حرث و نسل را به نابودی ندهند.