حقوق متقابل زمامداران و شهروندان در رساله الحقوق امام سجاد(ع)
محمدکاظم تقوی
چکیده
امام سجاد7 که در یکی از حساسترین دورههای امامت ائمه هدی: بیش از سه دهه رسالت امامت را بر عهده داشت؛ پس از امامت و راهبری اسرای اهل بیت و بازگشت ظفرمندانه از شام به مدینه، به درمان روحی و هدایت معنوی محبان و پیروان خود اقدام کرد و در ادامه مواجهه محاسبه شده و منطقی با حاکمان و نیز عالمان و عموم مسلمانان و به خصوص پیروان خود داشتند.
در این میان رساله الحقوق یکی از مواریث معنوی به جای مانده از آن حضرت است که در آن حقوق مختلفی در رابطه انسانها با حق تعالی و در ارتباط آنها با یکدیگر بیان شده است.
یکی از حقوقی که در رساله الحقوق بیان شده، حقوق حاکمان و زمامداران و حقوق رعایا و شهروندان است که در این مقاله به آن پرداخته شده و در این موضوع سخن و سیره امیرالمؤمنین7 تبیین شده است.
به باور نگارنده امام سجاد7 در این رساله به حاکمان موجود زمان خود و حکومتهایی مانند آنان و نیز مردم مبتلابه آن حکومتها نصایحی دارند تا از آسیبها و خطرات محفوظ باشند.
کلید واژهها: امام سجاد7، رساله الحقوق، حقوق متقابل زمامداران و شهروندان.
طلیعه
ملوکیت و سلطنت جلوه کرده در خلافت معاویه و یزید با جنایتی که در کربلا انجام داد، در همان حال که ارتجاع و بازگشت به سنّت جاهلی را غلیظتر از قبل میکرد؛ میپنداشت از سنّت نبوی و فرهنگ علوی و اثرگذاری اهل بیت عصمت: بر جانها و جامعه مسلمانان اثری نخواهد ماند؛ یعنی أشعار کفرآمیز یزید که به هنگام مشاهده سر مطهر امام حسین7 بر زبان راند، نه آرزو که تحلیل آنها از پیامد جنایتی بود که انجام داده بودند. البته مشاهده جامعه اسلامی آن روز و دیدن یأس و سرخوردگی مؤمنان و در لاک خود فرورفتن اندک افرادِ از محبان و شیعیان ائمه اطهار: همین نگاه را تأیید میکرد؛ و در چنین دوره و برههای حضرت علی بن الحسین زین العابدین و سیدالساجدین(علیه صلوات المصلین) امامت و پیشوائی الهی مؤمنان و مسلمانان را به دست گرفت، امامت و مسئولیتی که از دشت گلگون کربلا آغاز شد و آن حضرت با امامت و هدایت اسرای سرفراز کربلا رهسپار کوفه و شام گردید و در لباس اسارت، عظمت آلالله را در شام و بر فراز منبر خطابه جامع دمشق به رُخ کشید و قاتلین سیهروی سیدالشهدا7 را به همه دبدبه و کبکبهای که نشان داده بودند، به اسارت معنوی خود در آورد و کریمه )وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ((صف، آیه 8) را تجسم بخشید.
امام سجاد7 در بیش از سه دهه امامت خود، در حالی که دیکتاتوری و خفقان بر جامعه اسلامی حاکم بود و حکومت کفرپیشه یزید پس از جنایت کربلا، با جنونِ قدرتی که داشت قتل عام مدینه الرسول و نیز حمله و هجوم به مکه و آتش زدن کعبه را به پرونده سیاه خود اضافه کرد و پس از او نیز دستگاه خلافت که آبشخور آن سقیفه بوده چاره و روشی جز حکومت بر ابدان با داغ و درفش و سرکوب احرار و آزادگان نداشت؛ راه تربیت و هدایت را در پیش گرفت و با مرهم نهادن بر روحهای مجروح و جانهای آزرده، معارف و احکام الهی را بیان و تعلیم میدادند. امام زینالعابدین7 در قدم نخست به «روان درمانی» دوستداران و پیروان خود پرداخت و بوسیله «دعا» و مناجات با پروردگار به جانهای مأیوس سرزندگی و امید و نشاط داد تا برخیزند و زندگی کنند. اگر میشود امام سجاد7 را «امام دعا» و عبادت و مناجات با خدا نامید، دعاهای ایشان تنها آمرزش خواستن از خدای غفور و حاجت خواستن در امور معنوی و مادی از خدای کریم نبود، بلکه مدرسه و درس توحید و خداشناسی، پیامبرشناسی، امامت و امامشناسی، و کلاً دانشگاهی بود که درسهای آن معارف و حقایق متعالی اسلامی و احکام و فرهنگ الهی بوده که در قرآن و سنّت آمده بود، ولی قدرتپرستان و دنیاداران گرفتار جهل و جاهلیت آن را به طاق نسیان سپرده بودند. به صورت مشخص آن حضرت با تکرار زیاد ذکر شریف «ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» به زنده کردن نام و یاد پیامبر و آل پاک او (علیه و علیهمالسلام) در ذهن و ضمیر مسلمانان اقدام کرد و با این کار مهر بطلان بر پندار یزیدی زد که پنداشته بود، دودمان امیه و فرزندان ابوسفیان بر بنیهاشم و خاندان رسالت و امامت چیره شدند و آینده را برای خود کردند. حضرت علی بن الحسینH با روش دعا و زنده کردن نام و یاد و جایگاه پیامبر و آل پیامبر زمینه سازندگی و بالندگی محبان و مشتاقان اهل بیت را برای تعلیم معارف و احکام اسلامی فراهم کرد و در همین بستر بود که هم متوکلانه و کوبنده با تهدیدهای مروان مواجه میشد (ر.ک به مکاتیب الائمه، ج 3، ص 177) و هم به عالم معروفی چون محمدبن مسلم زُهری نامه مینوشت و به هدایت او اقدام میکرد. (همان، ص 178 تا ص 187).
رساله الحقوق
با این نگاه به امامت امام سجاد7 یکی از صفحات درخشان و درسآموزی که از آن حضرت به آیندگان رسیده «رساله الحقوق» میباشد. رسالهای که آن امام قافله نور نوشته و در آن «حق الله» و «حقوق الانسان» را بیان فرموده، حقوق انسان در نقشها و اسامی و عناوین و جلوههای گوناگونی که پیدا میکند؛ حق والدین، حق فرزندان، حق دوستان، حق دشمنان، حق حاکمان و زمامداران، حق شهروندان و….
سند رساله الحقوق
رساله الحقوق امام سجاد7 در منابع متعددی نقل شده است:
1ـ تحف العقول، از حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرّانی متوفای 381 هـ . ق.
2ـ خصال، از ابوجعفر محمدبن علی بن حسین بابویه قمی متوفای سال 382 هـ . ق.
3ـ و نیز در اثر حدیثی مهم من لایحضره الفقیه از ابن بابویه شیخ صدوق. (زندگانی علی بن الحسین، ص 169، سیدجعفر شهیدی)
در منابع ثانویه، علامه مجلسی این رساله شریفه را از سه منبع: خصال صدوق، أمالی صدوق و تحف العقول ابن شعبه حرّانی نقل کرده است و علت نقل آن از منابع متعدد را بدین خاطر ذکر کرده که این سه نقل متقدم با یکدیگر اختلاف دارند و در مقایسه با هم کم و زیاد دارند و علامه مجلسی بر این نظر میباشد که نقل صدوق قوت سند دارد ولی نقل تحف العقول فوائد فراوانی دارد، چرا که مفاد و مضامینی دارد که نقل صدوق ندارد. (مکاتیب الأئمه، ج 3، ص 195).
از منابع متأخر محدث نوری نیز این رساله را در کتاب مستدرک الوسائل خود از تحف العقول نقل کرده و پس از نقل آن گفته: سیدعلی بن طاووس در کتاب فلاح السائل گفته که این رساله را از کتاب «الرسائل» محمدبن یعقوب کلینی با سندی که به امام زین العابدین7 رسانده، روایت کرده است و آن نقل به مانند نقل تحف العقول به صورت مفصل و با افزوده نسبت به نقل صدوق بوده است. (تحف العقول عن آل الرسول، ص 255 ـ پاورقی محقق اثر، علی اکبر غفاری).
محقق ارجمند علی اکبر غفاری از این نقل محدث نوری چنین نتیجه میگیرد: «این خبر شریف که معروف به حدیث حقوق است در کتاب «الرسائل» کلینی نیز مانند نقل تحف العقول نقل شده نه بدان صورتی که در خصال و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق آمده است و کسی که با احادیث اُنس داشته باشد. برایش ظاهر میشود که نقل خصال و فقیه مختصر شدۀ نقل تحف العقول میباشد. ایشان نقل نجاشی را که در بیان زندگینامه ابوحمزه ثمالی گفته او رساله الحقوق را از علی بن الحسینH روایت کرده و سندی که برای آن نقل کرده «أعلی وأصح» از طریق صدوق میباشد و این خود دلالت دارد که یک رساله در میان بوده که به نقلهای متعدد روایت شده نه اینکه دو رساله یکی مختصر و دیگری مفصل از حضرت رسیده باشد.» (همان).
متن رساله الحقوق
امام زینالعابدین7 در این رساله شریفه به بیان پنجاه حق از حقوق الله تبارک و تعالی و حقوق انسان بر خود و حقوق بعضی از افعال عبادی و حقوق اصناف و گروههای مختلف اجتماع؛ پرداخته است.
حقوق متقابل زمامداران و شهروندان
آنچه در این مجال و مقاله مختصر به آن پرداخته میشود، درنگی کوتاه در «حقوق متقابل زمامداران و شهروندان» در این رسالۀ شریفه میباشد.
امام سجاد7 حقوق حاکمان و شهروندان را در بخش مربوط به «حقوق الائمه» بیان فرموده است:
«فَأَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً وَ أَنَّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَهُ اَللَّهُ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ اَلسُّلْطَانِ وَ أَنْ تُخْلِصَ لَهُ فِي اَلنَّصِيحَةِ وَ أَنْ لاَ تُمَاحِكَهُ وَ قَدْ بُسِطَتْ يَدُهُ عَلَيْكَ فَتَكُونَ سَبَبَ هَلاَكِ نَفْسِكَ وَ هَلاَكِهِ وَ تَذَلَّلْ وَ تَلَطَّفْ لِإِعْطَائِهِ مِنَ اَلرِّضَا مَا يَكُفُّهُ عَنْكَ وَ لاَ يُضِرُّ بِدِينِكَ وَ تَسْتَعِينُ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ بِاللَّهِ وَ لاَ تُعَازِّهِ وَ لاَ تُعَانِدْهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ عَقَقْتَهُ وَ عَقَقْتَ نَفْسَكَ فَعَرَّضْتَهَا لِمَكْرُوهِهِ وَ عَرَّضْتَهُ لِلْهَلَكَةِ فِيكَ وَ كُنْتَ خَلِيقاً أَنْ تَكُونَ مُعِيناً لَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا أَتَى إِلَيْكَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ». (مکاتیب الائمه، ج 3، ص 201)
چنانکه ذیل عنوان «حقوق الرعیّه» چنین آمده است:
«فَأَمَّا حُقُوقُ رَعِيَّتِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ إِنَّمَا اِسْتَرْعَيْتَهُمْ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُ إِنَّمَا أَحَلَّهُمْ مَحَلَّ اَلرَّعِيَّةِ لَكَ ضَعْفُهُمْ وَ ذُلُّهُمْ فَمَا أَوْلَى مَنْ كَفَاكَهُ ضَعْفُهُ وَ ذُلُّهُ حَتَّى صَيَّرَهُ لَكَ رَعِيَّةً وَ صَيَّرَ حُكْمَكَ عَلَيْهِ نَافِذاً – لاَ يَمْتَنِعُ مِنْكَ بِعِزَّةٍ وَ لاَ قُوَّةٍ وَ لاَ يَسْتَنْصِرُ فِيمَا تَعَاظَمَهُ مِنْكَ إِلاَّ بِاللَّهِ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلْحِيَاطَةِ وَ اَلْأَنَاةِ وَ مَا أَوْلاَكَ إِذَا عَرَفْتَ مَا أَعْطَاكَ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِ هَذِهِ اَلْعِزَّةِ وَ اَلْقُوَّةِ اَلَّتِي قَهَرْتَ بِهَا أَنْ تَكُونَ لِلَّهِ شَاكِراً وَ مَنْ شَكَرَ اَللَّهَ أَعْطَاهُ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ.» (همان. ص 202).
درنگی در حقوق و وظایف متقابل حاکمان و شهروندان
امام زین العابدین7 در بخش مربوط به حقوق حاکمان و زمامداران که معنای آن این است که شهروندان در برابر حکومت و حکومت کنندگان وظایف و تکالیفی دارند؛ نخست خطاب به شهروندان که در آن اعصار به آنها «رعیّت و رعایا» میگفتند، متذکر میشود که بدان تو موضوع و سوژه آزمایش برای حاکم و سلطان و زمامدار قرار داده شدهای و او مورد ابتلا و امتحان درباره تو میباشد،
چرا که با قدرتی که دارد بر تو سلطنت یافته؛ وقتی چنین است تو به عنوان رعیت و شهروند وظیفهداری از سر اخلاص و خالصانه ناصح و خیرخواه او باشی و دیگر اینکه با او به دشمنی و نزاع و درگیری بر نخیزی، زیرا او بر تو مسلط است و دست برتر با او است و در صورت تخاصم و تنازعِ تو با او و حکومتش، نتیجه نابودی خودت و نابودی او میباشد.
البته حضرت درباره تبعیت از حکومت و سازگاری با برنامهها و رفتارش نیز حد و مرز بیان میکند و آن اینکه: تا آنجا که ضرر و شرّ حاکم و حکومت از تو برداشته شود و آن حد و مقدار از تبعیّت برای دین تو ضرر ندشته باشد، با حکومت همراه باش و در این کار از خدای متعال درخواست یاری داشته باشد.
وظیفه دیگری که حضرت بیان میکند اینکه: با حاکم و حکومت در عزت و آقائی و بزرگی او معارضه نداشته باش و خودت را نظیر و مثل او قرار نده؛ چرا که تحقیقاً این کار تو نافرمانی و اذیت او و اذیت خودت میباشد و در نتیجه خود را در معرض بدیهای او قرار دادهای و او را نیز در معرض نابودی قرار دادهای؛ یعنی با ظلم و جوری که در حق تو در این مدت خواهد کرد، او نیز نابود میشود. و تو خود با این کارت او را به ضرر خودت یاری کردهای و شریک او شدهای در بدیهایی که در حق تو خواهد کرد.
حضرت در پایان نیز متذکر میشود که هیچ قوّت ونیرویی نیست مگر به نیروی مطلق و لایزال الله تعالی.
نکته مهمه
توجه به فرازهای این قسمت از رساله الحقوق امام سجاد7 این پرسش را به وجود میآورد که آیا مقصود از این سلطان و سلطنت و زمامداری و زمامدار، زمامدار عادل و صالح و مطلوب از نظر اسلام است یا اینکه حضرت در نگاهی واقع نگرانه و با نگاه به حکومتهائی که سلطنت و قدرت برای آنها اصل است و هیچ مانع و مزاحمی را درباره آن تحمیل نمیکنند؛ مخاطبان خود را موعظه میکند تا از خطرات و آسیبهای این گونه حکومتها مصون باشند؟
از فرازهای این بخش از رساله حضرت فهمیده میشود که فرض و برداشت دوم صحیح است و حضرت حکومتهای رایج را قصد کرده و به علاقمندان خود یادآور میشوند که چه باید بکنند تا از خطرات و مضرّات آن محفوظ باشند.
این، حکومت و حاکم قدرت محور است که تحمل هیچ مخالف و مخالفتی را ندارد و با شمشیر به معارضهها و نافرمانیها پاسخ میدهد، در حالی که اگر حکومت اسلامی باشد، باید چنانکه امیرالمؤمنین7 فرموده شنوای سخنان مخالف هم باشد و پا از جاده عدالت بیرون ننهد، چنانکه سیره آن حضرت همین بود و تنها ایجاد هرج و مرج و قتل و غارت شهروندان از سوی مخالفان و معارضان را خط قرمز قرار داده بودند و در این صورت با آنها مقابله میکردند.
امیرالمؤمنین7 با صدای رسا از حقوق متقابل حاکمان و مردمان سخن گفتند:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ؛ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا؛ وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ.» (نهج البلاغه، خطبه 34).
وظیفه حکومت و حاکم در برابر مردم خود در بیان علی7 اولاً خیرخواهی برای آنان است. حضرت تفسیر «خیرخواهی» را به وضوح و برداشت عموم عقلاء از آن وانهادند به این معنا که همگان میدانند حکومت با چه رفتار و کردار و کارنامهای و با عمل به چه برنامهای، خیرخواه ملت و شهروندان خود میباشد.
وظیفه دوم برخورداری شهروندان از ثروت و درآمد فراوان است که نتیجه آن رفاه و آسایش است. حکومت اسلامی نباید نسبت به معاش و رفاه ملت قصور و تقصیر داشته باشد و این بخش از زندگی آنها را مورد اهتمام خود قرار ندهد.
وظیفه دیگر ازدیاد آگاهی آنها است؛ حکومت باید راههائی که به آگاهی و دانائی مردم منتهی میشود و از جهالت و نادانی و نا آگاهی آنها جلوگیری میکند، را وجهه همت خود قرار دهد. و این یعنی جامعه مطلوب اسلامی جامعه آگاه و برخوردار از علم و دانش و آگاهی است.
وظیفه دیگری که بر عهده حکومت اسلامی است اهتمام به تربیت و ادب و اخلاق شهروندان خود میباشد.
حاصل این سخن بلند حضرت اینکه: خیرخواهی حکومت برای ملت، تکثیر ثروت و دارائی جامعه و شهروندان، ارتقاء علم و آگاهی و دانش و دانائی و نیز بهبود و افزایش ادب و اخلاق و رشد تربیت است و اینها ویژگیهای جامعه اسلامی و شهروندان حکومت اسلامی است.
در برابر چنین حکومتی، شهروندان هم اولاً باید به بیعت و رأی به حاکم و حکومت وفادار باشند و جلوی روی او و پشت سر او، خیرخواهش باشند و نفاق نورزند که روبهرو به گونهای سخن بگویند و ابراز موافقت کنند ولی پشت سر بدگوئی و مخالفت داشته باشند. و در برابر درخواست همراهی حکومت و حاکم، همراهی کنند و آنگاه که حکومت فرمان و دستور داشته اطاعت و فرمانبرداری داشته باشند.
این شرح حقوق و وظایف با ابعاد و بخشها و بندهایی که دارد نیز مؤید آن برداشت میباشد که امام سجاد7 به ارادتمندان و مخاطبان خود میگوید که در برابر حکومتهای بنیامیه و بنیمروان و مانند آن چه کنند و چگونه رفتاری داشته باشند. چنانکه وظایف آنها را نیز به عنوان حقوق سلطان و حاکم بیان فرمودند.
حضرت سجاد7 در فراز مربوط به «حقوق الرعیّه» حاکمان را مورد خطاب قرار داده و وظیفه آنها را بیان کردند.
امام7 اولاً به زمامداران و قدرتمندان متذکر میشود که تو چون قدرت بیشتری داری حاکم بر آنها و آنها رعیت و شهروند تو شدهاند و آنان رعیت و شهروند شدهاند چون در برابر قدرت تو ضعیف و ذلیل هستند، و همین وضعیت آنها را شهروند کرده و حکم تو را بر آنها نافذ ساخته است و آنان توان سرپیچی از تو را ندارند و حفاظت و حمایت و حلم و بردباری تو را میخواهند. پس سزاوار است در برابر این عزّت ظاهری و قدرتی که موجب برتری و غلبه تو بر آنها شده، به درگاه خداوند شاکر باشی، چرا که کسی که در برابر عطایای الهی شاکر باشد، خداوند آن نعمت را افزون میسازد و هیچ قوت و نیرویی جز با عنایت و قدرت لایزال الهی نیست.
در نقلهای دیگر، در این قسمت بیان افزونتری آمده که طبق آنها حضرت فرموده: در برابر این قدرتی که بر آنها داری و به همین خاطر آنها رعیت تو شدهاند، واجب است درباره آنها به عدالت رفتار کنی و برای آنها به مانند پدری مهربان باشی و جهالت و نادانی آنها را با عقوبت پاسخ ندهی، بلکه آنها را در این صورت ببخش و در برابر قوت و قدرتی که داری، شکرگزار خداوند باشد.
تذکری مکرر
از این بیان حضرت علی بن الحسینH نیز به وضوح فهمیده میشود که حضرت به حکومت و حاکمان «موجود» نظر داشته نه به حکومت و حاکمان و زمامداران «مطلوب». یعنی بیان حضرت بیشتر موعظه و نصیحت به حاکمان و قدرتمندان است تا از شرّ آنها نسبت به رعایا و شهروندان کاسته شود و نیز نصیحت و هشدار به شهروندان و مردمانی است که مبتلا به چنین حکومتهایی هستند، به اینکه تا مرز عدم زیان به دین خودشان؛ با حکومت و حاکمان موجود زمان خود همراهی داشته باشند و به دشمنی و نزاع با آنها اقدام نکنند و خود را معارض آنها در قدرت و سلطنت نکنند که در این صورت گرفتار قهر و غضب قدرتمندان خواهند شد و این سبب نابودی خودشان و نیز نابودی چنین حاکمانی است که با ظلم و جور در حق شهروندان خود را نابود میسازند. شاید این نصیحت متوجه تفکر و رفتار زیدیه باشد که اقدام به قیام مسلحانه و معارضه با خلفا میکردند.
اهمیت حقوق متقابل زمامداران و شهروندان
در مکتب اهل بیت حکومت مشروع در تاریخ اسلام، حکومت پیامبر اکرم6 در مدینه و حکومت کمتر از پنج سال امیرالمؤمنین7 و نیز حکومت چند ماهه امام حسن مجتبی7 بوده است. در حکومت نبوی و حکومت علوی با رعایت شأن و عزّت شهروندان حقوق آنها توسط حکومت و حاکمان ادا میشد و در برابر، آنها وظیفه داشتند به تکالیف خود در برابر حکومت عمل کنند و با رعایت دو جانبه حقوق و عمل به وظایف توسط هر دو طرف جامعه اسلامی شکل میگرفت.
توجه به بیان جاودانه امیرالمؤمنین7 در این رابطه درسهای فراوانی دارد:
«…ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْض، فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا، وَ یُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً، وَ لاَ یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض. وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّةِ، وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَى الْوَالِی، فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاماً لاِلْفَتِهِمْ، وَ عِزًّا لِدِینِهِمْ، فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ الْوُلاَةِ، وَ لاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ، فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ، وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الاعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ، وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ، وَ کَثُرَ الاِدْغَالُ فِی الدِّینِ، وَ تُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى، وَ عُطِّلَتِ الاَحْکَامُ، وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ،فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لاَ لِعَظِیمِ بَاطِل فُعِلَ! فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الاَبْرَارُ، وَ تَعِزُّ الاَشْرَارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ».
امیرالمؤمنین7 در این سخنرانی بسیار مهم، به حقوق متقابل حکومت و ملت و بالملازمه وظایف آنها نسبت به هم توجه میدهد و تنها حق تعالی را مقام ذی حق بدون اینکه حقی بر ذمه او باشد معرفی میکند یعنی تنها او تبارک و تعالی را دارای حق میداند، بدون اینکه کسی حقّی بر او داشته باشد؛ با این وصف خدای تعالی حق خود بر انسانها را اطاعت خود قرار داده، ولی جزاء اطاعت آنها را ثواب و پاداش مضاعفشان قرار داد. و این از باب تفضّل و توسّع حق تعالی برای انسانها میباشد.
حضرت در ادامه به بزرگترینِ این حقوق واجب میپردازد که میان صاحبان حقوق جریان دارد و آن حقوق متقابل والی و رعیت و زمامداران و شهروندان است. فلسفه این حقوق غیر یک طرفه و هر دو طرف جامعه را صاحب حق دانستن این است که برای انتظام دادن به اُلفت و یکپارچگی اجتماعی ـ وحدت ملی ـ است و نیز عزت و قدرت آنها از این رهگذر محقق میشود. نتیجه باور به حقوق دو طرف شکل دهنده جامعه و اجتماع این است که صلاح شهروندان به صلاح زمامداران است و صلاح زمامداران به استقامت شهروندان است و در صورتی که دو طرف حاکمان و شهروندان اداء حق کنند؛ یعنی وظیفه خود را بشناسند و انجام دهند، حق در میان آنها عزیز و قوی میشود و راههای دینی وضوح و روشنی مییابد و نشانههای عدل و داد استقامت مییابد که در چنین شرایط مناسب و آمادهای سنن اسلامی جاری خواهد بود.
نتیجهای که از این حقشناسی و حقمداری زمامداران و شهروندان و عملی شدن عدالت و سنن اسلامی حاصل خواهد شد این است که زمانه خوش خواهد شد و دولت و حکومت خواستنی و طولانی خواهد شد و مطامع دشمنان چنین جامعهای به یأس بدل خواهد شد. یعنی بقاء و زوال حکومتها و دولتها را باید در این عمل کردن یا عمل نکردن به وظایف دید.
اما اگر رعیت نسبت به زمامدار ناسازگار باشد و یا زمامدار در حق شهروندان ستم کند، وحدت ملی از میان میرود و به جای «وحدت کلمه»، «اختلاف کلمه» رُخ میدهد و یکپارچگی و اُلفت از میان میرود و در دین فساد به وجود میآید و سنن استوار دینی متروک واقع میشود و در چنان جامعهای خواستههای فردی و هواهای نفسانی معیار خواهد شد و احکام اسلامی تعطیل خواهد شد و پیامد آن ازدیاد بیماری روحی و روانی شهروندان است و جامعه به چنان حالت کرختی و مسئولیت نشناسی میرسد که از تعطیل حق بزرگ وحشت نمیکند و نیز از انجام باطل بزرگ دچار وحشت نمیشود، در نتیجه و در چنین فضای پر از ستم و فساد و مقهوریت حق و غلبه باطل، ابرار و خوبان و صالحان ذلیل میشوند و اشرار و تبهکاران عزت مییابند و بزرگی میکنند و کیفرهای الهی دامنگیر خواهد شد.
فرجام سخن اینکه: گرچه در سیره و سخن رسول اکرم6 و امیرالمؤمنین7 در عرصه اجتماع و حکومت، برای دو طرف مردم و حاکمان و شهروندان و زمامداران حقوق و وظایفی مقرّر میباشد که با شناخت و التزام به آنها، جامعه اسلامی واقعی شکل میگیرد و عموم اهل آن جامعه از برکات و ثمرات آن حقمداری و وظیفهمندی بهرهمند خواهند شد؛ ولی امام سجاد7 در رساله الحقوق خود در خطاب به حکومتها و مردمان زمان خود که با حکومتهای مستقری مواجه بودند، از زبان موعظه و نصیحت استفاده میکنند و با مخاطب قرار دادن آنها به آنان یادآور میشود که مراعات یکدیگر را بکنند تا از آسیب و زیان و نابودی مصون باشند.