حق الناس (1)؛ سید جواد ورعی
درآمدی بر بحث
در روز 24 خرداد 1392، و در روز رأی گیری انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، رهبر انقلاب جمله ای بر زبان راندند که به دلیل اهمیت و میزان تأثیرگذاری آن در روند برگزاری سالم انتخابات و نتایج آن مورد توجه قرار گرفت و بارها از سوی رجال و شخصیت های سیاسی و اجتماعی تکرار شد. جمله مورد نظر این بود:
«رأی مردم یک امانت و حق الناس است» (دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب)
نویسنده در صدد بر آمد تا زوایای گوناگون این مسئله را مورد بررسی قرار دهد. از آن جا که در ماه ها و هفته های نزدیک به انتخابات فضای کشور تحت تأثیر تبلیغات انتخاباتی و شور و هیجان فعالیت نامزدها و طرفداران شان قرار می گیرد، مباحث علمی تحت الشعاع بوده و حق مطلب ادا نمی گردد. از این رو، مناسب بود تا به دور از آن فضا، که آرامشی در عرصه اجتماعی و سیاسی کشور حاکم است، به این بحث پرداخته شود.
از محققان و نویسندگان و گویندگان هم انتظار می رود تا با تبیین ابعاد مختلف این مسئله زمینه آشنایی بیشتر همگان، به ویژه مسئولان و دولتمردان با حقوق مردم و آثار و پیامدهای رعایت و عدم رعایت آن را فراهم سازند تا بتدریج هم مردم بیش از پیش با حقوق خود آشنا شوند، و هم «احترام به حقوق مردم» در جمهوری اسلامی به حدّی اهمیت یابد و نهادینه شود که هیچ کس اجازه و جرأت زیر پا نهادن آنها را به خود ندهد. تعدّی و تجاوز به حقوق اجتماعی مردم به عنوان گناه و منکری بزرگ در آید که کسی هوسِ ارتکاب آن را نکند.
متأسفانه در جامعه اسلامی ما برخی از گناهان بزرگ به خاطر ارتکاب و تکرار آن از سوی تعداد معدودی از مسئولان و دولتمردان، و افراد مشهور و مورد توجه جامعه، قبح خود را از دست داده و عادی شده است. دروغگویی، غیبت، تهمت، افترا و بردن آبروی دیگران، ریا، نفاق، حقّه بازی، تعدّی و تجاوز به مال، جان و آبروی مردم، و دنیا طلب و ریاست طلبی، زشتی شدید خود را از دست داده، به گونه ای که حساسیّت ها را آن گونه که باید بر نمی انگیزد و جامعه را به عکس العمل متناسب وادار نمی کند. این در حالی است که جامعه به درستی نسبت به برخی از جرائم و گناهانی که از اهمیت کمتری برخوردارند، حسّاس بوده و عکس العمل مناسب هم نشان می دهد.
برای اصلاح مزاج جامعه راهی جز اصلاح اخلاق و رفتار الگوهای اجتماعی نیست. الگوهایی که صلاح آنان صلاحِ جامعه و فساد آنان فسادِ جامعه را در پی دارد.
حقِّ خدای متعال بر بندگان (حق الله)
در ادبیات دینی ما «حق الله» و «حق الناس» اصطلاحاتی آشنایند و در منابع حدیثی، فقهی و اخلاقی به وفور مشاهده می شوند. گرچه این دو واژه در برابر یکدیگر به کار می روند، اما هر یک به تنهایی دارای معنا و مفهومی مشخص است. اشاره ای کوتاه به مفاد این دو اصطلاح و نسبت آن ها با یکدیگر و احکام خاصی که در فقه دارند، خالی از فایده نیست. خداوند به خاطر آن که خالق و مالک نظام هستی و انسان است، بر او حقوقی غیر قابل انکار دارد. از آن جا که معمولا در روابط انسان ها با یکدیگر حق با تکلیف توأم است، کسی که دارای حق است، دیگران در برابر او تکلیف دارند.
در مکاتب توحیدی تنها موجودی که بر انسان حق دارد، ولی در برابر او مکلف نیست، خدای متعال است. در عین حال کرامت و بزرگواری او موجب شده تا برای انسان در برابر خود حقوقی را به رسمیت شناسد و خود را در برابر انسان مکلف بداند. امیر مؤمنان علی(ع) ضمن بیان حقوق و تکالیف متقابل انسانها در برابر یکدیگر، به این مطلب اشاره دارند که اگر کسی در نظام آفرینش باشد که فقط بر انسان حق داشته باشد، ولی در برابر او مکلف نباشد، خدای متعال است، اما خداوند بر بندگان خود تفضّل نموده و در برابر اطاعت از خود انسان را مستحق پاداش دانسته است.
«لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ» (نهج البلاغه، خطبه 216)
در احادیث ما واجبات الهی، اطاعت از فرامین او، شکرگذاری به درگاه خدا، تواضع در برابر نعمت ها الهی، یادِ خدا کردن، سخن گفتن براساس علم و پرهیز از اظهار نظر بدون علم و آگاهی، زکات، حقوق خداوند بر بندگان معرفی شده است.(تحف العقول: ص197؛ کافی، ج6، ص74، ج2، ص121؛ الغارات، ج1، ص76؛ محاسن، ج1، ص204)
اشاره به یکی از این حقوق در داستان نجاشی، پادشاه حبشه با مسلمانانی که به آن سرزمین هجرت کرده بودند، خالی از لطف نیست.
کلینی روایتی را از حضرت صادق(ع) نقل کرده که روزی نجاشی پیکی به سراغ جعفر بن ابی طالب و یاران او فرستاد و احضارشان کرد. مسلمانان وقتی بر نجاشی وارد شدند، با کمال تعجب دیدند نجاشی روی خاک نشسته در حالی که لباسی پاره و مندرس بر تن دارد. دلشان به حال او سوخت و با رقّت به او نگریستند. نجاشی وقتی آنان را شگفت زده دید، گفت:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَصَرَ مُحَمَّداً وَ أَقَرَّ عَيْنَهُ أَ لَا أُبَشِّرُكُمْ؛ خدای را سپاس که محمد را یاری کرد و چشم او را روشن نمود، آیا به شما بشارتی بدهم؟»
جعفر گفت: «بله»
نجاشی اظهار کرد: «امروز یکی از جاسوسان من از سرزمین شما خبر آورده که خداوند پیامبرش محمد(ص) را در بدر بر دشمنانش پیروز کرده و فلانی و فلانی و فلانی به اسارت درآمده اند.»
جعفر گفت: «ای پادشاه! حال شما چرا با این وضع بر زمین نشسته اید؟»
پاسخ داد: «جعفر! در آنچه خدا به پیامبرش عیسی نازل کرده، آمده است: یکی از حقوق خداوند بر بندگانش این است که وقتی خدا نعمتی بر او ارزانی می دارد، در برابر او تواضع کند. من که نعمت پیروزی محمد(ص) را بر دشمنانش شنیدم، با نشستن بر روی خاک در برابر خداوند تواضع نموده ام.» وقتی خبر این ماجرا به رسول خدا رسید، حضرت از فرصت استفاده نموده، سفارشی به یارانش کرد و فرمود:
«إِنَّ الصَّدَقَةَ تَزِيدُ صَاحِبَهَا كَثْرَةً فَتَصَدَّقُوا يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ التَّوَاضُعَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ رِفْعَةً فَتَوَاضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ الْعَفْوَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ؛ صدقه باعث افزایش مال صدقه دهنده می شود، پس صدقه دهید خداوند شما را رحمت کند، و فروتنی باعث افزایش مقام و منزلت شخص متواضع می گردد، پس فروتنی کنید تا خداوند شما را رفعت بخشد، و گذشت موجب افزایش عزت عفو کننده می شود، پس ببخشید تا خداوند شما را عزیز گرداند.» (کافی: ج2، ص121)
نگاهی به دو مقوله حق الله و حق الناس از منظر فقهی، تفاوت آن ها از جهت احکام، آثار و پیامدها، نشان داده و افق های جدیدی را به روی ما می گشاید. در میان مباحث فقهی بیش از همه در کتاب الحدود از حق الله و حق الناس سخن گفته می شود. برخی از حدود مثل حدّ زنا فقط جنبه حق اللّهی دارند، برخی مثل حدّ قتل و جَرح جنبه حق النّاسی و برخی مانند سرقت دارای هر دو جنبه اند.