درد دوري از تعاليم نهجالبلاغه
محمدکاظم تقوی
ابتلا و گرفتاري حکومت اميرالمؤمنين علي(ع) در مدت کوتاه کمتر از پنج سال زمامداري مسلمانان، سبب غفلت از پاسداشت حقوق و حرمت انسان نشد و آن حضرت حتي در مواجهه با ناکثين و قاسطين و مارقين، همراهان و سپاهيان خود را به حقوق بشردوستانه در ميدانهاي ملتهب جنگي سفارش ميکرد.
نامه چهاردهم نهجالبلاغه يکي از نمونههاي افتخارآفرين اين صفحه از صفحات کتاب هدايت علوي است. نويسنده کتاب مصادر نهجالبلاغه ميگويد اين وصيت حضرت به صورت متواتر ـ يعني موجب علم و اطمينان ـ نقل شده است. (ج 3، ص 217)
اين وصيت و سفارش قبل از آغاز نبرد صفين ميان شاميان سرکش با سپاه علوي بيان شده؛ وصيتي که هر فراز آن دنيايي از انسانيت و انسانخواهي و صلحطلبي دارد، همان درسهايي که اگر افراد و جوامع غيرعلوي از آنها بيخبر باشند، شايسته سرزنش زياد نباشند، اما شيعيان و محبان علي(ع) را در بيخبري يا بيعملي از اين درسهاي سعادتبخش بايد سرزنش نمود که چقدر ميان اسم و رسمشان و ادعا و عملشان فاصله وجود دارد!
دستور نخست حضرت به لشکريانش اين است که شما در ميدان نبرد آغاز کننده جنگ نباشيد و تنها در صورتي که سپاه معاويه نبرد را آغاز کردند شما اجازه نبرد داريد. آيا اين غير از صلح طلبي در قلب جنگ است؟!
علي(ع) در ادامه ميفرمايد: شما اي پيروان و سپاهيان من، در اين نزاع و صفبندي دو جبهه بلکه دو مکتب و مرام محمدي ـ علوي با سفياني ـ معاويهاي داراي دليل و حجت براي حقانيت خود هستيد، اگر آغاز جنگ با آنان را ترک کنيد، حجت ديگري عليه آنها خواهيد داشت.
امام عدالت و انسانيت علي(ع) در ادامه براي مهار و محدود کردن ويرانيها و خسارت جنگ دستور ميدهد: اي سپاهيانم اگر آنها جنگ را آغاز کردند ولي با اذن الهي تاب ايستادن در برابر قوت و قدرت شما را نداشتند و از ميدان فرار کردند، شما افراد در حال فرار که پشت به شما و ميدان جنگ دارند را نکشيد، و افراد درمانده سپاه دشمن را زخمي نسازيد و افراد زخمي را از پاي در مياوريد و نکشيد.
تا اينجا حضرت حقوق بشردوستانه مردان جنگي و اعضاي سپاه معاويه را بيان کردند، و اما در ادامه سفارش زنان را ميکنند که:
اي لشکريانم! زناني که در سپاه دشمن حضور دارند را با آزاررساندن، نشورانيد و بر ميانگيزانيدشان، هر چند به شرافت و بزرگواري شما دشنام دهند و ناسزا گويند و به سرداران و بزرگان شما سبّ و ناسزا گويند؛ زيرا چنين زناني در قوا و نفس و عقل ضعف دارند.
حضرت براي اينکه زشتي ظلم و حرمت ننهادن به زنان ـ حتي زناني که در سپاه دشمن هستند و فحش و ناسزا به جنگجويان حق و بزرگانشان ميدهند ـ را نشان دهند، در ادامه ميفرمايند: در زمان پيامبر اکرم(ص) وقتي زنان مشرک به ما بدگوئي ميکردند و ناسزا ميگفتند، ما مؤکداً مأمور بوديم به سويشان دستدرازي نکنيم و حق مقابله و برخورد با زنان ـ حتي مشرکانشان ـ را نداشتيم و ميبايست حريم و حرمت آنها را مراعات ميکرديم.
حضرت اين اصل بشردوستانه را به اين صورت توضيح ميدهند که: حتي در دوره جاهليت اگر مردي دست روي زني بلند ميکرد و مثلاً سنگي به سوي او پرتاب ميکرد و يا او را با چوب و چماق کتک ميزد، اين کار بد مايه ننگ او و فرزندانش ميشد و آنان به اين ننگ سرزنش ميشدند و اين بدنامي رويشان ميماند.
اگر علي (ع) بعضي از صحنههاي شرمآور در اين روزهاي ايران اسلامي مدعي پيروي از حکومت علوي را ميديدند، چه ميفرمودند؟!
آن حضرت که از تاراج زيورآلات زني مسيحي يا يهودي در قلمرو حکومت خود توسط سپاه شرور معاويه آن سخن بلند و ماندگار را فرمود که اگر کسي از شنيدن اين فاجعه بميرد مورد سرزنش من نخواهد بود، بلکه او را تحسين خواهم کرد، اگر ضرب و شتم مأمور حکومت ديني را نسبت به زني مسلمان ولي بدون پوشش سر ميديدند، چه ميفرمودند؟!
مگر امام خميني رهبر انقلاب اسلامي و بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي نفرمودند الگو و سرمشق ما در حکومت و حکمراني، حکومت نبوي و علوي است؟!
«حکومت جمهوري اسلامي مورد نظر ما از رويّۀ پيامبر اکرم(ص) و امام علي(ع) الهام خواهد گرفت.» (صحيفه امام، ج 4، ص 334)
جداي از اينکه ضرب و شتم و زور و تحميل با ماهيت دين و تعاليم رحماني ـ عقلاني و انساني دين تضاد و ناسازگاري دارد، چرا که اولاً «لا اکراه في الدين» و ثانياً «هل الدين الا الحب»، چنين رفتارهاي دور از انسانيت و مروت و مردانگي چه نسبتي با امر به معروف و نهي از منکر دارد و آيا ميشود با اين شيوهها به اصلاح و تربيت و هدايت رسيد؟!
اگر انگيزه اين اقدامات اصلاح و جلوگيري از منکرات و ناشايستهها و ناهنجاريها است، بايد دانست که نخست لازم است ريشهها و سرچشمهها و زمينهها درمان و اصلاح شود، چرا که با بودن علتها و ريشهها، برخورد با معلول نه تنها منجر به بهبود نميشود، بلکه وضعيت را از آنچه هست، بدتر و نامطلوبتر خواهد کرد؛ واقعيتي که تجربههاي تاريخي ـ اجتماعي آن را اثبات ميکند. به جاي سيلي زدن و توسري زدن به يک زن تنها و بيپناه، بايد به ريشههاي منکرات و انحرافات رحم نکرد و از آن طريق اميد به اصلاح معلولها داشت. چنانکه بايد حکومت اسلامي حد معقولي از زندگي عزتمندانه را براي شهروندان خود، به ويژه فرزندان جوان و آگاه و تحصيل کردۀ خود فراهم کند، آنگاه از آنها توقعات معقول داشته باشد. و نيز بايد زمامداران حکومت اسلامي تعاليم اسلامي را عملاً نشان دهند که در اين صورت نيازي به داغ و درفش و ضرب و زور نخواهد بود و اکثريت و عموم ملت، که جوانان عزير بخشي از ارزشمندترين اين سرمايه بينظير ميباشند، همراهي خواهند داشت و به مقتضاي فطرت الهي به محبوب فطري خود که ايمان است گرويده خواهند شد و فطرت تنفّر از «کفر و فسوق و عصيان» آنها را از بديها و زشتيها و منکرات دور خواهد کرد. و اين نيست مگر کلام ديگر اميرالمؤمنين(ع) که فرمودند:
کسي که خود را پيشوا و امام مردمان قرار داد، وظيفه دارد نخست و پيش از تعليم ديگران، به تعليم نفس خود بپردازد و بايد ادب آموختن او به ديگران با سيره و رفتار و عملش باشد، پيش از آنکه با زبان به تأديب آنها اقدام کند؛ و کسي که به تعليم و تأديب خويشتن ميپردازد بيش از آن شخص سزاوار تعظيم و احترام است، که به تعليم و تأديب مردمان ميپردازد. يعني بايد با عمل دعوتکننده ديگران به خوبيها و شايستهها بود.
اميد آنکه با تربيت و هدايت شدن به تعاليم علوي اين منکرات و زشتيها از جامعه اسلامي زدوده شود و با اصلاح زمامداران، مردمان به صلاح گرائيده شوند که پيامبر رحمت(ص) فرمودند: دو گروه در امت اسلامي اگر اصلاح شوند، امت اصلاح ميشود و اگر آن دو گروه فاسد شوند، امت فاسد ميشود؛ زمامداران و عالمان دين. (امالي صدوق، ج 2، ص 366) سخن بلندي که تکليف نخبگان را بيش و پيش از عموم مردمان ميداند.