سیاستورزی استاد شهید مطهری (2)؛ مهدی پورحسین
یادآوری
در بخش اول این مجموعه بیان شد که برجستگی ابعاد علمی در استاد شهید مرتضی مطهری باعث شده است که ابعاد دیگر وجودی ایشان تحت الشعاع قرار گرقته، جامعه ما آنچنان که باید، با زوایای دیگر زندگی شهید مطهری آشنایی پیدا نکند. یکی از ابعاد ناشناخته شخصیت استاد مطهری، سیاست ورزی و حضور در متن مسائل سیاسی زمان خود میباشد که راجع به آن کمتر سخن گفته شده و این مقاله در صدد است گوشههایی از آن را بیان نماید. آشنایی با امام خمینی و تاثیر پذیری از ایشان، ورود در عرصه اندیشه سیاسی اسلام و عزیمت به تهران و مواجهه با محافل علمی، از جمله محورهای سیاست ورزی استاد شهید توضیح داده شد. و اینک ادامه مباحث:
د) مدرسه مروی تهران
استاد مطهری از بدو ورود به تهران تا حدود بیست سال در مدرسه مروی تدریس کردند و به تربیت طلاب و محققان علوم و فرهنگ اسلامی مطابق با نیازهای روز جامعه پرداختند. کلاسهای استاد در مدرسه مروی صرف درسهای خشک حوزوی نبود بلکه سعی کردند در راستای راهبرد فرهنگی خود، با پیوند دروس حوزوی به مباحث مطرح روز، فرهنگ ناب و روزآمد را در حوزهها رواج دهند. یکی از شاگردان این کلاسها فضای درسهای مدرسه مروی را این گونه ترسیم میکند:
«اگر مثلاً ایشان درس منظومه تدریس میکردند، به بیان مطالبی که در منظومه منعکس بود اکتفا نمیکردند، بلکه ضمن بیان حکمت اسلامی، از افکار فلسفی جدید هم مسائلی مطرح میکردند و به نقد و تحلیل در این مسایل میپرداختند و با چنان شوری وارد درس میشدند که واقعاً من استادی که این همه علاقه و عشق به ترویج فرهنگ و اندیشه اسلامی داشته باشد، ندیده بودم؛ به صورتی که در حال درس از خود بیخود میشد. استاد علاقه عجیبی داشتند که اسلام در میان جامعه به صورت یک سرمشق زندگی روزمره نفوذ داشته باشد”1
ه) استاد در دانشگاه
شهید مطهری در سال 1334 تدریس خود را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغاز و تا سال 1356 یعنی به مدت 22 سال از این جایگاه به تبیین ایدئولوژی اسلامی پرداخت. این دوره، طولانیترین و در عین حال تاثیر گذارترین دوره حیات سیاسی استاد در تبیین ایدئولوژی است که بهترین نیروهای انقلابی را تربیت کرد و جوانان بیشماری را از چنگ افکار سوسیالیستی و لیبرالیستی رهانید. ماهیت حضور ایشان در دانشگاه با حضور دیگر اساتید متفاوت بود. او عزم خود را جزم کرد جوانان کشور را از شبهات و احیاناً انحرافات فکری نجات بخشد:
«بار دیگر به همه جوانان، دانشجویان بخصوص دانشجویان مسلمان زاده؛ اعم از آنکه الآن افکار اسلامی داشته باشند (که چه بهتر) و یا دچار نوعی شکها، شبههها و یا خدای ناخواسته انحرافها در این مسائل هستند اعلام میکنم که با کمال صمیمیت از آنها در اینجا پذیرایی میکنم؛ یعنی آماده هستم سوالات آنها را در اینجا گوش کنم”2
استاد مطهری در سال 1355 به دنبال درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات که در سر کلاسها، تبلیغات ضد دین داشت، در نامهای خطاب به رئیس دانشکده مینویسد:
«من برای چندمین بار پیشنهاد خود را تکرار میکنم، میگویم آقایان اگر سخنی دارند، بیایند بنویسند تا بنویسم، روی اصول علمی و منطقی کنفرانس بدهند تا کنفرانس بدهیم، در جلسات مناظره با شرکت اساتید و دانشجویان حضور یابند تا رو در روی یکدیگر قرار گیریم و داوری را بر عهده اندیشمندان بگذاریم”3
ممکن است کسانی حضور این گونه استاد در مجامع دانشگاهی را فارغ از تاثیرگذاری سیاسی، تنها حاکی از قدرت علمی و توانایی فکری او ارزیابی کنند اما ارزیابی ساواک که شامه قوی در این گونه مسائل داشت غیر از این بود. حضور ایشان در دانشگاه و تبیین ایدئولوژی اسلامی در قالب کلاسهای درس، سخنرانیها و کنفرانسهای علمی و مبارز طلبیدن این گونه، آنچنان تاثیرات سیاسی داشته و موجب جذب افکار و قلوب به سوی اسلام سیاسی شده بود که آنان چارهای جز تعطیل آن، پس از سالها مانع تراشی ندیدند. در این باره، اداره کل سوم ساواک به اداره چهارم اعلام میکند:
«نامبرده صلاحیت تدریس در هیچ یک از دانشکدهها را ندارد»4 و اداره چهارم نیز استعلام میکند «عدم صلاحیت نامبرده فوق از نظر سیاسی میباشد یا غیر سیاسی» و پاسخ میگیرد5 «تدریس نامبرده بالا، در دانشکده الهیات و سایر دانشکدهها، از نظر سیاسی به مصلحت نمیباشد»6 و با پیگیریهای ساواک، دانشگاه نیز اعلام میکند او را از کلاس درس و دانشجویان جدا کرده است:
«ترتیبات لازم داده شده است تا آقای شیخ مرتضی مطهری، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی از نیم سال دوم که از شانزدهم بهمن ماه 49 شروع میشود به امر تحقیق بپردازند و وظیفه آموزشی در دوره لیسانس و فوق لیسانس را در نیم سال دوم تحصیلی سال جاری نخواهند داشت” چنان که با همین نیت در سال 1356 استاد را به اجبار از خدمت در دانشگاه محروم کردند.
و) محافل علمی و مذهبی
استاد مطهری از بدو ورود به تهران، به موازات تدریس و تالیف، سخنرانیهای تحقیقی و همکاری علمی خود را نیز با تشکّلهای سیاسی آغاز کرد. در همین ایام با برخی از نشریات؛ از جمله مکتب اسلام و مکتب تشیع همکاری کرد و مقالات ارزشمندی در این دو نشریه به چاپ رساند. سلسله مقالات «زن در حقوق اسلامی» که در مقابل افکار روشنفکر مآبانه و در نقد مقالهای در همین زمینه در مجله «زن روز» انتشار یافت، زبانزد خاص و عام شد. در دی ماه سال 1334 برای سخنرانی و درس تفسیر در انجمنهای اسلامی دانشجویان دعوت شد و فعالیت علمی خود را در این انجمن آغاز کرد. با تشکیل انجمن اسلامی پزشکان در سال 1337 از سخنرانان اصلی این انجمن شد و در آنجا موضوعات مهمی از ایدئولوژی اسلامی را به بحث گذاشت. در انجمن پزشکان، افزون بر سخنرانی، جلسات پرسش و پاسخ نیز برگزار میکرد. به علاوه، ایشان در انجمن ماهانه دینی و جامعه اسلامی معلّمین نیز سخنرانیهای بسیار داشت. برخی از کتابهای ارزشمند ایشان؛ مانند علل گرایش به مادیگری، امدادهای غیبی، سیری در نهج البلاغه، مساله حجاب و… حاصل این جلسات میباشد. با هیئتهای موتلفه نیز همکاری نزدیک داشت و بر جریان فکری این جمعیت سیاسی به نمایندگی از امام خمینی نظارت میکرد.
جالب است که استاد مطهری در هر یک از این مجالس به اقتضای زمان و مکان و به تناسب نیازهای مخاطبین، ایدئولوژی اسلامی را تبیین میکردند و هر یک از موضوعات مورد بحث را به گونهای انتخاب میکرد که مشکلی از مشکلات فکری جامعه را حل کند و گوشهای از چهره زیبای اسلام را بنمایاند؛ برای مثال، بعد از قضایای پانزده خرداد42 و شکست ظاهری نهضت و پس از آن تبعید حضرت امام، عدهای از انقلابیون، سرخورده و مایوس شدند و جمعی نیز از مبارزه بریدند. در چنین وضعیتی استاد مطهری در جمع هیئتهای موتلفه یعنی مجموعهای از هیئتهای مذهبی و انقلابی که برای سازمان دهی مجدد و ادامه مبارزه، دورهم جمع شده بودند، بحث «انسان و سرنوشت» را در قالب علل انحطاط مسلمین مطرح میکند تا مبادا انقلابیون تصور کنند دچار سرنوشت محتومی شدهاند و لذا مبارزه بیفایده است. او خود در مقدمه کتابی به همین نام که از مجموعه آن مباحث، گرد آمده است، در تشریح تناسب این بحث میگوید:
«منظور از طرح این مساله در این رساله، اولاً: تحقیق در این جهت است که آیا اعتقاد به سرنوشت، آن طور که قواعد برهانی فلسفی ایجاب میکند، از نوع عقاید و افکاری است که معتقدین خود را به سستی و تنبلی میکشاند و مردمی که به این عقیده میگرایند خواه ناخواه به انحطاط کشیده خواهند شد، یا این عقیده اگر درست تعلیم داده شود چنین تاثیر سوئی ندارد؟»
شاید به همین جهت بود که این موضوع مورد حساسیت ساواک قرار گرفته و در بازجویی از یکی از اعضای موتلفه از این درس و تدوین جزوهای تحت عنوان انسان و سرنوشت پرس و جو شده است.8
مسجد الجواد، جاوید، ارک، هدایت، کانون توحید حتی جلسات خانگی و یا مسافرت به شهرستانها از دیگر موقعیتهایی بودند که استاد شهید، آنها را برای بیان یک ایدئولوژی مدوّن، جامع و به روز که پاسخ گوی شبهات نسل جوان و فرهیخته باشد در راستای راهبرد خود انتخاب کرد و پس از تعطیلی هر یک از آنها از سوی ساواک، بیتکلّف و وظیفهمند به مسجدی دیگر و سنگری بهتر، روی آورد.
علاوه بر همه اینها، ساواک در سالهای 48 و 49 از جلساتی از روحانیون سرشناس و مبارز با حضور جدی استاد مطهری گزارش میدهد که با توجه به ترکیب آن از جمله حضرات آقایان هاشمی رفسنجانی، فضلالله محلاتی، محمد رضا مهدوی کنی، امامی کاشانی، حسن لاهوتی و… که همگی از مبارزین خط مقدم بودهاند و قرائنی که در متن گزارشها موجود میباشد، بعید نمینماید که علاوه بر تصمیم سازی مبارزه، مباحث جدی فکری نهضت نیز در این جلسات مورد بحث قرار میگرفته است و یا آیتالله خامنهای از جمعی از صاحبان فکر در تهران برای تدوین جهان بینی اسلامی خبر دادهاند که مطهری مهمترین وزنه آن بوده است: «شاید اولین موردی که با ایشان یک همکاری از نزدیک و جدی داشتیم عبارت بود از کوشش برای تدوین جهان بینی اسلامی. بر اثر تلاش چند نفر از دوستان ما، در این بحث، جلسهای تشکیل دادیم در تهران که کارش و ماموریتش عبارت بود از این که جهان بینی اسلام را تدوین کند. بسیاری از صاحبان تفکر اسلامی یا مدعیان فکر اسلامی نیز در این جلسه شرکت میکردند و شاید بتوانم بگویم که مهمترین وزنه این مجمع مرحوم استاد شهید مطهری بود. از دیگر برادران ما که در این قسمت نیز همراه و همگام ما بودند شهید مظلوم آیتالله بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و مرحوم شهید باهنر و بعضی دیگر از برادران بودند”9
چنانکه در همین سالیان، ساواک مرتب از جلساتی گزارش میکند که طیف مذهبی جبهه ملّی؛ از قبیل مرحوم بازرگان و یدالله سحابی با استاد شهید همراه بوده و با ایشان ارتباط فکری و سیاسی داشتهاند. همچنین ارتباط استاد با مرحوم طالقانی و فلسفی نیز در چارچوب مبارزات فرهنگی او قابل ارزیابی است.
ز) حسینیه ارشاد
اوج راهبرد فرهنگی استاد مطهری، تاسیس حسینیه ارشاد در سال 1346 میباشد. این دوره ضمن اینکه صفحه درخشانی در کارنامه مبارزه فرهنگی ایشان در اوج غربت دین و دینداری، آن هم از نوع سیاسی آن بود، در عین حال سختترین دوره حیات سیاسی مطهری بشمار میرود که پایان غم انگیزی نیز داشته است. آیتالله خامنهای هنر شهید مطهری در تاسیس این حسینیه را این گونه بیان کرده اند:
«مرحوم استاد بنیان گذار حسینیه ارشاد بودند در آن روزی که تبلیغ اسلامی جز روضه خوانیها آن هم به صورت ناقص وجود نداشت و مرکزی هم برای تبلیغ اسلام به صورت صرفاً تبلیغ و با توجه به انگیزههای تازه اسلامی یافت نمیشد ایشان به این فکر افتادند که مرکزی برای این گونه تبلیغات باید بوجود بیاید… حسینیه ارشاد که درست شد یک روز تنها نقطه و یا حداقل مهمترین مرکزی شد در تهران که میتوانست ذهنها و دلها را به سوی اسلام جلب کند»10
اساسنامه این موسسه نیز نشان میدهد که دقیقاً در راستای تبیین ایدئولوژی اصیل اسلامی مطابق با نیازهای زمان و پاسخ گویی به سوالات نسل جوان و روشنفکر تاسیس شده است.
برخی از کتابهای گرانسنگ استاد چون عدل الهی، خدمات متقابل اسلام و ایران، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، حماسه حسینی و گفتارهای معنوی حاصل جلسات و سخنرانیها در این حسینیه است.
ح) حضور مجدد در قم
گفتیم که یکی از اهداف استاد مطهری از رفتن به تهران، ایجاد تحول در فضای فکری نخبگان دانشگاهی بود اما این بدان معنا نیست که فضای فکری در حوزه علمیه، رضایت بخش بوده است. در سالهای مبارزه امام و یاران ایشان، حوزه به ویژه در دهه پنجاه با موج جدیدی از افکار التقاطی مواجه شد که عدهای از طلاب جوان را تحت تاثیر قرار داده بود لذا امام خمینی به این نتیجه میرسند که حوزه به یک تحول بنیادی نیازمند است و این امر نیز از مطهری بر میآید. از این رو ایشان را مامور میکنند در حوزه علمیه قم حضور یافته، بستر فرهنگی مناسب برای انقلاب را ایجاد نماید حضرت امام در یکی از نامههای خود به استاد مطهری مینویسند: «اینکه من از دور بودن شما از حوزه قم و همینطور دور بودن بعض آقایان که خوب بود در این اوضاع آشفته و هرج و مرج، حوزههای ما از آنها استفاده کنند، من ناراحتم، برای همین مفاسد منتظره است”.11 در همین حال برخی از طلاب جوان حوزه علمیه قم نیز طی نامهای از استاد دعوت میکنند در حوزه علمیه قم حضور یابد.12 و استاد نیز مصمم میشوند این مسوولیت خطیر را به عهده بگیرند. خاطره مرحوم آقای دوانی در این مورد گویا است که شهید مطهری به ایشان گفتند:
«آقای خمینی در نجف اشرف سخت تحت نظر است. ماندن ما در تهران بیهوده است. فکری کردهام و میخواهم آن را با شما در میان بگذارم. همه چیز علاج دارد غیر از حوزه که باید فکری برای آن کرد. فکرش را کردهام و آن این است که برویم قم دست به یک نوع تحول در خودمان بزنیم تا موجب تغییرات تدریجی در روش تدریس و ساختن طلاب مجهز به علوم اسلامی هماهنگ با نیاز عصر و زمان گردد. شما هم باید بیایید… باید فکر اساسی کرد، پی ریزی اصولی کنیم، دست به تحوّل بزنیم، آن هم باید از حوزه شروع شود. جای آن هم قم است. هیچ کمکی به اسلام و نمایش عظمت و قدرت اسلام از این بهتر نیست که مجهز به سلاح روز؛ یعنی منطق علمی و بازسازی مبانی علمی شویم؛ چیزی که جایش خالی است”13
ط) راهبرد فرهنگی استاد بعد از انقلاب
شهید مطهری، پیروزی انقلاب را پایان راهبرد خود در تبیین ایدئولوژی اسلامی ندانسته اند، بلکه از یک جهت آن را دور تازهای از مسوولیت خود شمردهاند. تاسیس و اداره یک حکومت اسلامی و مردمی، پس از قرنها انتظار، آن هم بدون یک پشتوانه و تجربه عملی، استاد مطهری در راستای راهبرد مبارزاتی خود تبیین اندیشه سیاسی را بر عمل سیاسی مقدم دانستهاند و به همین منظور در حوزه اندیشه ورزی سیاسی، تبیین ایدئولوژی اسلامی و برخورد با انحرافات فکری را در دستور کار خود قرار دادهاند.
نیاز به تشریح مبانی و راهکارهای مناسب، برخاسته از محتوای اصیل دین دارد که از عهده همگان بر نمیآید. از این رو، مرحوم شهید صدوقی نقل میکنند:
«قبل از شهادت استاد، این جمله را از امام فراموش نمیکنم که میفرمود: خیلی علاقه دارم آقای مطهری باشد و در دوره جمهوری اسلامی، جامعه ایران و برادران مسلمان بتوانند حداکثر استفاده را از او بنمایند”14
استاد نیز این مسوولیت سنگین را احساس کرده بود، لذا میبینیم کاری که ایشان طی چند ماه پس از پیروزی انقلاب تا زمان شهادت در تبیین ایدئولوژی اسلامی، در حوزه حکومت اسلامی انجام دادند، از کسی صورت نگرفته و همچنان از قوت و تازگی برخوردار است و خواهد بود. دو کتاب ارزشمند «پیرامون انقلاب اسلامی» و «پیرامون جمهوری اسلامی» دستاورد مجاهدت مطهری در این عرصه است. طرح موضوعاتی چون آزادی تفکر و عقیده، ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی، پیرامون جمهوری اسلامی، عدالت اجتماعی، استقلال و آزادی، معنویت و روحانیت در انقلاب اسلامی و بررسی وظایف و اهداف حوزههای علمیه در مبارزه و انقلاب در این کتابها، نشان دهنده عظمت کار و گویای ثلمهای است که با فقدان مطهری بر جمهوری اسلامی وارد شده است.
2. مبارزه با انحراف و التقاط
گفتیم که استاد مطهری در راستای راهبرد مبارزاتی خود تبیین اندیشه سیاسی را بر عمل سیاسی مقدم دانستهاند و به همین منظور در حوزه اندیشه ورزی سیاسی، تبیین ایدئولوژی اسلامی و برخورد با انحرافات فکری را در دستور کار خود قرار دادهاند.
تمامی دوستان نزدیک و همرزمان مطهری اذعان داشتهاند که ایشان نسبت به انحرافات فکری حساس و در مبارزه با التقاط نقش اول را داشته است که به چند مورد آن اشاره میشود:
شهید آیتالله بهشتی: «از نظر خط فکری در زمینه ایدئولوژی، ایشان سخت با خطوط التقاطی و انحرافی مخالفت داشتند و در برابر آنها حساسیت داشتند؛ به طوری که با احزاب و گروههایی که تفکر التقاطی داشتند سخت درگیر میشدند»15
آیتالله خامنه ای: «مرحوم شهید مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت و آن وقت که همه با تفکّرات التقاطی، برخوردهای سطحی داشتند، او با کمال سختگیری روی جابه جای این تفکر میایستاد و آن را مردود میشمرد»16
آیتالله هاشمی رفسنجانی: «خطری که از ناحیه گروهکها احساس میشد، ایشان حساسترین فردی بود که این خطرها را احساس میکرد و عمده برای او همین بود که خط اسلامی در اجرا آلوده نشود»17
شهید آیتالله مفتح: «بارها در مسائلی که پیش میآمد بنده به ایشان عرض میکردم که حالا فلان مطلب را ممکن است عنوان نکنید، فعلاً مصلحت نیست، فعلاً چنین و چنان است و پارهای از مسائل اجتماعی در نظر من بود، میفرمود این حرفها نیست، این را باید گفت، عقیده است، انحراف فکری به وجود میآید و من نمیتوانم در برابر انحراف عقیده و فکر که در جامعه اسلام به وجود بیاید، آرام باشم»18
شهید دکتر باهنر: «یکی از خصوصیات استاد این بود که سخت در برابر اصل اسلام و اصل قرآن تعصب داشت. کوچکترین انحرافی را در یک برداشت تفسیری، فلسفی، اقتصادی و اجتماعی که در باره اسلام میدید عکس العمل نشان میداد”19
دیگر همراهان ایشان نیز همین خصوصیت را در استاد تصدیق و با ذکر موارد، بازگو کردهاند.
ممکن است تصور شود که با این حال، مطهری فردی متعصب و متحجر بوده و با بیاعتنایی به آزادی افکار؛ تحمل مخالفین را نداشته است، اما به جرات میتوان گفت: مطهری با توجه به غنای فکری که در منطق اسلام مشاهده میکرد و با عنایت به اعتماد به نفسی که داشت، از جمله معدود روحانیان آزاد اندیش و با سعه صدر است که تاریخ روحانیت به خودش دیده است. او باور داشت «الاسلامُ یعْلُو وَ لا یعْلی عَلَیه»20 و منطق آن شکست ناپذیر است:«هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و بر عکس، هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد و جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد”21
و خود استاد با صدای بلند اعلام میکرد:
«من مکرر در نوشتههای خودم نوشته ام: من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، متاثر که نمیشوم هیچ، از یک نظر خوشحال هم میشوم. چون میدانم پیدایش اینها سبب میشود که چهره اسلام بیشتر نمایان بشود”22
ولی او معتقد بود که هر کس باید حرف خودش را بزند، نفاق را کنار بگذارد، از دروغ و تزویر و ریاکاری بپرهیزد، اندیشه آزاد است اما توطئه ممنوع! جان کلام مطهری این بود که «یک مارکسیست نباید تمسک به آیه قرآن کند و بگوید فلان آیه قرآن اشاره به فلان اصل مارکسیسم است. ما با این شیوه مخالفیم، این خیانت به قرآن است»23 بنابراین، رمز مبارزه پیگیر و صریح استاد مطهری با تفکرات انحرافی بعضی از گروهها در طول مبارزه کشف میشود.
در سالیانی که افکار ماتریالیستی و مادیگرایی به عناوین مختلف در اذهان عدهای از نوخواندگان رسوخ کرده و محافل فکری دانشگاهها، جولان گاه آنان شده بود، یک تنه در مقابل آنان قد علم کرد، قلم به دست گرفت، سخنرانی کرد، دعوت به مناظره نمود و تا حد ممنوع المنبر شدن24 و اخراج از دانشگاه پیش رفت.25
در زمانی که افکار التقاطی و انحرافی در جبهه مبارزان نفوذ کرد، اولین کسی که در مقابل آن جبهه گیری کرد مطهری بود. وقتی منافقین دستشان را رو کردند و ایدئولوژی غیر دینی خود را اعلام کردند، بیش از همه حساسیت نشان داد و با انحرافات آنان به مقابله پرداخت.26
در هنگامهای که گروه نو ظهور فرقان، با ظاهری مذهبی، درصدد تفسیرهای نابجا از آیات قرآن برآمده و در قالب آن افکار ضد دینی و مادی خود را ترویج کردند، ناصحانه در مقابلشان ایستاد، مفصل و مستدلّ بر افکارشان خط بطلان کشید و در واقع شهادت خود را با این جسارت امضا کرد.27
مطهری خود نبوغ دکتر شریعتی را کشف نموده و برای استفاده در حسینیه ارشاد دعوت کرد و در مقابل مخالفان نیز ایستاد اما به مجرد این که نقایصی در افکار و آثار او مشاهده کرد، بر اساس وظیفه الهی تذکر داد و در صدد اصلاح برآمد و هجمهها را نیز به جان خرید.28
در برههای که افکار لیبرالیستی رونق گرفته و یا لیبرالها با تغییر شیوه سیاسی، رهبری امام را باور کردند مطهری بود که سخت نسبت به خطوط التقاط در افکار و منش آنان هشدار داد و چون نگهبانی همیشه بیدار از خط واقعی امام خمینی حفاظت کرد.29
یکی از عجایب رهبری حضرت امام در انقلاب این بود که با وجود شخصیتهای برجستهای که کاملاً وجهه سیاسی و مدیریتی داشتهاند و سالیان متمادی از عمر خود را در زندان رژیم ستم شاهی سپری کرده بودند و از رهبران نهضت اسلامی بشمار میآمدند، در آستانه پیروزی انقلاب، مطهری را به سرپرستی شورای انقلاب بر گزیدند و حتی به مشورت ایشان دیگر اعضای این شورا را انتخاب کردند. این امر البته جای پرسش دارد اما این کار امام علاوه بر این که نشان دهنده نقش والای شهید مطهری در مبارزه و شناخت عمیق امام از ایشان است، نکته ظریفی دارد که آیتالله هاشمی رفسنجانی به آن توجه داده اند:
«چون امام از بروز خطوط گوناگون، خطوط چپ، راست و ملّی گرایی و امثال اینها خوب مطلع بودند که بعد از پیروزی و آزاد شدن جوّ، این خطوط ظهور میکند. آن موقع هم این خطوط، حمایت خارجی داشت. آقای مطهری در دوران پیش از پیروزی قاطعیت خودشان را در مقابل خطوط انحرافی نشان داده بودند و انعطاف ناپذیری شان را. از این جهت این رسالت را قاعدتاً؛ یعنی با اینکه ما همه با هم بودیم ولی امام ایشان را انتخاب کرده بودند و ماموریت داده بودند”
بالاخره، حساسیت فوقالعاده و مجاهدت جانانه استاد در مقابل انحرافات فکری، در مبارزه و زوایای مختلف آن، در متن نامه تاریخی استاد مطهری به حضرت امام در سال 1356 آمده است که مجال بررسی آن در این مقام نیست، اما این هشدار استاد شهید باید آویزه گوش همگان باشد که:
«من به عنوان یک فرد مسوول به مسوولیت الهی، به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم، هشدار میدهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی؛ اعم از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند»30
ــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی:
1. مصلح بیدار، ج1، ص55
2. مساله شناخت، ص186
3. سیری در زندگانی استاد مطهری، ص109
4. عالم جاودان (اسناد ساواک)، صص264 262
5. همان
6. همان
7. همان 312
8. همان 81
9. سیمای استاد ص 28
10. همان ص 30
11. نامهها و ناگفتهها ص17
12. همان ص 89
13. خاطرات من… 102
14. سیمای استاد، 204
15. همان 29، 49، 212، 225، 238
16. همان
17. همان
18. همان
19. همان
20. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص334
21. پیرامون انقلاب اسلامی، ص11
22. پیرامون انقلاب اسلامی، ص14
23. استاد شهید به روایت اسناد، ص261259
24. نامهها و ناگفتهها، ص133
25. ر.ک پارهای از خورشید فصل سوم از جمله میر حسین موسوی، ص444
26. ر.ک مقدمه علل گرایش به مادیگری.
27. ر.ک سیری در زندگانی استاد مطهری، شهید مطهری و شریعتی و پارهای از خورشید فصل سوم
28. پارهای از خورشید، فصل سوم، ص192
29. سیمای استاد، ص38
30. نهضتهای اسلامی درصد ساله اخیر، ص89