شرط «عدالت ویژه» در مقامات و امامان جمعه؛ سید ضیاء مرتضوی

سرلوحه این یادداشت را این آموزه کلیدی پیامبر(ص) قرار می‌دهیم که به نقل امام صادق(ع) فرمود:
«امامان شما نمایندگان اعزامی شما به سوی خداوند می‌باشند؛ پس بنگرید در دین و نمازهای خود چه کسی را به نمایندگی خود می‌فرستید».

1-
عدالت پدیده‌ای واقعی است که علاوه بر دانش اخلاق، در فقه اسلامی به عنوان شرط، موضوع برای بخشی از احکام شرعی قرار گرفته و یکی از مسائلی است که محل تلاقی فقه و اخلاق شده است؛ چنان که در شرایط امامت و حاکمیت بر جامعه، افتاء، قضاوت، شهادت، امامت جمعه و جماعت شاهدیم فقهاء اجمالا این شرط را در کنار سایر شرایط آورده‌اند. آنان در موارد متعدد دیگری نیز این پرسش را مطرح کرده‌اند که آیا عدالت شرط است یا نه؟ آنچه محل اختلاف است پرسش‌های فرعی این موضوع است که باعث شده بحث‌های زیادی را به خود اختصاص دهد و رساله‌های مستقلی نیز توسط آنان نگاشته شود.
یکی از پرسش‌ها این است که عدالت چیست؟ آیا صرف پرهیز از گناه است؟ یا حالت بازدارنده و به تعبیر عالمان فقه و اخلاق، «کیف نفسانی» و «ملکه»ای است که آدمی را نوعا از گناه باز می‌دارد؟ آیا در زوال عدالت فرقی میان ارتکاب گناه کبیره و صغیره هست؟ آیا ارتکاب اموری که شاهد بی‌مبالاتی شخص است یا اموری که منافی شئون لازمه اجتماعی و شخصیتی وی است و فقهاء از آن به عنوان «مروّت» نام می‌برند، به عدالت خلل وارد می‌کند؟ طبعا آثاری فقهی بر هر یک از این تعاریف بار می‌شود. به عنوان مثال اگر عدالت را چنان که بیشتر فقهای متأخر گفته‌اند، حالت و ملکه بازدارنده از ترک گناه بدانیم، شخصی که به خاطر ارتکاب گناه از عدالت شرعی می‌افتد، در صورتی دوباره عادل به شمار می‌رود که پس از توبه، آن ملکه باقی باشد و با آن گناه از میان نرفته باشد.
2- یکی از پرسش‌ها این است که آیا عدالت در همه موارد یک معنا و مرتبه دارد یا فرق می‌کند؟ به عنوان مثال، آیا عدالتی که در قاضی شرط است با توجه به جایگاه ویژه او که جان و مال و آبروی مردم در دست اوست، با عدالت در امام جماعت که تنها عهده‌دار نماز مردم است، یکسان می‌باشد و به عنوان مثال «حسن ظاهر» کفایت می‌کند؟ این در حالی است که می‌دانیم نماز جماعت نیز مهم است و به رغم اهتمامی که شرع مقدس به برگزاری آن و شرکت مؤمنان دارد، اجازه نداده به هر کسی اقتداء شود.
چنان که این پرسش نیز بررسی شده است که آنچه در عدالت، به هر معنایی که باشد، مورد نظر است عدالت واقعی است یا عدالت ظاهری نیز بس است؟ اگر عدالت واقعی شرط باشد، طبعا در مواردی که بعداً خلاف آن ثابت شود، آن عمل دچار مشکل می‌گردد و به عنوان مثال طلاقی که در حضور عادل ظاهری صورت گرفته بی‌اثر می‌باشد. فقهای ما مقتضای ادله را در نماز جماعت همان عدالت ظاهری یافته‌اند؛ از این رو اگر بعداً کشف خلاف شود و یا حتی معلوم شود امام جماعت مسلمان نبوده نیازی به قضا یا حتی ادای نمازها ندیده‌اند؛ در حالی که در شهادت شاهد چنین نیست و نوعا آن را شرط واقعی دانسته‌اند و در فرض کشف خلاف، آن همه آثار بار کرده‌اند. به هر حال این پرسش مهم و پر‌اثری است که بدانیم عدالت در همه مواردی که شرط قرار گرفته یک معنا دارد یا نه؟
3- آیت‌الله شیخ یوسف بن احمد بحرانی معروف به «صاحب حدائق» و «محدث بحرانی» یکی از فقهای نامدار در قرن دوازده و به واقع از نگاه فقهی سرآمد همه فقهای «اخباری» است که اثر فقهی بزرگ او به نام « الحدائق الناظرة فی احکام العترة الطاهرة» یکی از منابع گرانسنگ فقهی به شمار می‌رود و مورد توجه فقهای ما بوده است و اینک در25 جلد از آغاز «طهارت» تا اواخر «ظهار» چاپ شده و در اختیار می‌باشد. وی هر چند در آغاز از نظر مبانی و روش فقهی، طرفدار سرسخت مسلک اخباریان بود و در نقد مجتهدان اصولی تندروی داشت و کتابی را هم در دفاع از اخباریان و ردّ فقیهان نوشت اما چنان که خود در مقدمه کتاب «الحدائق» به تفصیل گزارش کرده، پس از تامل و بررسی کامل در سخنان طرفین، از روش تند اخباری به اعتدال گروید و علاوه بر همراهی نسبی با فقهای اصولی در بیان سستی پایه‌های مسلک اخباری‌گری -که شاهدیم هنوز تا این زمان کم و بیش گرفتار آثار آن هستیم- وارستگی خود را در عمل نشان داد که چگونه در پی حق است و چگونه وقتی کسی با صدق نیت و دور از فضای ناسالم در سخن خود و مخالفان تامل کافی بکند، نه در این یا آن مسئله فقهی بلکه حتی در روش اجتهادی خود از یک سو و در بدبینی نسبت به هم‌کیشان خود بازنگری می‌کند و منشأ خیر و برکت برای خود و دیگر کسانی می‌شود که دچار کج‌اندیشی شده‌اند.
برگشت محدث بحرانی به خط اعتدال حتی با حفظ نسبی مسلک اخباریان همراه با توان علمی بالا و اشراف بر روایات هر مسئله و قلم روان وی باعث شد که امروزه کتاب فقهی وی یکی از منابع به واقع ارزشمند فقهای ما به شمار رود. رحمة الله علیه.
4- یکی از دیدگاه‌های فقهی این فقیه و محدث والا که وی در بازنگری دیدگاه پیشین خود به آن دست یافت و بر خلاف نظر فقهی رایج بر آن تاکید جست، این بود که هر معنایی برای عدالت قائل شویم اما عدالت در مثل حاکم و قاضی «اخصّ» از عدالت در شاهد و امام جماعت است و با آن فرق می‌کند. وی در بحث فقهی گسترده‌ای که در کتاب یادشده و با تفصیلی بس بیشتر (44 صفحه) در کتاب «الدرر النجفیه» آورده
خاطرنشان می‌کند که در گذشته مانند فقهای دیگر از جمله علامه مجلسی گمان می‌برده و در برخی آثار خود هم آورده که عدالت در همه جا یک معنا دارد و میان مصادیقی که مشروط به عدالت است فرقی نیست اما با تامل دوباره در ادله دریافته که عدالت در «حاکم شرعی» و «مرجع تقلید» و «قاضی» معنایی اخص دارد و تحقق آن شرایط بیشتر و دشوارتری دارد. محدث بحرانی ضمن بیان معنای اخص و ویژه عدالت، بر مدعای خود استدلال کرده است تا معلوم شود با چه ملاکی باید آن دسته از کسانی را که عدالت به معنای خاص، در آنان شرط است، شناخت.
این نگاهی است که ما اثر آن را بعدها در فتاوای فقهای پرآوازه‌ای مانند صاحب عروه شاهدیم؛ فقهایی که در «مرجع تقلید» افزون بر شرط عدالت که آن را در همه جا یکسان دیده‌اند، گفته‌اند علاوه بر عدالت باید دارای «ورع» باشد و بلکه نباید دنیا‌طلب باشد؛ حتی اگر این امر خللی به عدالت وی به معنای فقهی وارد نکند و امام‌خمینی از جمله این فقهاست و جالب است بدانید یکی از فقهای معاصر صاحب عروه که پس از ایشان به مرجعیت نیز رسید، اشکال فقهی مستقیم بر شرط عدم دنیا‌طلبی نکرده و تنها این حاشیه را زده است که «این شرط، چنان که آشکار است، در این روزگاران سد راه تقلید خواهد شد»! یعنی باعث می‌شود مرجع جامع‌الشرایط یافت نگردد! وی سید‌محمد فیروز‌آبادی یزدی متوفای 1345ه.ق است که در شمار شاگردان خود صاحب عروه و نیز آخوند خراسانی می‌باشد.
5- دلیل اجمالی محدث بحرانی این است که حکومت و مرجعیت و قضاوت از مناصبی است که شخص به نیابت از امام معصوم(ع) در آن جایگاه قرار می‌گیرد و باید میان وی و امامان(ع) سنخیت و تناسب وجود داشته باشد تا شخص شایستگی مقام نیابت را بیابد، در حالی که امامت جماعت حکمی شرعی است که نیازمند اذن و نصب از سوی امام(ع) و یا حاکم نیست. وی این سخن امیرالمومنین(ع) به شریح قاضی را شاهد می‌گیرد که فرمود: ای شریح! تو در جایی نشستی که در آن جا جز پیامبری یا وصی‌ای یا شقی‌ای نمی‌نشیند.
صاحب حدائق سپس روایتی مبسوط را از امام سجاد(ع) می‌آورد که در پیش انداختن و الگو ساختن و وسیله قرار دادن افراد برای حرکت به سوی خداوند، هشدار می‌دهد ظواهر اسلامی و زهد‌نمایی و ادبیات دینی اشخاص شما را نفریبد؛ زیرا به تعبیر این روایت «چه بسیار که فردی به دلیل ناتوانی در دستیابی به دنیا دین دام خود می‌سازد و با ظاهر دینی خود مردم را به طور می‌اندازد و وقتی فرصت می‌یابد مرتکب حرام می‌شود. اگر هم دیدید از حرام پرهیز می‌کند، شتاب نکنید، مبادا شما را بفریبد، زیرا شهوات مردم گوناگون است. چقدر اشخاص هستند که خود را از مال حرام هرچند زیاد باشد، باز می‌دارند اما به روابط نامشروع حتی با یک زشت‌رو نیز تن می‌دهند! اگر دیدید وی پاکدامنی می‌ورزد، باز شتاب نکنید، مبادا شما را بفریبد؛ تا بنگرید عقل او چگونه است؛ زیرا چقدر اشخاص هستند که همه اینها را ترک می‌کنند اما عقلی استوار و قابل اعتماد ندارند! در نتیجه آن اندازه تباهی که به دلیل نادانی خود به بار می‌آورند، بیش از اصلاحاتی است که با عقل ناقص خود صورت می‌دهند. حتی اگر عقل وی را نیز استوار و قابل اعتماد یافتید، شتاب نکنید، مبادا شما را بفریبد؛ تا بنگرید که وی آیا همراه خواسته نفسانی خود علیه عقل خود است یا در کنار عقل خود علیه هوای خود است و علاقه‌ او به ریاست دنیوی چگونه است؟ زیرا در میان مردم برخی هستند که زیانکار دنیا و آخرت‌اند و دنیا را به خاطر دنیا ترک می‌کنند و لذت ریاست باطل را برتر از لذت اموال و نعمت‌های حلال می‌دانند! از این رو همه اینها را به هدف دستیابی به ریاست رها می‌کنند! چنین آدمی حرام خداوند را حلال و حلال او را حرام می‌کند و باکی ندارد در از دست دادن دین خود ندارد وقتی ببیند ریاست او سالم می‌ماند.» حضرت(ع) سپس شرایط شخصی که شایستگی جلو انداختن و الگو ساختن را دارد، بیان می‌کند.

پیش از وی برداشت جناب شیخ حر عاملی نیز از این روایت که از امام رضا(ع) هم نقل شده همین است؛
برداشتی که صاحب جواهر آن را تایید می‌کند.

6- محدث بحرانی در شرح معنا و ویژگی عدالت مورد نظر خود در حاکم و مرجع تقلید و قاضی تصریح کرده است که اینان -علاوه بر پرهیزکاری در واجبات و محرمات فقهی- باید برخوردار از دانش اخلاق باشند که سرمایه کلی در نزدیکی به خداوند است و آن عبارت است از آراستن نفس به فضایل و پاکسازی آن از رذایل. این در حالی است که به گفته وی این دانش در روزگار او در تاریکی فرو رفته بود و ملاک مردم همین دانش‌های رسمی شده بود که در اکثر نامبرداران آن با فسق درآمیخته است. بنابراین آنچه مورد تاکید این فقیه وارسته است لزوم آراستگی عملی چنین مقامات خطیر به فضایل اخلاقی و دوری از آن دسته از زشتی‌هایی است که آموزه‌های اسلامی به آن فراخوانده یا از آن باز داشته و عالمان اخلاق بر پایه همین آموزه‌ها به بررسی و تحلیل آنها پرداخته‌اند و آن همه منابع اخلاقی را پیش روی ما گذاشته‌اند. اما وی به همین بسنده نمی‌کند بلکه با توجه به هشدارهای متعددی که در روایات در خصوص عدم اعتماد به عالمان دنیا‌طلب و فریب نخوردن از زهد‌فروشان ریاست‌خواه وجود دارد، بررسی و تفحص از وضع و شناخت درست «نیکان» از «بدان» را بر مکلّفان «واجب» می‌شمارد و روایات چندی را در این باره بازگو می‌کند؛ مانند این سخن حضرت عیسی بن مریم(ع) که عالمان بد را همانند سنگی شمرده که در دهانه رود است و نه خود می‌آشامد و نه می‌گذارد آب به سوی کشتزار رود. و یا آن سخن شریف پیامبر(ص) که فقهاء را امنای پیامبران شمرد اما تا وقتی وارد دنیا نشده‌اند. از ایشان پرسیدند: ورود آنان به دنیا چیست؟ فرمود: «پیروی از سلطان؛ که اگر چنین کردند، نسبت به دین خود، از آنان بر حذر باشید.»
صاحب حدائق مقصود از «پیروی از سلطان» را علاقه‌مندی به زمامداری و سلطنت و بزرگی و ریاست می‌داند که به تعبیر وی «و این دردی نهفته است که جز آن کسی که خدا او را نگه بدارد، از آن رهایی ندارد و این افراد هم کم هستند؛ وَ هذا هُو الداءُ الدفینُ الّذی لا یَنجو مِنه اِلا مَن عَصَمَهُ اللهُ تعالی، و قلیلٌ ما هُم».
این فقیه وارسته با ذکر حدیثی شریف از علی(ع) که اوصاف زیادی را برای علم برشمرده خاطرنشان می‌کند که با وجود این روایت که «اخلاق ملکوتی» را اجزاء و ابزار و اسباب و اعوانی برای علم شمرده، چگونه می‌توان در رجوع به عالم و اعتماد به او به صرف برخورداری وی از دانش‌های رسمی بسنده کرد و فقدان این اوصاف ملکوتی در وی را نادیده گرفت؟
7- جناب محدث بحرانی عدول از نظر پیشین خود در معنای عدالت در خصوص مقاماتی مانند مرجع و قاضی را ناشی از بازنگری در ادله شمرده است. اما بی‌راه نیست که کسی زمینه اولیه این بازنگری را تجربه و وضعی بداند که این فقیه وارسته حتی در میان برخی اساتید خود سراغ داشته و آن را نمی‌پسندیده است؛ وضعی که به برخی نمونه‌های آن در همین بحث با تلخ‌کامی اشاره کرده است. وی اشاره می‌کند که خود در میان برخی عالمان سرشناس شاهد حسادت بوده است، غیبت نقل مجالس و گردهم‌آیی‌ها شده است و کسی آن را عیب نمی‌شمارد، علاقه شدید به ریاست و صدر نشینی و پیش بودن در امور وجود دارد، با این حال اینها مایه شک مردم به آنان و خدشه در چهره‌ این عالمان نمی‌شود، چون امری عادی شده و آنان این کارها را توجیه کرده و برای آن عذر می‌آورند به گونه‌ای که در ردیف وظایف قرار می‌گیرد!
چنان که وی اشاره‌ای نیز به دو نفر از اساتید معروف خود می‌کند که به رغم اینکه از شخصیت‌های مورد توجه مردم بودند، چنان گرفتار حسادت و دشمنی و عناد با یکدیگر شده بودند که همزمان در دو نقطه نزدیک به هم که صدای اذان یکدیگر را می‌شنیدند، نماز جمعه می‌خواندند و گروهی به این اعتقاد داشتند و گروهی به آن! و بعد بیانی کلی را در اوصاف آشکار این دسته عالمان روزگار خود پیش رو می‌گذارد و سبب آن را مشغول شدن به این علوم رسمی و غفلت از آن علوم اصلی و حقیقی که اخلاق و تربیت باشد، می‌شمارد.
8- آنچه صاحب حدائق در اینجا از آن نام برده مقام قضاوت و نیز مرجعیت و افتاء است که آن را در بیان مصادیق حاکم شرع ذکر کرده و نامی از مقام امامت جمعه نبرده است. اما اگر با همین ملاک که ایشان بر مدعای خود استدلال کرده بنگریم، یعنی امری که در شمار مناصب و مقامات امام و حاکم است، گزافه نخواهد بود که گفته شود حضور در جایگاه امامت جمعه نیز بنابر اینکه از مناصب حکومتی و شئون امام(ع) و حاکم باشد، مشروط به برخورداری از «عدالت ویژه» است و صرف اتصاف به عدالتی که در مثل شاهد و امام جماعت شرط است، کافی نیست و می‌دانیم بسیاری از فقهای گذشته و حال نماز جمعه را مانند قضاوت از مناصب خاص امام معصوم(ع) یا مشترک میان وی و فقیه حاکم دانسته‌اند که از آن جمله است حضرت امام‌خمینی.
اگر صاحب حدائق خود از آن نام نبرده ظاهرا به دلیل این است که وی همانند دیگر اخباریان نماز جمعه را از مناصب نمی‌داند؛ چنان که قائل به وجوب عینی آن در زمان غیبت نیز شده است.
بنابر این اختلاف با وی اختلافی مبنایی نیست و اگر وی آن را از مناصب می‌دانست، طبق این مبنا و طبعاً در ردیف افتاء و قضا مشروط به عدالت ویژه می‌شمرد.
ما اینک لزوما در صدد اثبات وجوب تحقق عدالت ویژه در کسانی که به مقام «امامت جمعه» گمارده می‌شوند و سخت‌گیری بر بندگان خدای تعالی نیستیم تا کسی چه بسا سخن پیش‌گفته مرحوم فیروزآبادی را بازگو کند و بگوید: لازمه شرط عدالت ویژه برای این مقام، این خواهد شد که نماز جمعه تعطیل می‌شود! اما دست‌کم می‌توانیم با اهتمام بیشتر و تاکید فزون‌تری بر لزوم سازگاری گفتار و رفتار آنان و دست‌کم سازگاری خطبه اول که نوعا به مباحث و ارشادات کلی و خطبه دوم که نوعا به مباحث روز اختصاص می‌یابد داشته باشیم و این بخش از توصیه فقیه بزرگ و وارسته‌ای مانند حضرت امام‌خمینی ‌-رحمت خدا بر او باد- را در همین کتاب فتوایی «تحریر‌الوسیله» به امامان جمعه بازگو کنیم، به ویژه آن گروه امامانی که قلمرو خطابه‌اشان همه جامعه و گاه دیگر کشورهای مسلمان و نا‌مسلمان، آن هم به صورت زنده است:
«شایسته است کارهای امام جمعه موافق با پندها و ترس‌آفرینی و رغبت‌سازی وی باشد، و از هر چه مایه وهن او و وهن سخن او می‌شود، حتی اگر ناشی از پرحرفی و مزاح و بیهوده گفتن باشد، پرهیز کند. همه اینها نیز خالص برای خداوند تعالی و با رو‌گردانی از حب دنیا و ریاست -که اصل هر خطیئه‌ای است- باشد تا سخن او تاثیری در جان‌ها داشته باشد.»
چه رسد به تکبر و خود‌بینی و جاه‌طلبی و حسادت و چاپلوسی و -نعوذ بالله- اهانت و افتراء و پرده‌دری و درشت‌گویی و تحقیر این و آن و یا ریا‌کاری و خلاف‌گویی و اختلاف‌افکنی و فریب‌کاری که به روشنی از مرز حداقل عدالت و از بحث کنونی ما بیرون است و آرزو می‌کنیم دست‌کم مراکز عبادت و نیایش و پند و آموزش دینی و اخلاقی ما همواره از آن فاصله داشته باشند؛ فاصله بهشت تا جهنم! «و ذَکّر فَانّ الذِکری تَنفعُ المُؤمنینَ».