طرح امنیت اخلاقی از منظر فقهی
درگفتگو با حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی صفحه حوزه – از آنجا که این روزها طرح امنیت اخلاقی با همکاری هفت هزار ناظر نامحسوس در رسانهها و محافل مختلف مورد بحث ونقد است، صفحه حوزه روزنامه جمهوری اسلامی بر آن شد این طرح را از منظر فقهی نیز مورد بررسی قرار دهد. این موضوع با حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی از فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم در میان گذاشته شد تا زوایای فقهی آن روشن شود. توجه شما را به این مصاحبه جلب مینمائیم. *این روزها مساله حضور پلیس نامحسوس برای تامین اخلاقی جامعه مطرح است، به نظر شما آیا این اقدام به لحاظ فقهی توجیهی دارد؟ – فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در هنگام آغاز این طرح، موضوع «حفظ عفت عمومی» را مطرح کردهاند، ولی چنین تلقیای ازجهت اخلاقی و از نظر فقهی کاملا مخدوش است چون عدم رعایت حجاب، در ذیل «بی عفتی» قرار نمیگیرد و ما شرعا حق نداریم، شخصی که حجاب کامل ندارد را مورد چنین اتهامی قرار دهیم. مجاز نیستیم برای برخورد با یک گناه کوچک، از عنوان یک گناه بسیار بزرگ استفاده کنیم. *به نظر شما اساسا برخورد با پدیده بدحجابی را میتوان تحت عنوان «تامین امنیت اخلاقی» قرار داد؟ – این یک عنوان نه توجیه حقوقی دارد و نه توجیه فقهی. چون اگر مسالهای در قلمرو اخلاق قرار دارد، خارج از مسئولیت پلیس است. پلیس وظیفهاش برخورد با جرم است نه برخورد با بداخلاقی. به علاوه معلوم نیست که پلیس میخواهد جلوی مزاحمتهای اخلاقی دیگران را بگیرد که در این صورت هرچند تامین امنیت مطرح است، ولی ربطی به اخلاق ندارد. یا پلیس میخواهد جلوی تخلف اخلاقی خود فرد را بگیرد که در این صورت چرا تعبیر «تامین امنیت» را بکار میبرند؟ *به طور کلی برای من این سوال وجود دارد که آیا لزوم حجاب و پوشش یک حکم اخلاقی است؟ -نمی توان به طور کلی حجاب را یک حکم اخلاقی دانست. حکم اخلاقی طبق تلقی علمای ما مثل محقق طوسی در اخلاق ناصری حکمی است که عقل و فطرت انسان به زشتی یا زیبایی آن داوری میکند مثل قبح کذب. به نظر بنده، حجاب به طور کلی این طور نیست. یعنی وجدان و عقل بشر، حکم به قبح و زشتی مکشوف بودن موهای سر برای زنان ویا ساق دست آنها نمیکند. فکر نمیکنم تاکنون هیچ فقیهی لزوم حجاب را از این طریق اثبات کرده باشد. بله، ستر و پوشش بخشی از بدن، از نظر خرد همه انسانها لازم است و در این حد، کشف بدن خلاف اخلاق است ولی بیشتر از آن، لزوم حجاب یک حکم فقهی است و جنبه شرعی دارد. لذا عنوان امنیت اخلاقی دادن به اقداماتی که برای پوشش موی سر زنان صورت میگیرد به لحاظ اصطلاحات علمی صحیح نیست چون وجوب پوشش در این حد کامل، یک حکم شرعی و فقهی است و نه یک حکم اخلاقی. * براساس این طرح وبه طبق گفته فرمانده پلیس اگرسرنشینان خودرویی کشف حجاب کنند آن خودرو متوقف میشود آیا این کار با ضوابط فقهی انطباق دارد؟ – مجازات باید متوجه شخص مجرم باشد لذا معنی ندارد که برای جرم یک سرنشین راننده خودرو مجازات شود! *برای توجیه فقهی این اقدام پلیس گفته میشود که پلیس وظیفه اقدام در برابر «جرم مشهود» دارد و مواردی ازقبیل بدحجابی ازجرایم مشهود است همینطور است؟ – بله در مواردی پلیس حق برخورد با جرم مشهود را دارد ولی مقصود این است که اگر جرم علنی باشد وپلیس هم در صحنه وقوع جرم حضور داشته باشد اقدام به جلوگیری از جرم و یا برخورد با مجرم ویا دستگیری مجرم میکند ولی دراین طرح موضوع چیز دیگری است پلیس در برابر جرم مشهود هیچ اقدامی برای جلوگیری از وقوع جرم ندارد او فقط شماره خودرو را ثبت میکند تا بعدا خودرو توقیف شود این کار خارج ازبحث برخورد با جرایم مشهود است. وقتی در این طرح گفته شده که مامورین حق هیچ گونه برخوردی با راننده خودرو را ندارند و حتی نمیتوانند به او تذکر دهند یعنی کار آنها برخورد با جرم مشهود نیست اساسا گماردن مامور مخفی برای جرم مشهود یک تناقض است. اگرموضوع جرم مشهود است پس باید پلیس علنی و رسمی باشد و با حضور خود جلوی آن مجرم را بگیرد. این تناقضات نشان میدهد که این طرح به شکل کامل ودقیق مورد بررسی قرارنگرفته است. *دراین طرح مساله استفاده ازماموران نامحسوس هم مطرح است آیا استفاده ازاین شیوه با معیارهای اسلامی واخلاقی سازگاراست؟ -ماموران نامحسوس درنطام حقوقی جایگاه خاصی دارند مثلا درجرایمی مانند جاسوسی که وقوع جرم به شکل مخفیانه انجام میگیرد ویا مثل اقدامات ضد امنیت وبراندازی که آن هم به شکل غیرعلنی است چارهای جزاستفاده از ماموران نامحسوس نیست ولی درجرایم خلاف عفت مامور غیر علنی وغیر قابل شناسایی درفقه وحقوق سابقهای ندارد بخصوص اگر این افراد بخواهند وارد حریم خصوصی افراد شوند وکارشان تفتیش جرایم خلاف عفت باشد مصداق تجسس حرام است. ولی درخصوص بدحجابی استفاده ارماموران مخفی دارای مفسده است این مفسده شیوع سوظن وبدگمانی درمیان شهروندان است وموجب آن میشود که اطمینان خاطر ازمردم سلب شود. واین گونه عوارض اجتماعی دربرابرآن فلسفهای است که برای برخورد با جرم وجود دارد چون اگر ما درصدد ایجاد امنیت روانی واخلاقی هستیم ولی با این ماموران مخفی به امنیت روانی واخلاقی آسیب میرسانیم این هم دلیل دیگری است که این طرح دارای تناقض است وعملکرد آن برخلاف ظاهر آن است. ولی درخصوص این طرح مامور مخفی گذاشتن واورا ضابط قضایی قرار دادن یک مشکل جدی دیگر ازنظر فقهی دارد از نظر موازین فقهی کسی که حکمی علیه دیگری صادر میکند به عنوان قاضی ویا آن حکم را به عنوان مامور و ضابط به اجرا میگذارد دارای مسئولیت است ومحکوم علیه میتواند وحق دارد در فرض خطا یا تعدی علیه او شکایت کند و اقامه دعوی نماید. ولی در این طرح نیروی انتظامی، به دلیل اینکه مامور مخفی است و شخص محکوم علیه نمیداند که چه کسی علیه او گزارش داده است لذا درصورتی که گزارش را غیر واقعی بداند به دلیل آنکه هویت گزارش دهنده را نمیداند و مامور مخفی است ازحق شکایت علیه او محروم میگردد. این کار علاوه بر اینکه شرعا اشکال دارد، زمینه فساد هم بوجود میآورد چون ماموران را در یک قلمرو بیمسئولیت قرار میدهد وبه آنها اطمینان میدهد که هیچ یک از شهروندان نمیتوانند اعتراضی متوجه آنها بکنند. * اگر به طور کلی دولت اسلامی در مقابل پدیده بد حجابی یا بیحجابی مسئولیت ندارد دراین صورت بین دولت دینی و دولت سکولار چه فرقی وجود دارد؟ – قطعا دولت اسلامی درقبال مسائل اخلاقی و شرعی مسئولیت دارد و نمیتواند در برابر چنین موضوعاتی بیتفاوت باشد این مقدار جای تردید و اشکال نیست ولی نکته مهم این است که دولت اسلامی با چه شیوه و روشی میخواهد با مشکل برخورد کند؟ اگر این مساله تحت عنوان نهی از منکر قرار گیرد شرط آن این است که اقدامات مفید و موثرباشد شرط دیگر آن است که مفسده نداشته باشد این شروط را همه فقها قبول دارند ولی آیا واقعا شیوههای پلیسی برای برخورد با منکراتی مانند بدحجابی مفید است؟ اولا وضع کنونی جامعه ازیک طرف و طرحهای مختلف نیروی انتظامی که هرچند یک بار تغییر پیدا میکند نشان میدهد که مفید وموثر بودن این اقدامات جای تردید دارد به علاوه شرط عدم مفسده مطرح است یعنی عوارض و پیامدهای منفی این اقدامات باید ارزیابی شود یک نگرانی جدی این است که مبادا با این طرحها افراد حجاب گریز به افرادی حجاب ستیز تبدیل شوند یعنی افرادی که عملا تقیدی ندارند واهل مسامحه هستند دراثر برخوردهای تند به افرادی مخالف حجاب تبدیل شوند و صف بندی جدیدی اتفاق بیفتد تحلیل این عوارض خارج از وظیفه علماست و جامعه شناسان باید مورد تحقیق قرار دهند ولی آیا جامعه شناسان و جرم شناسان و روان شناسان دراین موضوعات فضای کافی برای تحقیق و اظهار نظر در اختیار دارند؟ *آیا به لحاظ فقهی این امکان وجود ندارد که احکامی مانند حجاب به صورت قانون دربیاید و دولت موظف به اجرای آن باشد؟ – بله این ظرفیت در احکام اجتماعی اسلام وجود دارد ولی نکتهای که در تقنین باید رعایت شود این است که قیود شرعی حکم در قانون هم ذکر شود و البته در بسیاری از موارد این کار دشواری است مثلا در همین مساله حجاب ازنظر شرعی بین حجاب حرائر و اماء فرق است بین حجاب زنان مسلمان وغیر مسلمان تفاوت است بین حجاب زنان جوان وسالخورده فرق است ولی آیا در قانون میتوان این تفاوتها را لحاظ کرد؟ واگر در قانون به این ظرافتها توجه نشود آیا بازهم قانون منطبق با اسلام خواهد بود؟ مثلا درباره زنان سالخورده قرآن به صراحت حجاب آنها را سبکتر دانسته است: « فلیس علیهن ان یضعن ثیابهن» (آیه 60 سوره نور) لذا فقهایی مانند شیخ انصاری و فقهای معاصر فرمودهاند آنها میتوانند از «خمار» و «جلباب» استفاده نکنند. شهید مطهری در کتاب مساله حجاب برداشتن روسری را برای آنها جایز دانسته است البته آنها هم حق «تبرج» ندارند. ولی آیا این ارفاقهای شرعی در قانون هم دیده شده است و ماموران هنگام ثبت شماره خودرو به آن توجه میکنند؟ به خاطر دارم که درسال 58 وقتی حضرت امام خمینی در قم بودند یک خبرنگار معروف ایتالیایی به نام خانم فالاچی با ایشان مصاحبه کرد ونسبت به حجاب اعتراض داشت امام به او فرمودند برای زنانی در حدود سن وسال شما چنین الزامی وجود ندارد. این مصاحبه در صحیفه امام به چاپ رسیده است وگمان میکنم این خانم آن موقع پنجاه ساله و بدون تبرج بوده است! *مشکل اصلی در بحث حجاب در کجاست؟ نمی دانم مقصود شما از مشکل اصلی چیست؟ یعنی چه کسی یا نهادی در پیدایش وضع موجود مقصر است؟ ویا وضع نامطلوب کنونی ناشی ازچه عواملی است؟ اگر منظور این مطالب باشد سوال شما جنبه اجتماعی دارد و باید کارشناسان مربوط به آن پاسخ دهند و چنین مباحثی در قلمرو تخصص بنده نیست ولی اگر به لحاظ اسلامی یا فقهی به مساله حجاب نگاه کنیم درباره این موضوع دو مساله وجود دارد یکی مقدار و کمیت پوشش و دیگری کیفیت و چگونگی پوشش. البته مسئله دوم اهمیت بیشتر دارد چون اسلام درمواردی که نسبت به مقدار پوشش ارفاق یا تسامح دارد مثل زنان سالخورده نسبت به کیفیت پوشش همانها ارفاق ندارد چون تبرج برای آنها هم ممنوع است مشکل جدی فعلا این است که تا حدودی جنبه اول یعنی مقدار پوشش را کنترل و مهار کردهایم ولی جنبه دوم که مهمتر است یعنی تبرج و تحریک آمیز بودن پوشش و آرایش از کنترل خارج است والبته فساد اخلاقی و اجتماعی دومی به مراتب بیشتر است شاید الزام و فشار بر رعایت جنبه اول موجب طغیان نسبت به جنبه دوم شده است ولذا در کشورهایی که آن فشار وجود ندارد این عکس العمل تبرج هم به این گستردگی نیست فکر میکنم که باید برای تبرج چاره اندیشی کرد وآن را مهمتر از رعایت کمیت پوشش و رعایت کامل آن تلقی کرد.