متن نشست بیست و نهم؛ “وسواس، از دو نگاه فقهی و روانشناختی”

حجت الاسلام و المسلمین تقوی:

بسم الله الرحمن الرحیم. این نشست بیست و نهم موسسه مفتاح کرامت است که با عنوان «وسواس و بررسی آن از دو منظر فقهی و روانشناختی» برگزار می‌شود و مانند نشست‌های گذشته، موضوع نشست با دو رویکرد موضوع شناسی و فقهی بررسی می‌شود و استاد محترم، جناب حجت الاسلام و المسلمین غفوریان با نگاه فقهی و جناب دکتر عابدینی، از منظر روانشناختی مسأله را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند.

وسواس مساله‌ای مهم در علم روانشناسی است که به عنوان یک بیماری و یک وضعیت غیر متعادل، مطرح است و از سوی دیگر در فقه و زندگی متدینین هم مورد توجه یا مبتلابه است و به عنوان یک آسیب در رفتار متدینان ما کم و بیش وجود دارد و باید بررسی شود که آیا فقه موجب این وسواس و گرفتاری می‌شود؟ یا این که اگر نگاه درستی به فقه داشته باشیم یا عرضه صحیحی از فقه داشته باشیم، چنین عارضه‌ای در رفتار انسان‌های دیندار و متعبدان به فقه نباید وجود داشته باشد.

 بنده به همین مقدار از زمینه‌سازی و مقدمه بسنده می‌کنم و از اساتید بزرگوار دعوت می‌کنم تا در جایگاه حضور پیدا کنند و بیانات خود را ارائه بفرمایند.  ذکر این نکته هم ضروری است که قرار بود دکتر انصاری، عهده دار بحث روانشناختی این جلسه باشند که دیروز تماس گرفتند و به جهت کسالتی که برای مادرشان پیش آمده، از حضور در این نشست عذرخواهی کردند و ما از جناب دکتر عابدینی دعوت کردیم.

دکتر عابدینی:

بسم الله الرحمن الرحیم. از این که در محضر شما اساتید هستم خیلی خوشحالم. من 24 سال است که در حوزه حضور دارم و دروس حوزوی را تا درس خارج گذرانده‌ام و از دانشگاه هم دکترای روانشناسی گرفته‌ام.

بنده در دوران کاری خود با حدود 16-17 هزار کیس و مورد مختلف روبرو بودم که در میان آنها کیس‌های وسواس خیلی متفاوت بودند. از آنجا که فرصت ما در این نشست خیلی اندک است، من خلاصه‌ای از بحث وسواس را خدمت شما عرض می‌کنم و سپس از محضر اساتید دیگر استفاده و کسب فیض می‌کنیم. همانطور که می‌دانید اختلال وسواس، یک اختلال خیلی پیچیده است که در این فرصت کوتاه چندان نمی‌توانیم به آن بپردازیم و اگر قرار باشد بحث وسواس را به خوبی واکاوی کنیم، شاید حداقل به ده ساعت وقت نیاز باشد. ما در دانشگاه، تنها خود موضوع وسواس را در ساعات متمادی تدریس می‌کنیم. به هرتقدیر در ابتدا یک سیری در بحث وسواس می‌کنیم و اگر وقت بود در باره درمان آن هم نکاتی را عرض می‌کنم.

برای شناخت این که چه چیزی اختلال روانی به شمار می‌آید، کتابی به نام«dsm» نوشته شده که ورژن 5 آن، آخرین نسخه این کتاب است که در سال 2013 منتشر شده و ملاک‌های تشخیصی را در اختیار ما روانشناسان قرار می‌دهد و ما براساس آن ملاک‌ها می‌توانیم تشخیص بدهیم این کیسی که در درمانگاه به ما مراجعه کرده، دچار وسواس هست یا نه. چون فرصت کافی برای ارائه مطالب از روی کتاب نیست و امکان تهیه پاور پوینت هم نبود؛ من سعی می‌کنم این بحث را خیلی علمی و پیچیده نکنم و در سطحی ارائه کنم تا همه اساتید و بزرگواران حاضر در جلسه بتوانند با ما همراه بشوند. پیشایش این نکته را نیز عرض کنم که این بحث می‌تواند سوء تفاهم‌هایی را به وجود بیاورد و به یک بحث چالشی تبدیل بشود و من هم نمی‌خواهم در این  نشست، متکلم وحده باشم و تنها حرف خودم را بزنم و حرف اساتید را نشنوم. 

هر انسانی اعم از سالم و غیرسالم، حدود 4 هزار فکر را در روز تجربه می‌کند و به ذهنش می‌رسد. فرق آدم‌های وسواسی یا آدم‌هایی دچار اختلال با افراد سالم، این است که افراد سالم وقتی افکار مزاحم یا غیرمزاحم به ذهنشان خطور می‌کند، پاسخی به آن نمی‌دهند. مثل این که الان شما این جا نشسته‌اید و حدود صد تا ماشین از کنار موسسه رد می‌شود و شما کاری به آنها ندارید؛ اما کسی که دچار وسواس است، جلوی بعضی از این ماشین‌ها را می‌گیرد و از راننده، کارت ماشینش را می‌خواهد تا مثلا شماره شاسی را با کارت ماشین تطبیق دهد و یا از راننده‌ای گواهینامه‌اش را طلب می‌کند و در واقع خودش را درگیر می‌کند و همین درگیری باعث وسواس می‌شود.

پس ما روزانه حدود 4 هزار فکر داریم که خیلی از آن‌ها مزاحم است و ما هیچ‌گونه کنترلی روی آنها نداریم؛ البته برخی از بزرگان بوده و هستند که توان کنترل و مدیریت افکار خود را داشته و دارند و نقل شده است که حضرت امام هم از جمله این افراد بوده و از چنین توانی برخوردار بوده است و من در رساله دکتری‌ام با استفاده از این موضوع ذکر کردم که می‌توان با انجام کارهایی، افکار خود را تا حدودی مدیریت کرد.

وسواس چیست؟

سندرم وسواس یا «ocd» که اشاره است به: « compulsion disorder obsession» قسمت اول: obsession به معنای وسواس یا وسواس فکری است و بخش دوم: compulsion به معنای وسواس عملی است. وسواس فکری، افکار مزاحم تکرار شونده است که معمولاً باعث فزونی اضطراب فرد وسواسی می‌شوند. پس وقتی می‌گوییم یک نفر وسواس فکری دارد، یعنی یک سری افکار تکراری دارد و مشکل هم همین است که این افکار به صورت یک چرخه و زنجیره، تکرار می‌شود و به ذهن او هجوم می‌آورد و باعث افزایش اضطراب او می‌گردد و او برای کاهش اضطراب خود، وسواس عملی(compulsion) را به کار می‌برد؛ یعنی رفتاری را انجام می‌دهد یا فکری را در ذهن و خاطر خود می‌آورد تا آن فکر مزاحم را خنثی و از خود دور کند. مثلا به ذهن وسواسی رسیده که این جعبه، نجس شده است و برای برطرف کردن این وسواس فکری به سراغ وسواس عملی می‌رود و مثلا ده بار این جعبه را می‌شوید. جالب است بدانید که مبتلایان به اختلال وسواس معمولاً یک سری اعداد برای خودشان دارند و مثلا برای تطهیر چیزی که نجس شده، می‌گوید من باید ده بار آن را آب بکشم یا برای این حصول اطمینان از بسته بودن شیرآب، می‌گوید باید هفت بار شیر را چک و وارسی کنم و همین‌طور درب خانه را باید سیزده بار چک کنم و یا ریموت دزدگیر ماشین را سه بار باید کنترل کنم تا مطمئن شوم. به این ترتیب با این اعدادی که در ذهن دارند اگر کار مورد نظر خود را انجام دهند، احساس می‌کنند که اضطرابشان کاسته ‌شده و دنبال کارهای دیگر خود می‌روند.

تم‌های مشترک وسواس

نکته دیگر در باره وسواس این است که وسواسی‌ها در تمام نقاط جهان معمولا یک تم‌های مشترکی دارند؛ یعنی همه آنها کم و بیش با موضوعات مشترکی درگیر هستند.   در زمینه درمان وسواس کتابی در امریکا منتشر شده به نام «چیرگی بر اختلال  وسواسی – اجباری در ده گام» نوشته «جاناتان آبراموویتز» که از بهترین کتاب‌ها برای درمان وسواس شمرده می‌شود. جالب این‌جاست که وقتی شما این کتاب را می‌خوانید احساس می‌کنید نویسنده این کتاب در ایران است؛ یعنی تم‌هایی که در آمریکا هست، بسیار شبیه تم‌هایی است که در ایران وجود دارد. یکی از تم‌هایی که ما در کیس‌های خودمان داریم، تم صدمه یا مرگ است؛ به این صورت که این فکر در ذهن وسواسی به وجود می‌آید که نکند کنار خط مترو هنگام عبور قطار، کسی را هل بدهم و روی ریل بیندازم و موجب مرگ او شوم یا فرزندم را از طبقه چهارم به پایین پرت کنم یا چاقو را در چشم او فرو ببرم. تم دیگر، مسئولیت صدمه است؛ به این صورت که فرد وسواسی در حالی رانندگی است و با هیچ کسی هم تصادف و برخوردی نداشته است؛ اما بعد از پیمودن مسافتی، تصور می‌کند که با کسی تصادف کرده و بنابر این دور می‌زند و به محل حادثه خیالی برمی‌گردد تا ببیند تصادفی رخ داده و کسی زخمی یا کشته شده است یا نه؟ تم دیگر که گاهی مرا به عنوان درمانگر به شدت مثاثر می‌کند، آلودگی به نجاسات و تطهیر آن در میان ما مسلمانان و اقشار مذهبی و از جمله طلاب و خانواده‌های آنهاست که متاسفانه زندگی این افراد را دچار اختلال کرده و گاهی به طلاق و مشکلات فراوان دیگری کشانده است. این تم به صورت آلودگی به میکروب و باکتری در میان غربی‌ها شیوع دارد.

تم بعدی، نگرانی از انجام یک عمل نامناسب مثل فحش و ناسزا گفتن به دیگری است. تم دیگری که وجود دارد تمی به نام امنیت یا چکینگ است است که مثلا افراد وسواسی اجاق گاز و درب منزل را بارها وارسی و چک می‌کنند تا به احساس امنیت و آرامش برسند. یکی دیگر از تم‌هایی که در زمینه وسواس وجود دارد و از بزرگترین مباحثی است که فقه ما در زمینه وسواس باید به آن بپردازد، تم وسواس اخلاقیات است. این تم به طور مستقیم به مذهب مربوط می‌شود. من در یک مرکز علمی، بخشی از کارم مشاوره حضوری است و بخشی دیگر مشاوره تلفنی است و از سراسر کشور با من تماس می‌گیرند. از تماس‌هایی که با من گرفته می‌شود به دست می‌آید که افراد زیادی در سراسر کشور با فراوانی خیلی بالا در ذهن خود به خدا و مقدسات و اهل بیت(ع) توهین می‌کنند و کفر می‌گویند و یا وقتی به دستشویی می‌روند، فکر می‌کنند که در آنجا خبری هست (نمی‌خواهم این تم را خیلی باز کنم) و خودشان هم به‌شدت از این قضیه در رنج و عذاب هستند و هر روزه می‌میرند و زنده می‌شوند. جالب این که گاهی سال‌ها با این قضیه درگیر هستند و کلنجار می‌روند و متاسفانه مراکز فقهی و حوزوی ما برای رفع مشکل این افراد کاری نمی‌کنند و آنطور که باید و شاید پاسخگوی این مسائل نیستند.   

تم بعدی در باره ارتباط جنسی است؛ به این صورت که برخی از خانم‌ها در روستاها می‌گویند وقتی به امامزاده می‌رویم خیال می‌کنیم که می‌خواهیم با امامزاده مدفون در آن مکان، رابطه جنسی داشته باشیم. چنین تصور و خیالی را برخی هنگام ورود به حرم امام رضا(ع) هم دارند.

تم بعدی که بخش کتبی مرکز علمی مذکور به شدت با آن درگیر است و از مشکلات با فراوانی بسیار بالاست، مسأله استمناء یا خودارضایی (masturbation ) است که حدود 95 درصد پسران و 65 درصد دختران با آن مواجه هستند. این نیز یک نوع وسواس جنسی به شمار می‌آید. تم دیگر در وسواس، تم تقارن و قرینگی و قرینه کردن اشیاء است.

مقابله با احساس گناه در وسواسی‌ها

از مباحث خیلی مهم این است که فقه یا بخش پاسخگویی فقهی ما باید به این سمت برود که احساس گناه را از تمام وسواسی‌ها بگیرد؛ چون همانطوری که عرض کردم این موضوع، شیوع و فراوانی بسیار بالایی دارد؛ هم خود ما مراجعین زیادی داریم و هم در مراکز مشاوره حوزوی و غیر حوزوی با تعداد مراجعه کنندگان بسیار زیادی در این زمینه  مواجه هستند. خود بنده با موارد بی‌شماری مواجه بوده‌ام که افراد وسواسی برای مسأله تطهیر و مصرف بیش از اندازه آب و مسأله اسراف، به شدت احساس گناه می‌کنند و خود را مدیون و ضامن هدر رفت آب می‌دانند؛ عزیزان دقت داشته باشید که فرد وسواسی به جهت وسواس فکری به شدت دچار اضطراب می‌شود و این احساس گناه، اضطراب او را دو چندان می‌کند و اضطراب زیاد، وسواس او را تشدید می‌کند؛ از این رو ما نباید هیچگاه با آدم وسواسی به عنوان فرد خاطی و گنهکار روبرو شویم.

وسواسی انگاشتن همه مخاطبان

بحثی که دوست دارم در خدمت شما بزرگان و عزیزانی که مبلغ هستید و یا در مراکز فقهی و یا دفاتر مراجع معظم و یا مراکزی که به نوعی با مخاطب سرو کار دارید، ارائه کنم این است که شما هنگام بیان مسائل و احکام شرعی تصور کنید که همه مخاطبان شما وسواسی هستند و با این ملاحظه و نگاه و دید، مسایل و احکام شرعی را مطرح کنید. مشابه این مسأله را ما در زمینه بیماری ایدز داریم؛ چون قبلا روانشناسان و روانپزشکان برای جلوگیری از سرایت بیماری و رعایت موارد احتیاطی و ایمنی به دندانپزشکان گفته بودند که شما باید 2 درصد مراجعین خود را حامل ویروس H.I.V یا ایدز فرض کنید و 98 درصد را سالم بدانید. بعدا خود روانشناسان در این توصیه و حرف خود تجدید نظر کردند و گفتند دندانپزشک از کجا می‌تواند تشخیص دهد که کدام بیمارش ایدز دارد یا ندارد؟ لذا گفتند قاعده کلی برای همه دندانپزشکان سراسر جهان این است که باید تصور کنند هرکسی که روی دستگاه یونیت برای ترمیم دندان می‌نشیند، دچار بیماری ایدز است و با این نگاه برای همه از موارد احتیاطی و ایمنی استفاده خواهند کرد و طبعا امکان انتقال ویروس و بیماری به صفر می‌رسد یا بسیار کاهش پیدا می‌کند. با استفاده از این مثالی که عرض کردم، از شما عزیزان خواهش می‌کنم وقتی می‌خواهید رساله بنوسید و یا جواب استفتائات را بدهید و یا پاسخگوی مسائل و احکام شرعی باشید و یا در برنامه «سمت خدا» و یا «زلال احکام» به عنوان کارشناس حضور داشته باشید و یا در رادیو معارف در این زمینه‌ها سخن بگویید، تصور کنید که صد در صد مخاطبان شما وسواسی هستند؛ چون اگر چه آمار واقعی مبتلایان به وسواس در ایران حدود دو درصد است و بنابر برآورد «dsm»، بین 4/1 تا 9/1 در صد مردم آمریکا یعنی حدود 60 میلیون نفر دچار اختلال وسواس هستند و آمار ایران هم در همین حدود است؛ اما وقتی در یک رسانه جمعی به این مسأله می‌پردازید و از آنجا آن دو در صد وسواسی، قابل شناسایی نیستند، باید بیان و گفتار خود را طوری تنظیم کنید که اگر در صدی از مخاطبان هم دچار وسواس بودند، با این بیان و کلام شما مشکلشان بیشتر نشود؛ به عنوان مثال وقتی هنگام بیان احکام وضو گفته می‌شود اگر به اندازه سر سوزن، دست یا صورت خشک باشد و آب به آن نرسد، وضو باطل است، مغز فرد وسواسی به جهت پایه اضطرابی و ویژگی اضطراب‌زایی که دارد، حتما یک نقطه خشک در اعضای وضوی خود پیدا می‌کند و به ناچار بارها و بارها وضوی خود را تکرار می‌کند. بنابر این مهم این نیست که شما چه گفتید و چطور گفتید؛ بلکه مهم این است که مخاطب چه می‌شنود و دریافت می‌کند و به عبارت دیگر مخاطب به حرف شما کاری ندارد و کار خودش را می‌کند و زمینه تشدید وسواس او فراهم می‌شود. مثلا در خصوص غسل کردن و احکام غسل مهم نیست که شما می‌گویید آب باید به همه نقاط بدن برسد، مهم این است که فرد وسواسی از کلام شما چنین برداشت می‌کند که باید زحمت زیادی بکشد و چندین و چند بار غسل کند تا آب را به تمام بدن خود برساند و یقین کند که غسل را صحیح انجام داده است. بنابر این چیزی که شما به عنوان کارشناس مذهبی می‌گویید یک بحث است و آنچه مخاطبین و مکلفین و مقلدین و استفتاء کنندگان می‌شنوند و دریافت و برداشت می‌کنند، بحث دیگری است و مهم این است که آنها چه شنیده‌ و دریافت و برداشت کرده‌اند؟ بر این اساس باید کلیه متون فقهی مثل رساله توضیح المسائل که برای مخاطب عام نوشته شده است، بازنگری شود و چنانکه گفتم کسی که مسئول بازنگری می‌شود باید با این نگاه و تصور باشد که همه خوانندگان رساله وسواسی هستند. من قسمت اول بحثم را پایان می‌دهم تا انشاء الله در فرصت بعدی، به مسأله درمان وسواس بپردازم       

استاد غفوریان

بسم الله الرحمن الرحیم. من مطالبی را که می‌خواهم عرض بکنم در چند بخش دسته بندی کرده‌ام؛ در بخش اول باید ببینیم آیا واقعا احکام فقهی و یا ماهیت مطالب موجود در علم شریف فقه و روایات فقهی ما وسواس ایجاد می‌کند و وسواسی به وجود می‌آورد یا نه؟ اگر جواب، مثبت باشد و نظر برخی این باشد که نوع مباحث فقهی، موجب و مورث حالت وسواسی است، باید برای این مشکل و معضل، چاره اندیشی بشود؛ اما اگر پاسخ، منفی است، باید دید که چه چیزی باعث و منشأ وسواس در میان متدینان در خصوص احکام عملی فقهی و یجوز و لایجوز و یجب و یحرم شرعی شده است و باید این عوامل را پیدا کرد و برای رفع آن، دنبال راه چاره گشت. کلام و عرض من به طور مختصر این است که وقتی به روایات و متون تحقیقی فقهی و قواعد اصلی فقه مراجعه می‌کنیم، نه تنها در آنها زمینه‌هایی برای ایجاد وسواس دیده نمی‌شود، بلکه ضدیت و مخالفت با حالت وسواس در آنها فراوان است و موج می‌زند.

من در آغاز به مواردی اشاره می‌کنم که گفتن و بازگو کردن آن برای مردم و رفع این ناهنجاری، مفید است و بعد به این مسأله می‌پردازم که اگر فقه اصیل و روایات ما اینگونه است، پس چرا وسواس در میان متدینین ما پدید آمده و تا حد زیادی هم شیوع پیداکرده است؟

از جمله این موارد برخی از قواعد فقهی پرکاربرد در فقه، اعم از عبادات و غیره است. یکی از این قواعد، اصالة الصحه است. مفاد این قاعده این است که اگر من عملی را انجام دادم و حتی در موارد بسیاری در میانه عمل، در صحت و درستی آن شک کردم،   باید بنا بگذارم که عمل را صحیح به جا آورده‌ام ویا بخشی از عملی که صورت گرفته، درست بوده است.

 این اصل در باره فعل دیگران هم جاری است و برطبق آن باید فعل و عمل مسلمان را بر صحت حمل کرد. این قاعده و قواعد مشابه در فقه ما کاملا کاربرد ضد وسواسی دارند و این ویژگی در آنها بسیار برجسته است.

قاعده دیگر قاعده ید است؛ یعنی که اگر کسی اعم از مسلمان و غیرمسلمان، مالی را در دست داشت، مالک آن مال به شمار می‌آید و ادعای سرقت و حرام بودن را در باره آن مال نمی‌توان مطرح کرد.

قاعده بعدی قاعده سوق و بازار مسلمین است. شما اگر به روایات ذیل این قاعده نگاه کنید می‌بینید که سئوالات زیادی در باره حکم پنیر از معصومین(ع) پرسیده شده است. یکی از وجوه و علل پرسش‌های فراوان مردم این بود که پنیر را در آن روزگار در خیک یا پوست گوسفند عرضه می‌کردند و این خیک و پوست هم معمولا از جاهای دیگر وارد این بازار می‌شد و برای مردم شک و شبهه پیش می‌آمد که آیا این پوست مال گوسفندی است که ذبح شرعی شده است یا نه؟ امامان معصوم(ع) در جواب می‌فرمودند که ما هم مثل شما وارد بازار می‌شویم و از همین پنیرها می‌خریم و می‌خوریم و مانعی ندارد. بنابر این سوق مسلمین، اماره بر حلیت و تذکیه و اباحه اموال و مالکیت است.

قاعده و اصل دیگر این است که فرموده‌اند: « لِکُلِ قومٍ نکاحٌ» که مربوط به غیر مسلمانان است؛ بر این اساس اگر ما با یک زوج زرتشتی، مسیحی، یهودی و یا هر قوم و ملت دیگری روبرو شدیم، اولا نکاح آنها از نگاه ما هم معتبر است و همه احکام زوجیت بر آن مترتب است و ثانیا اگر که ‌خواستند مسلمان بشوند، دیگر نیازی به عقد مجدد و تحقیق و جستجو در گذشته آنها نیست. وسواس در این موارد هم می‌تواند خودش را نشان دهد و منحصر در طهارت و نجاست نیست. در مجموع، لسان اصولی مثل اصالة الطهاره، اصالة الحل و همین‌طور آیه شریفه:  قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (انعام،145)، تاکید و تشویق و سوق دادن به سمت پرهیز و دوری از وسواس و حتی ضدیت با وسواس است؛ همچنان که قواعدی مثل فراغ و تجاوز در عبادات بخصوص نماز و طهارت ثلاث کاربرد دارد و در نماز در حین عمل هم قابل اجراست و در طهارت بعد از اتمام عمل، کاربرد دارد. این‌ها قواعدی است که از مسلمات فقهی به شمار می‌آید و بسیاری از آنها مشهور و بسیاری دیگر اجماعی است.

روایات ما هم بر همین سبک و سیاق است که برای نمونه یکی دو تا از آنها را می‌خوانم. یکی از این روایات صحیحه عبدالله بن سنان است: قال: ذَکرتُ لابی عَبدِاللهِ(ع) رَجُلاً مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَيُّ عَقْلٍ‏ لَهُ‏ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ؟ فَقَالَ سَلْهُ هَذَا الَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ. ابن سنان گفته است که نزد امام صادق(ع) از مردی یاد کردم که گرفتار وسواس در امر وضو و نماز است و با این حال آدم عاقلی است. امام(ع) فرمود: عقل او کجاست در حالی که از شیطان پیروی می‌کند؟ عرض کردم چگونه از شیطان پیروی می‌کند؟ فرمود از خود او بپرس که منشأ این حالت تو چیست؟ خواهی دید که می‌گوید این کار شیطان است. کسانی که با افراد وسواسی برخورد داشته‌اند می‌دانند که این‌ها می‌گویند با این که می‌دانیم این کارها بد و انگار از تلقینات شیطانی است، اما نمی‌توانیم ترک کنیم و خودمان را نجات دهیم. 

روایت دیگر از زراره و ابوبصیر است:  قَالا قُلْنَا لَهُ الرَّجُلُ‏ يَشُكُ‏ كَثِيراً فِي‏ صَلَاتِهِ‏ حَتَّى لَا يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى وَ لَا مَا بَقِيَ عَلَيْهِ قَالَ يُعِيدُ قُلْنَا فَإِنَّهُ يَكْثُرُ عَلَيْهِ ذَلِكَ كُلَّمَا أَعَادَ شَكَّ قَالَ يَمْضِي فِي شَكِّهِ ثُمَّ قَالَ لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ بِهِ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّكُّ…

به امام(ع) عرض کردیم مردی است که خیلی در نماز خود شک می‌کند به طوری که نمی داند چند رکعت خوانده و چند رکعت باقی مانده است؟ امام(ع) فرمود نماز را دوباره بخواند. گفتیم او خیلی زیاد شک می‌کند به‌گونه‌ای که اگر اعاده کند، باز هم شک می‌کند. امام فرمود با همان حالت شک، به نماز خود ادامه دهد. سپس فرمود به این خبیث(شیطان) اجازه ندهید که به ورود در فکر و ذهن شما عادت کند و باعث شکستن نماز شما شود؛ چون با این کار او را به طمع می‌اندازید که به کار خود ادامه دهد. او خبیثی است که عادت می‌کند و به چیزی که یک بار به آن برگشته باشد، دوباره برمی‌گردد. بنابر این اگر یکی از شما در نماز خود دچار شک شد، با همان حالت شک به نماز خود ادامه دهد و نماز خود را زیاد نشکند. اگر چند بار به این کار ادامه دهد، شک به سراغ او نخواهد آمد؛ طبق فرموده امام(ع) باید هم به صورت ذهنی و هم عملی، به شک و تردید بی‌توجهی کرد تا این حالت از بین برود و دیگر بازنگردد.

روایت دیگری که به بیان‌های مختلف از حضرات معصومین(ع) صادر شده است و برای من با این که بحمدالله دچار وسواس و شک و تردید در نمار نیستم، تکان دهنده بود، این است که امام صادق (ع) فرمود: ما اَعادَ الصلاةَ فقیهً قَطُ یَحتالُ لها و یُدبِّرها حَتّی لایُعیدَها: هیچ آدم فقیهی (مراد از فقیه در اینجا فقیه اصطلاحی نیست؛ بلکه مقصود آدم فهمیده است) نماز خود را اعاده نمی‌کند و اگر در هنگام نماز دچار شک شد، چاره‌اندیشی می‌کند و بر اساس مسائل مربوط به شکیات، راهی پیدا می‌کند و به نماز ادامه می‌دهد و نماز را نمی‌شکند؛ البته شکوکی هم داریم که باعث بطلان نماز می‌شود مثل شک در رکعت اول و دوم نماز که این هم اگرخیلی تکرار شود و به حد وسواس و نامتعارف برسد، طبق نظر فقها نباید به آن اعتنا شود و مبطل نیست.  

روایت دیگر: عن ابی بصیر قال قلت لابی عبدالله(ع) انّ عیسی بن اعین یَشُک فی الصَّلاة فَیُعیدُها قالَ هل یَشُکُّ فی الزَّکاة فَیُعطیَها مَرَّتین؟ ابوبصیر به امام صادق(ع) عرض کرده که فردی به نام عیسی بن اعین در نماز شک می‌کند و دوباره نماز را می‌خواند. امام(ع) فرمود آیا او در پرداخت زکات هم شک می‌کند و دوباره زکات را می‌پردازد؟ مراد امام(ع) این است که افراد وسواسی و اهل شک، معمولا در امور مادی، شک و تردید به خود راه نمی‌دهند.

بنده علاوه بر ذکر این چند قاعده و روایت، می‌خواهم عبارتی را از تقریرات باب طهارت مرحوم آیت الله خویی که نکات جالب و خواندنی دارد و با طنزی هم همراه شده است بخوانم. در بحث طهارت و ذیل این مسأله که صاحب عروه فرموده: لا اعتبار بعلم الوسواسی فی الطهارة والنجاسة؛ یعنی علم آدم وسواسی اعتبار ندارد؛ چون علم بهنجاری نیست، مرحوم آیت الله خویی  فروعی را مطرح کرده است از جمله فرموده است:  الجهة الثانية في حجية شهادته كما إذا شهد بنجاسة شي‌ء مثلا الصحيح هو عدم الحجية، لحصول العلم له من الأسباب غير المتعارفة: اگر آدم وسواسی ( با این که انسان خوب و عادل و متدینی است) به نجاست چیزی شهادت بدهد، طبق نظر ایشان شهادت او پذیرفته نمی‌شود؛ چون این علم با اسباب غیرمتعارف به دست آمده است. یکی از محشین عروه برمبنای یک استظهار عام نوشته است  شهادت وسواسی به طهارت و پاکی چیزی با این که چنین آدمی به سختی به طهارت چیزی یقین می‌کند، پذیرفته می‌شود. 

سپس مرحوم آقای خویی حکایات جالبی را در باره  برخی از وسواسی‌ها نقل کرده است: وعن بعض الوسواسيين: انه كان يتوضأ على السطح، فاعتقد أن قطرة من ماء الوضوء قد نزت من أرض الدار، فأصابت رقبته، فصار ذلك سببا لتنبهه، وزوال وسوسته، إذ كيف يمكن صعود قطرة ماء من ارض الدار الى السطح، فتصيب رقبته:  یک وسواسی برای این که آب وضو ترشح نکند و به لباس و بدن او نرسد، به پشت بام می‌رفت و لب بام می‌نشست و وضو می‌گرفت؛ اما در آنجا هم یقین کرد که یک قطره از آب وضوء از روی زمین حیاط خانه پرید و آمد و به گردن او خورد! این اعتقاد غلط و نادرست باعث شد که او بیدار و آگاه شود و حالت شک و وسواس او از بین برود؛ چون چگونه ممکن است یک قطره آب از روی زمین بجهد و پرواز کند و تا پشت بام برسد و به گردن او اصابت کند؟!

 حکایت دیگر: وعن بعضهم: انه كان يعتقد نجاسة جميع المساجد في النجف الأشرف من جهة انفعال الماء القليل بملاقاة الآلات والأدوات المستعملة في البناء: وسواسی دیگر معتقد بوده که همه مساجد نجف اشرف نجس است! چون آب قلیلی که برای درست کردن گچ و سیمان و مصالح ساختمانی استفاده می‌شده، در تماس و برخورد با اسباب و ابزاری که احیانا نجس بوده‌اند، نجس شده و قهرا در و دیوار و ساختمان مسجد هم نجس شده است!

حکایت دیگر: وأعجب من ذلك ما حكى عن بعض العوام من أهل الوسوسة انه كان يحلق لحيته لوصول الماء إلى بشرته في الوضوء، لاعتقاده ان الشعر ولو خفيفه يمنع[1]:‌ حکایت عجیب‌تر این که یک فرد وسواسی عامی با این تصور که موی صورت حتی اگر کم باشد، مانع رسیدن آب به پوست صورت می‌شود، ریش خود را می‌تراشیده است تا آب وضو به پوست صورت برسد! اگر این ملاک و معیار، درست باشد، باید برای غسل، همه موهای بدن را از سر تا پا تراشید. اگر فرض کنیم که مردان، مشکل چندانی با این قضیه ندارند، آیا خانم‌ها هم مشکلی ندارند و با تراشیدن موی سر خود کنار می‌آیند؟!

 این حکایت‌ها و امثال آن نشان می‌دهد که وسواس یک بیماری و یک حالت نامتعادل روانی است و من در بخش بعدی با توجه به قواعد فقهی و متون روایی و همچنین کتب فقهی عرض خواهم کرد که نقش دو عامل در بروز و تشدید حالت وسواس بیش از عوامل دیگر است.

دکتر عابدینی:

من در این فرصت اندک، نکاتی را در باره درمان وسواس عرض می‌کنم. در وهله اول ما باید بدانیم که چرا به وسواس، اختلال مقاوم درمان می‌گویند؟ وسواس اختلالی است که هم فرد گرفتار و هم درمانگر و فردی که روان درمانی او را به عهده دارد، ناکام می‌کند و هر دو ناکامی‌های زیادی را تجربه می‌کنند؛ چرا چنین است؟ چون یک پایه‌ای در مغز آدم وسواسی وجود دارد که وقتی او درگیر یک قضیهای می‌شود، دیگر به  خوب و بد آن توجه نمی‌کند و در واقع مغز این فرد، یک دسته از پیام‌ها را دریافت می‌کند و یک دسته را دریافت نمی‌کند و همین باعث فلج شدن فرد وسواسی می‌شود. توضیح این موضوع به اختصار این است که بخشی از مغز ما «امیگ دالا» نام دارد که به آن سگ پاسبان هم می‌گویند. کار سگ پاسبان این است که در قلمرو خود هرجا خطری را احساس کند، پارس می‌کند و اگر خطری نباشد یا برطرف شده باشد، دیگر پارس نمی‌کند؛ اما این بخش از مغز در افراد وسواسی، بیست و چهار ساعته فعال است و به اصطلاح، پایش تهدید دارد. به عنوان مثال اگر من وسواسی باشم در همین حالی که با شما حرف می‌زنم، حواسم به بچه‌ای که به دستشویی رفت نیز هست و درگیر او می‌شوم که آیا دمپایی پوشید یا نه؟  شیر آب را باز کرد یا نه؟ پس مشکل در امیگ‌دالا است. عملکرد امیگ دالا در افراد سالم و معمولی چنین است که فرضا اگر من بخواهم دستم را که نجس شده، آب بکشم یا تطهیر کنم، طبق نظر مشهور اگر یک بار با آب کر یا دوبار با آب قلیل بشویم، امیگ دالا به قشر خاکستری مغز یا «کورتکس» پیام می‌دهد که کار تطهیر یا آبکشی تمام شد و این پرونده بسته شد؛ اما امیگ دالای افراد وسواسی بسته نمی‌شود و پیام از سوی کورتکس دریافت نمی‌شود و به عبارت دیگر این بخش از مغز آنها هر کاری می‌کند، نمی‌تواند متوجه شود که این فرد، کاری کرده و عملیاتی را صورت داده است. برای همین، یک دسته از اعداد برای وسواسی‌ها مقدس می‌شود؛ چون مغز در دو بخش «کمربندی پیشین» و هم در«جسم مخطط» درگیر این قضیه است و پیام یایان عملیات شست و شو و تطهیر را دریافت نمی‌کند، به همین جهت می‌گوید تو عددی را مثل سه برای این کار در نظر بگیر و سه بار آب بریز و این به معنای پاک شدن است؛ هر چند مغز چنین پیامی را دریافت نمی‌کند. جالب این است که وقتی روی وسواسی درمان صورت می‌گیرد، ساختار مغز او هم تغییر می‌کند و این تغییر در عکس ام آر آی مغز او، نمودار می‌شود. من از همینجا نقبی به مسأله درمان می‌زنم و همانطوری که عرض کردم پیچیدگی درمان وسواس برای این است که خود مغز در این قضیه درگیر است و ما در ظاهر می‌بینیم که فرد وسواسی کار ابلهانه و مسخره‌ای مثل چک کردن شیر اجاق گاز را بارها تکرار می‌کند؛ اما در پشت این کار، قضیه بسیار بزرگی که همان درگیری مغز است وجود دارد و اگر ما این قضیه درگیری مغز را بپذیریم، متوجه می‌شویم که درمان این اختلال، کار بسیار سخت وپیچیده‌ای است.

نکته دیگر هم این است که در حدود 90درصد موارد، زمانی به کسی وسواسی می‌گوییم که عملکرد او مختل شود و بیش از یک ساعت درگیر رفتارهای وسواسی باشد. برای درمان هم در فاز یک، از دارو درمانی شروع می‌کنیم و حدود 90 درصد کسانی که در ایران دچار وسواس هستند نیاز به درمان دارویی دارند. کاری که دارو با این افراد می‌کند این است که ناقل‌های عصبی و مولکول‌هایی را که در مغز ترشح می‌شود، تنظیم می‌کند و مثلا کمبود سروتونین مغز را جبران و آن را تنظیم می‌کند و شما می‌بینید کسی که دچار وسواس بود با مصرف دارو، تا حد زیادی از وسواسش کاسته می‌شود.

فاز دوم درمان اگر اختلال در حد وسواس‌های رایج باشد و فرد دچار اختلال، به وسواس خود توجه و آگاهی داشته باشد، حدود شش ماه طول می‌کشد. این کتابی که قبلا با نام چیرگی بر اختلال  وسواسی – اجباری در ده گام معرفی کردم، تقریبا صفر تا صد راه‌های درمان را به صورت خوددرمانی آورده و از بهترین کتاب‌هایی است که در زمینه درمان نوشته شده است.

اما اگر خود وسواسی به مشکل و اختلال خود آگاهی و بینش نداشته باشد و شخصیت او درگیر شده باشد و به عبارت دیگر وسواس با اختلال شخصیت همراه شده باشد، این نوع افراد OCPD نامیده می‌شوند. این دسته از وسواسی‌ها به شدت کمال‌گرا هستند و مثلا برای ترجمه یک لغت، شش ماه تحقیق می‌کنند، درمان این‌ها  حدود دو سال طول می‌کشد.

عزیزان دقت کنید که اگر به وسواسی بگویید به وسواس خود اعتنایی نکن، مشکل را بدتر و بیشتر می‌کند؛ چون این حرف مثل این است که شما تَرَک دیوار منزلتان را با مقداری گچ و سیمان بپوشانید؛ در حالی که یک مشکل اساسی و ریشه‌ای در خانه شما وجود دارد و به فونداسیون خانه به علت فروکش کردن زمین، آسیب جدی وارد شده  است و اگر چاره‌ای برای آن پیدا نکنید، خانه فرومی‌ریزد. بنابر این تجربه بنده و بسیاری از عزیزان حاضر درجلسه این است که درمان وسواس بسیار سخت و پیچیده است و با بی‌اعتنایی کردن فرد وسواسی، حل نمی‌شود.

من برای درمان وسواس به اختصار و سربسته می‌گویم که یکی از راه‌های درمان        «erp» یا مواجهه با پیشگیری از پاسخ است. وسواسی‌ها معمولا یک قلمرو دارند و در آن قلمرو به وسواس خود می‌پردازند. به عنوان مثال ممکن است همسر یک فرد وسواسی بگوید خانم من در خانه پوست ما را برای وسواسش می‌کَند؛ اما در بیرون منزل یا در مهمانی‌ها وسواس را کنار می‌گذارد. این نشان می‌دهد که این‌ها مثل شیر و پلنگ یک قلمرو دارند و در آن قلمرو باید همه چیز به اعتقاد آنها کاملا پاک و تمیز باشد و نمی‌پذیرند که چیزی در آن قلمرو و محدوده، اندکی آلودگی داشته باشد. در باره این افراد ما می‌گوییم این‌ها یادگرفته‌اند از هر چیزی که اضطرابشان را زیاد می‌کند، اجتناب کنند، ما به این افراد می‌گوییم به جای اجتناب و دوری کردن، با چیزی که باعث وسواس شما می‌شود، مواجه و روبرو شو. بنابر این اگر فرض کنیم که اضطراب اینها مثل یک نردبانِ ده پله‌ای است که هرپله نسبت به پله پایین‌تر مقداری افزایش پیدا می‌کند، ما در مرحله اول درمان، این افراد را با چیزهای کوچکی که 10 درصد اضطراب این‌ها را افزایش می‌دهد، روبرو می‌کنیم؛ ناگفته نماند که این مواجهه می‌تواند عینی یا تجسمی باشد. در این مرحله فرد وسواسی تلاش می‌کند بدون این که رفتار وسواسی از خود نشان بدهد، بر اضطراب خود غلبه پیدا کند. وقتی در این مرحله تسلط پیدا کرد و بر وسواس خود غلبه کرد، مراحل و گام‌های بعدی را یکی پس از دیگری تا برطرف شدن کامل وسواس و حالت اضطراب، ادامه می‌دهیم. بنابر این درمان اصلی وسواس برای همه سنین، از کودک تا بزرگسال، مواجهه، با پیشگیری از پاسخ و رفتار وسواسی است.

یک نکته مهم دیگر این است که وسواس یک حالت خزنده و خطرناک دارد و از یک موضوع و مسأله، به موضوع و مسأله دیگری سرایت می‌کند؛ از این رو اگر دیدید که وسواس یک فرد در یک زمینه از بین رفت، تصور نکنید که مشکل به صورت اساسی رفع شده است. به عنوان نمونه گاهی دیده می‌شود و خود من هم مواجه بودم که فردی آمده و گفته مشکل من در غسل با حرفی که فلان آقا زد، حل شد. ممکن است ما در وهله اول خوشحال شویم که بحمدالله آن آقا توانست با بیان یک حکم و فتوا این مشکل را حل کند؛ در حالی که در واقع چنین نیست و مشکل به شکل اساسی حل نشده و از یک تم و موضوع، به موضوع و تمی دیگر منتقل شده است و مثلا این فرد دیگر در غسل مشکلی ندارد؛ اما نسبت به گوشی همراه شوهرش حساسیت و وسواس پیدا کرده است. پس این که عرض کردم درمان وسواس از شش ماه تا دو سال طول می‌کشد و با یکی دو جلسه ممکن نیست، برای این است که شما در درمان وسواس با یک شهری روبرو هستید که باید همه آن را به کلی تخریب کنید و اگر حتی یک دیوار در این شهر، باقی بماند، آن دیوار مثل یک رئیس جمهور کارآمد می‌تواند دوباره تمام شهر را بازسازی کند! اگر وسواس به صورت کامل درمان نشود و تنها روی یک موضوع تمرکز کنید و آن موضوع را از وسواسی بگیرید، مشکل وسواس همچنان پابرجاست و مثل یک کامپیوترِ ویروسی شده است که اگر همه ویروس‌های آن را از بین ببرید و تنها یک ویروس را باقی بگذارید، آن ویروس تکثیر می‌شود ودوباره سیستم و هارد شما را آلوده می‌کند.  

ای کاش! ای کاش! درد وسواسی‌ها را تمام عزیزانی که در امور فقهی و مسایل شرعی و دینی هستند با تمام  وجود و پوست و گوشت خود لمس کنند؛ چون بسیاری از خیانت‌ها، طلاق‌ها، کفرگویی‌ها و ترک نمازها برای وجود وسواس است و وسواس هم در کشور ما و در میان متدینین و مذهبی‌ها به طور عمده از مسأله طهارت و نجاست شروع می‌شود و هیچ تم وسواسی به اندازه وسواس در زمینه نجاست و طهارت، مشکل‌ساز نیست و در این زمینه بزرگترین مشکل این است که متنجس تا سه واسطه می‌تواند منجس و نجس کننده باشد؛ اگر در این زمینه امکان داشته باشد که یک کار فقهی صورت بگیرد و مشکل را حل کند، آثار  بسیار مثبتی در پی خواهد داشت و مشکل قشر عظیمی از وسواسی‌ها مرتفع می‌شود و زمینه برای سرایت وسواس از موضوعی به موضوع دیگر از بین می‌رود؛ چون وسواسی‌ها به شدت انسان‌های اخلاقی و اخلاقگرا هستند و به همین جهت به دین رو می‌آورند و در امور و احکام دینی حساسیت پیدا می‌کنند؛ اما اگر نتوان برای مشکل طهارت و نجاست آنها، راه حلی پیدا کرد، حالت سیال بودن وسواس، مشکل را پیچیده و بغرنج می‌کند و کار درمان را سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌کند.

حجت الاسلام و المسلمین تقوی:

از جناب استاد غفوریان درخواست می‌کنم در ادامه بخش اول کلامشان که در باره ضد وسواس بودن روایات و کلام معصومین(ع)و همچنین قواعد و مبانی فقهی بود، به آسیب‌هایی که گاهی از ناحیه برخی فتاوا و طرح و بیان نادرست احکام، وارد می‌شود و موجب پدید آمدن حالت وسواس می‌گردد، بپردازند. 

 

 

استاد غفوریان

در باره منجِس بودن متنجس که آقای دکتر فرمود، حضرت امام در کتاب طهارت، جلد سوم، یک بحث بسیار دقیق و فنی را مطرح فرموده است و مرقوم فرموده است که متنجس بعد از واسطه سوم منجس نیست و در پایان این بحث یک جمله خیلی جدی دارد و نوشته است: القول بسرایة النجاسة جراة علی المولا؛ یعنی جرأت و جسارت برمولاست اگر کسی از واسطه سوم به بعد هم بگوید منجس است و طرح چنین نظری جرأت می‌خواهد.  

اما در طرف دیگر واقع قضیه این است که در مجموعه مباحث و عرضه و نگارش مباحث فقهی چیزهایی هست که گاهی موجب پدید آمدن یا تشدید وسواس می‌گردد.  من عباراتی را از فقهای بزرگوار در ادامه بحث طلبگی خودمان و بدون قصد جسارت و اسائه ادب به محضر این بزرگان می‌خوانم که در به وجود آوردن وسواس تاثیرگذار  است و چه بسا خوانندگان زیادی با خواندن این عبارت و فتوا دچار وسواس شوند. گاهی انسان فکر می‌کند که آیا اصلا طرح چنین مسأله‌ای ضرورت داشته است؟!  عبارت اول از کتاب عروة الوثقی مرحوم سید کاظم طباطبایی یزدی، باب تکبیرة الاحرام، مسأله دوم: لو قال: الله اکبار باشباع فتحة الباء حتی تولد الف بطل کما لو شدد راء اکبر بطل ایضا: یعنی اگر فتحه حرف باء در الله اکبر را بیش از اندازه بکشد به طوری که به الف تبدیل شود، باطل است همچنان که اگر حرف راء کلمه اکبر را غلیظ و مشدد بگوید، باطل است. مرحوم صاحب عروه فقیه بسیار بزرگی است و نزد همه ما عزیز و جایگاه ویژه‌ای دارد؛ منتهی در این مسأله خوش سلیقگی به خرج نداده است؛ چون اصلا این مشکل چقدر میان مردم شیوع دارد و چند در صد مردم ممکن است الله اکبر را چنین تلفظ کنند؟ و اگر این مسأله بیان و نوشته نمی‌شد، چه مشکلی پیش می‌آمد؟ به نظرم خود این نوع نگارش و طرح مسأله، مخاطب را به سمت وسواس می‌کشاند.  

مساله سوم همین باب: الاحوط تفخیم اللام من الله و الراء من اکبر ولکن الاقوی الصحة  مع ترکه ایضا: یعنی به احتیاط نزدیکتر است که حرف لام در کلمه الله و همینطور حرف راء در کلمه اکبر با تفخیم و شدت تلفظ شود و فضای دهان با گفتن آن پر شود. بعد فرموده‌اند اگرچه اقوا خلاف این است؛ یعنی  اگر این موضوع رعایت نشود و ترک شود، باز صحیح است و مشکلی به وجود نمی‌آید. مفاد مجموع کلام ایشان این است که اداء این دو کلمه با تفخیم، احتیاط مستحب است. حال آیا بیان حکم احتیاط مستحب با این بیان و ادبیات برای کتابی که برای عموم مخاطبان نوشته شده، مناسب است؟!    

مسأله دیگر در باب روزه: فی ما یجب الامساک وهی امور الاول و الثانی الاکل و الشرب من غیر فرق فی الماکول بین المعتاد کالخبز و الماء و… و بعد مرقوم فرموده:  ولا بین الکثیر و القلیل… یعنی در مبطل بودن خوردن و آشامیدن فرقی میان زیاد و کم نیست و برای این قسمت مثالی زده است که شاهد مثال ماست؛ ایشان نوشته است: حتی انه لو بلَّ الخیاط الخیط بریقه او غیره ثم ردّه الی الفم وابتلع ما علیه من الرطوبة بطل صومه الا اذا استهلک ماکان علیه من الرطوبة؛ یعنی حتی اگر خیاط وقتی که می‌خواهد سوزن را نخ کند و نخ را با آب دهان خود یا آب دیگر خیس کند و سپس دوباره همان نخ را که مقداری رطوبت دارد، در دهان بگذارد و آن رطوبت اندک را فروببرد، روزه‌اش باطل است؛ مگر این که رطوبت با آب دهان مخلوط شده و در آن مستهلک شود. واقعا و انصافا رطوبتی که از دهان به روی نخ منتقل می‌شود چقدر است و اگر همان نخ بعد از لحظاتی دوباره به دهان برگردد، رطوبت باقیمانده آن چقدر است و چه مقدار از آن وارد دهان می‌شود؟ و آیا این مقدار از نظر عرف، قابل اعتناست؟

در استفتائات هم در موارد زیادی به جای یک جواب قاطع و روشن، آنقدر اما و اگر و جمله شرطیه در جواب سئوالات اضافه می‌کنند که به جای نجات مخاطب از شک و شبهه او را بیشتر دچار سردرگمی می‌کند. به نظرم نوع نگارشی که در این احتیاطات و شقوق نادر وجود دارد و در هر قرنی ممکن است برای یک نفر در یک بیابان اتفاق بیفتد، افکار و اذهان مستعد برای نامتعادل وسواسی شدن را به آن سمت و سو سوق می‌دهد و همین شیوه‌های نگارش و بیان احکام و فتاوا زمینه وسواسی شدن این نوع افراد را فراهم می‌کند.

  در برابر این نوع نگارش، نوع بیان حضرت امام خمینی را در تحریر الوسیله نیز ملاحظه بفرمایید؛ ایشان در باره مبطلات نماز نوشته است: سابعها: کل فعل ماح لها مُذهب لصورتها علی وجه یصح سلب الاسم عنها: هفتمین چیزی که نماز را باطل می‌کند هر کاری است که صورت نماز را از بین ببرد و محو کند به طوری که دیگر نتوان آن را نماز نامید.

ایشان بعد از طرح این مسأله مثال‌هایی که صورت نماز را به هم نمی‌زند، زده که خیلی جالب است و بخصوص باید مورد توجه خانم‌های متدینه که بیشترین مثال‌ها مربوط به آنهاست قرار بگیرد. در واقع ایشان با بیان این مثال‌ها زمینه شک و شبهه و وسواس را از بین برده تا افراد مستعد برای وسواسی شدن، اندک حرکتی را در نماز مبطل ندانند. ایشان ابتدا فرموده اگر این عمل، مفوت موالات و پی در پی بودن عرفی اعمال نماز نباشد، مبطل نیست و سپس مثال‌ها را بیان فرموده است:

کحرکة الاصابع و الاشارة بالید و غیرها لنداء احد و قتل الحیة و العقرب و حمل الطفل و وضعه و ضمه و ارضاعه و نحو ذلک مما هو غیرمناف للموالاة و لاماح للصورة: از جمله چیزهایی که نماز را باطل نمی‌کند تکان دادن انگشتان و اشاره با دست برای صداکردن کسی و همین طور کشتن مار و عقرب هنگام نماز است. این موارد را دیگران هم فرموده‌اند؛ اما چیزی که امام اضافه فرموده این است: مادری که درحال نماز است و نوزادش گریه می‌کند می‌تواند ضمن حفظ شکل و صورت نماز و رعایت شرایط آن مثل رو به قبله بودن و غیره به طرف فرزند خود برود، او را بردارد و بغل کند و بیاورد و حتی به او شیر هم بدهد و همین طور هر کار دیگری که نماز را از حالت نماز بودن بیرون نیاورد، مبطل نیست.  

ملاحظه می‌فرمایید که این سبک نوشتن و طرح مساله، ضد وسواس است؛ از این رو بخشی از مشکلات مربوط به وسواس و ایجاد شک و شبهه برای مخاطبین و مکلفین، به نوع نگارش مسایل فقهی و بیان احتیاط‌ها و مصادیق و مثال‌های فقهی است و لذا فقهای گرانقدر و عزیزان نویسنده‌ای که در این بخش فعال هستند، باید دقت کنند که مسایل فقهی و احکام شرعی در جایگاهی قرار دارد که به راحتی می‌تواند افراد را به دره وسواس پرت کند و این بزرگواران باید با پرهیز از جملات مبهم و دوپهلو و احتیاط‌های بیش از حد و نا به جا، به این مشکل دامن نزنند و زمینه وسواسی شدن افراد مستعد را فراهم نکنند.

بخش دیگر مشکل، به کسانی برمی‌گردد که مسأله می‌گویند و برخورد این افراد با کسانی که سئوالات شرعی دارند؛ البته بخشی از این مشکل به کم سوادی برخی مسأله گویان مربوط است که گاهی با برداشت و درک نادرست از مسأله و فتوا، چیزهایی را به مردم می‌گویند که کاملا خلاف و نادرست است به عنوان مثال بنده سال‌ها قبل در ایام ماه رمضان در جایی اقامه نماز جماعت می‌کردم و بعد از نماز دقایقی به بیان مسایل شرعی نماز و روزه می‌پرداختم و از جمله در باره نوع نشستن و برخاستن درنماز و مستحبات آن که نوعا مردم از آن اطلاع ندارند، مسایلی را مطرح می‌کردم و این مسایل را نیز از روی تحریر الوسیله حضرت امام می‌گفتم. یک روز پس از اتمام جلسه خانمی پیش من آمد و گفت چون شما این مسایل را از روی کتاب امام می‌خوانید و می‌گویید، ما نمی‌توانیم حرفی بزنیم؛ اما با این روشی که شما پیش گرفتید، تا آخر ماه رمضان دین ما را کلا عوض خواهید کرد! گفتم اتفاقا من هم چنین قصدی دارم و باید چیزهای نادرستی که در اذهان شما جا گرفته، با احکام و فتاوی درست و صحیح جایگزین شود.  

نکته پایانی بنده در باره درمان وسواس این است که حضرت امام در این زمینه در کتاب شریف آداب الصلاة در بحث نیت نماز، مسأله وسواس را مطرح کرده و با عبارات نافذ و تاثیرگذاری توصیه‌هایی را مطرح فرموده است که من به علت اتمام وقت، از بیان آن می‌گذرم. معظم له در کتاب شریف چهل حدیث، در شرح حدیث 25 نیز نکات بسیار لطیف و نافذی را در خصوص وسواس بیان کرده که عزیزان را به این دو کتاب می‌دهم.

سئوال حجت الاسلام و المسلمین مرتضوی:

با توجه به هدف اصلی این نشست‌ها و جلسات که تاثیرگذاری روی نگاه طلاب و فضلا در فقه و مسایل فقهی است، از جناب دکتر عابدینی که تحصیلات حوزوی هم دارند می‌خواهم اگر تجریبات و نکات دیگری جدا از آنچه فرمودند، دارند ولو به اختصار بیان کنند؛ چون این نکات کلیدی راهگشاست و می‌تواند در نوع استنباط و برداشت و حتی بیان مسایل فقهی طلاب جوان تاثیر بگذارد.

دکتر عابدینی:

سئوال استاد خیلی دقیق بود و من هم فرصت چندانی برای بحث گسترده ندارم؛ با این حال به نکاتی اشاره می‌کنم:

نکته اول این است که آیا در اجتهاد و استنباط احکام و همچنین در بیان نوشتاری و گفتاری احکام باید دقت عقلی داشته باشیم یا دقت عقلایی؟ من معتقدم که در همه این مراحل باید یک نگاه و دقت عقلایی داشته باشیم. نگاه و دقت فلسفی، عقلی و ریاضی به مسایل فقهی و روایات می‌تواند زمینه ساز افراط‌گرایی باشد و این نگاه و دقت عقلی و فلسفی از فقیه و مرجع تقلید به مکلف و مقلد هم سرایت می‌کند. به نظر من نگاه دین هم به طور کلی یک نگاه عرفی است همانطور که در زمان پیامبر(ص) اینگونه بود و همینطور که ما در زندگی روزمره خود یک نگاه عرفی و عقلایی داریم و معمولا ریزبینی‌های عقلی و فلسفی را اعمال نمی‌کنیم و به کار نمی‌بریم. 

نکته دیگر این که وسواس یک اختلال است و ابتدا مثل یک دانه در زیر خاک می‌ماند و اگر نور و آب وکود به آن نرسد، زمینه رشد و بالا آمدن پیدا نمی‌کند و در واقع وسواس، ژن ندارد و یک مشکل وراثتی نیست؛ اما اگر در یک خانواده، پدر و مادر یا یکی از آنها دچار این مشکل باشد، زمینه مبتلا شدن فرزندان آن خانواده هم به وجود می‌آید؛ بنابراین خانواده‌های مذهبی هم باید توجه داشته باشند که با اعمال و رفتار خود زمینه بروز وسواس را در فرزندان خود فراهم نکنند. بنده یک زمانی در موسسه امام خمینی که تحت اشراف آیت الله مصباح یزدی است، کمک درمانگر یک گروه درمانی وسواس بودم. برای من خیلی جالب بود که درمانگر اصلی که خودش حوزوی و تقریبا مجتهد بود، در جلسه‌ای که با آن گروه داشت، می‌گفت بچه من که الان شش سال دارد، هنوز یک بار هم کلمه نجس را از ما نشنیده است؛ یعنی در عین حالی که احکام طهارت و نجاست را رعایت می‌کنند؛ اما مراقب هستند که به کار بردن برخی از الفاظ حساسیت برانگیز نباشد. خود بنده هم یک که یک بچه حدودا پنج ساله دارم، هیچ وقت به مادرش نمی‌گویم بچه را آب کشیدی یا تطهیر کردی؟ ما حتی واژه کثیف را در ارتباط با بچه به کار نمی‌بریم و به جای آن از واژه کفیث استفاده می‌کنیم تا یک اضطراب و تشویشی در او پدید نیاید؛ چون قبلا متذکر شدم که ذهن فرد وسواسی مثل یک سگ پاسبان مراقب است تا دنبال چیزی را بگیرد و کل زندگی فرد را دچار اختلال و مشکلات اساسی بکند.

نکته دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که باید  مسایل شرعی واضح سازی شود؛ چون مسایلی که غالبا در رساله‌ها نوشته می‌شود، اگر چه برای طلاب و فضلا و کسانی که درس خارج می‌خوانند روشن است، اما برای افراد عادی جامعه اعم از وسواسی و غیر وسواسی، چندان روشن و مفهوم نیست؛ بنابر این مسایل و احکام شرعی باید با بیان مصادیق عینی و ملموس برای مردم واضح و روشن شود تا زمینه وسواس فکری و عملی را در آنها به وجود نیاورد. به عنوان مثال این که ترشح آب آفتابه یا شلنگ آب به بدن شما هنگام تطهیر در دستشویی، پاک است و نجس نیست و اتفاقا خیلی هم مبتلابه هم هست، در رساله‌ها نیامده است و باید همانطوری که استادغفوریان مثال‌هایی را از تحریرالوسیله حضرت امام بیان کرد، این مسایل واضح سازی و شفاف سازی شود. اگر ما مسأله‌ای را برای یک وسواسی با بیان متداول درحوزه گفتیم و برای او شفاف‌سازی نکردیم و به صورت عینی توضیح ندادیم و تفهیم نکردیم، باید بدانیم که او دچار مشکل خواهد شد. 

سئوال یکی از حضار از استاد غفوریان:

روح دین و مذاق شارع بر عدم وسواس است؛ لکن حضرت امام علی (ع) در جلسه‌ای شمع بیت المال را خاموش و شمعی که از اموال شخصی خودش بود روشن کرد؛ آیا این عمل حضرت، عملی وسواس‌گونه بود یا عملی احتیاط آمیز بود و به عبارت دیگر مرز میان احتیاط و وسواس چیست؟

استاد غفوریان:

من چون در این زمینه تحقیق کردم عرض می‌کنم که این طور نبوده که حضرت در هر جلسه‌ای شمع بیت المال را خاموش و شمع شخصی خود را روشن می‌کرده است؛ بلکه این قضیه در یک شبی که طلحه و زبیر در منزل حضرت، خدمت ایشان رفته بودند اتفاق افتاده بود و آن هم برای این بود که آنها می‌خواستند با توجه به سوابقی که در اسلام داشتند، سهم بیشتری از بیت المال طلب کنند، اگرچه با آگاهی از روحیات امیرالمومنین(ع) می‌دانستند و یا حدس می‌زدند که حضرت زیر بار این زیاده‌خواهی نخواهد رفت و هنگامی که با این کار امام(ع) که عامدانه صورت گرفت، روبرو شدند، از مطرح کردن درخواست خود صرفنظر کردند؛ بنابراین قضیه مذکور ربطی به وسواس ندارد.   

سئوال دیگر از دکتر عابدینی:

بعضی می‌گویند وسواس ناشی از بیکاری است، آیا این حرف درست است یا نه؟ سوال دیگر: برای درمان دارویی وسواس، داروی گیاهی هم هست؟

دکتر عابدینی:

این حرف تاحدی درست است؛ یعنی این سگ پاسبان ذهنی مثل سگ واقعی است که اگر به غذا و خوراک و مانند آن مشغولش نکنید، به طور طبیعی دنبال چیزی می‌گردد تا با آن کلنجار برود و حتی ممکن است سایه‌ای را دزد فرض کند و آن را دنبال کند. ذهن فرد وسواسی هم کاملا مترصد است که با یک چیز موهومی خودش را درگیر کند؛ به همین جهت یکی از کارهایی که در مسیر درمان انجام می‌دهیم فعال سازی رفتاری است؛ چون اگر فرد وسواسی در گوشه‌ای بنشیند و کاری نکند، وسواس فکری به سراغ او خواهد رفت و برای وی مشکل و دردسر درست می‌کند؛ پس حتما این افراد باید مشغولیتی داشته باشند. 

در باره سئوال دوم، تاثیر داروی گیاهی، بستگی به شدت و ضعف وسواس دارد. اگر وسواس در حد ضعیف یا زیر متوسط باشد، داروهای گیاهی در خیلی از موارد موثر است؛ البته سطح وسواس را خیلی پایین نمی‌آورد؛ اما اگر کسی وسواس شدید داشته باشد مثل موردی که مادر وسواسی تنها برای این که پسرش به خانه همسایه رفته و با پسر همسایه بازی کرده و در خانه آنها موش دیده شده، همه خانه خودشان را تطهیر کرده است، با داروی گیاهی نمی‌توان درمان کرد؛ مگر این که داروی گیاهی در حجم زیاد یا به صورت عصاره و تغلیظ شده باشد تا تاثیر کند.

سئوال دیگر از استادغفوریان:   

رابطه وسواس و مسایل سلوکی چیست؟ آیا دروس حوزوی که نیازمند دقت فوق العاده  است و گاهی برای پیدا کردن معنای یک لغت باید ساعت‌ها وقت صرف کرد و مواردی از این دست زمینه‌ساز وسواس نمی‌شود؟ سئوال دیگر این عزیز این است که چه رابطه‌ای میان اخلاق و عرفان و وسواس هست؟ چون ما خوانده‌ایم عالمی که کار کشاورزی نیز می‌کرده است، یک سال به علت این که  مرز زمین همسایه با زمین او مخلوط شده بود، از محصول آن سال خود مصرف نکرد و یا عالم و عارف بزرگواری با این احتمال که جاده آن زمان مشهد در زمین مردم و بدون رضایت آنها ساخته شده است، خانواده‌اش را با وسیله نقلیه به مشهد فرستاد و خود با اسب یا الاغ و استر و از مسیر مال‌رو عازم مشهد شد.

استاد غفوریان :

برای پرداختن به این سئوال، نه فرصت و وقت کافی وجود دارد و نه من خودم را شایسته پاسخگویی به آن می‌دانم. از این رو بهترین پاسخ و توصیه بنده همانطوری که گفتم مراجعه به آن دو کتاب حضرت امام است؛ چون معظم له با توجه به این شک و شبهه‌ها آن مطالب و نکات را فرموده است. 

حجت الاسلام والمسلمین تقوی:

من یک مطلب و نکته فقهی که با بحث امروز ارتباط دارد، عرض می‌کنم. سال‌ها پیش در ویژه‌نامه‌ صفحه حوزه که برای بزرگداشت مرحوم میرزای شیرازی منتشر شده بود حضرت آیت الله سید رضی شیرازی نقل کرده بود که میرزای شیرازی می‌فرمود باید یکی از این سه قاعده که ما قبول داریم و اجرا می‌کنیم، یعنی قواعد منجس بودن متنجس، منفعل شدن آب قلیل و مطهِّر نبودن زوال عین نجس، مخدوش و نادرست باشد  چون اگر این سه قاعده با هم جمع شوند، نظام زندگی مردم مختل می‌شود و سنگ روی سنگ بند نمی‌شود!       

 

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                      

 

  1. فقه الشیعه، سید محمد مهدی موسوی خلخالی،3، 297.