متن کامل نشست سی ام؛ بررسی دینی و اجتماعی «کودک همسری»
حجت الاسلام تقوی:
بسماللهالرحمن الرحیم. امشب سیامین نشست موسسه مفتاح کرامت با موضوع کودکهمسری برگزار میشود. این موضوع در هفتههای اخیر در فضاهای فکری و رسانهای خیلی مورد بحث و توجه جدی قرار گرفته و علاوه بر این که یک بحث سنتی است، بحث جدیدی نیز به شمار میآید و ابعاد حقوق بشری نیز دارد و باید با رویکردهای فقهی و حقوقی و اجتماعی، بحث و بررسی شود. بدین منظور برای این نشست از اساتید بزرگوار، جناب آقای مهدی مهریزی و جناب آقای دکتر سالاریفر دعوت کردهایم تا از محضرشان بهرهمند شویم و پیش از آن، این دو استاد محترم را بهاختصار معرفی میکنم: استاد مهریزی، دانش آموخته حوزه و دانشگاه، محقق و مولف و مدرس حوزه و دانشگاه و نویسنده کتابها و مقالات متعددی است که کتابهای شخصیت و حقوق زن در اسلام، زن، تقویم عبادی و کتاب میراث حدیث شیعه از آن جمله است.
دکتر سالاریفر هم دانش آموخته حوزه و دانشگاه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مدرس حوزه و دانشگاه و نویسنده کتب و مقالات متعددی در حوزه روانشناسی است. کتاب نظام خانواده در اسلام، از تالیفات ایشان و روانشناسی سلامت، از ترجمههای ایشان است. در این نشست استاد مهریزی از منظر و نگاه کلی دین، اعم از فقهی و معارفی، به مسئله میپردازد و دکتر سالاری فر نیز با رویکرد اجتماعی و نگاه روانشناسانه، مسئله را بررسی خواهد کرد و سپس اگر نیاز بود، دو استاد به مناظره و نقد دیدگاه یکدیگر میپردازند و در پایان هم به سئوالات حضار پاسخ میدهند. از استاد مهریزی دعوت میکنم در جایگاه مستقر شوند و مطالب خود را ارائه بفرمایند.
استاد مهریزی:
بسم الله الرحمن الرحیم. رویکرد کلی بحثی که خدمت اساتید و حضار ارائه میکنم، فقهی است و انشاءالله بتوانم در این فرصت کوتاه مطالبی را که آماده و تنظیم کردم عرضه کنم. در ذهن من چنین است که بحث کودکهمسری، چهار تا حوزه دارد: 1. آیا کودکهمسری از نظر فقهی جایز است یا نیست؟ 2. اگر جایز است، به چه کسی کودک گفته میشود؟ 3. اگر جایز است و کودک هم مشخص شد، چه کسانی میتوانند در زمان کودکی، آن عقد را اجرا کنند؟ 4. اگر اجرا کردند، آیا بعد از این که دختر یا پسر به سن بلوغ رسیدند، حق فسخ این عقد را دارند یا ندارند؟ در کتابهای فقهی، بحث سوم و چهارم مطرح شده است و بحث اول اصلا مطرح نشده و بحث دوم یعنی سن کودکی هم در کتاب نکاح مطرح نشده و در کتاب حِجر در بحثهای مرتبط با بلوغ آمده است.
متاسفانه در فقه ما موارد متعددی از مسلمانگاریهای فقهی وجود دارد که این نقطه را خط شروع دانسته و به بحثهای ماقبل آن نپرداختهاند؛ یکی از این موارد، موضوع چندهمسری است که مسلم گرفته شده و بحث را با شرایط آن آغاز میکنند؛ درحالی که به گمان من بحث اول این است که چندهمسری، مباح مطلق است یا مباح مقید؟ یعنی تشریع اولیه چه بوده است؟ درست است که قرآن این موضوع را مطرح کرده و این حکم، تشریع شده است؛ اما آیا به عنوان مباح مطلق، تشریع شده یا مباح مقید؟ و اگر بحث از اینجا شروع شود، شکل و روند بحث خیلی عوض میشود و این درحالی است که هیچ یک از فقها بحث را از اینجا آغاز نکرده است. این سئوال در ازدواج موقت هم جاری است که آیا مباح مطلق است یا مقید؟ اما کسی وارد این بحث نشده است. این مسلمانگاریها و خطی که برای بحث ایجاد میکند، خط ناصوابی است. از این رو من میخواهم در باره کودکهمسری، موضوع و مسئلهای را که بحث نشده، مورد بحث قرار بدهم. در کتابهای فقهی بحث سِن، مفروض گرفته شده و بحث از اینجا شروع شده که پدر و جد میتوانند کودک را به ازدواج کسی در بیاورند و این مسئله اجماعی است؛ اما این که اصلا این کار جایز است یا نه تا در مرحله بعد کار به پدر و جد واگذار شود، بحثی نکردهاند؛ البته در میان فقهای اهل سنت یک نفر از قدما و یک نفر در دوره معاصر طرح بحث کردهاند که آیا این کار اساسا جایز است یا نه؟ فقیهی که در دوره معاصر این بحث را طرح کرده، وهبه الزحیلی است که در کتاب الفقه الاسلامی و ادلته که قبلا در 8 جلد منتشر شده بود و الان مفصلتر است، این بحث را مطرح کرده است. من قبلا برای مقالهای که در مجله «پیام زن» منتشر شد، به این بحث در این کتاب مراجعه کردم و اخیرا نیز برای این بحث مراجعه کردم و دیدم مطلب همان است که قبلا دیده بودم. ایشان برای پاسخ به این سئوال، به آیاتی از قرآن و سیره و مصلحت استناد کرده است. من این بحث را در کتب فقهی شیعه ندیدهام؛ البته مقالاتی در این زمینه نوشته شده است که قدیمیترین آن، مقاله «تزویج کودکان، بررسی مبانی فقهی، مقایسه و تطبیق آن با حقوق ایران و اسناد بین المللی» است که توسط دکتر سید محمد قاری سید فاطمی نوشته شده و در سال 1374 در فصلنامه نامه مفید، شماره 2 منتشر شده است که مقاله بینابینی است؛ لذا بحث این جلسه در باره موضوع اول یعنی جواز یا عدم جواز کودکهمسری از نظر فقهی است و به سه موضوع بعدی یعنی سن کودکی و این بحث که در چه شرایطی پدر و جد میتوانند و اختیار دارند کودک را به عقد کسی در بیاورند و این که کودک بعد از بلوغ، حق فسخ این عقد را دارد یا نه و حق فسخ برای هر دو وجود دارد یا برای یکی هست، نمیرسیم. بنابر این من بحث اول را آنگونه که در ذهنم تنظیم کردهام ارائه میکنم:
در میان اهل سنت، برخی از فقها مخالف اختیار پدر و جد برای تزویج کودکان خود هستند؛ سه نفر به طور قطعی مخالف این مسئله هستند که عبارتند از ابن شبرمه، ابوبکر اصم و عثمان بَتّی؛ اینها نوعا از عقلگراهای کوفه شمرده میشوند؛ چون کوفه محل رای بود و طرفداران ابوحنیفه و همدورهایهای او در آنجا بودند و حرفهایی که از آنها نقل شده، قابل توجه است؛ اما الان کتب و آثار این سه نفر در دسترس نیست؛ اما فقیه دیگری که در این زمینه بحث کرده، ابنحزم در کتاب المحلی بالاثار است. به نظر من در باره ابنحزم یک قضاوت خطایی صورت گرفته و او را ظاهری یعنی اخباری دانستهاند؛ در حالی که به گمان من اینطور نیست و حرف و سخن او این است که تنها در جایی که دین، یک امر و حکم تعبدی دارد، باید پذیرفت و به همان مقدار اکتفا کرد و در بقیه موارد باید طبق مبانی عقلایی و عرفی عمل کرد؛ لذا اخباری که میگوید همه چیز به دین برمیگردد و هرچه دین گفت همان است، این درست نیست. ابنحزم در باره ازدواج کودک، حرف قشنگی درکتاب المحلی بالاثار، جلد 9 صفحه 458 دارد و نوشته است: وللاب ان یزوج ابنته الصغیره البکر مالم تبلغ بغیر اذنها ولاخیار لها اذا بلغت: یعنی پدر میتواند دختر نابالغ و باکره خود را بدون اجازه او به عقد کسی درآورد و آن دختر پس از بلوغ نیز حق فسخ این عقد را ندارد. او نوشته است چون در اخبار و اسناد روایی ما عقد دختر توسط پدر با این سه شرط مجاز دانسته شده است، ما باید به همین مقدار اکتفا کنیم؛ بنابر این اگر همین دختر نابالغ قبلا ازدواج کرده و سپس طلاق گرفته باشد و در نتیجه باکره نباشد، پدر او دیگر حق ندارد، او را به عقد کسی در بیاورد. بنابر این ابنحزم یک عقلگراست و نصگرای اخباری نیست. حرف او این است که در مواردی که شرع تعبد خاصی دارد، باید به همان مقدار اکتفا کرد؛ از این رو در ادامه مسئله بالا نوشته است: فان کانت ثیباً من زوج مات عنها او طلقها لم یجز للاب و لالغیره ان یزوجها حتی تبلغ: دختر صغیرهای که یک بار ازدواج کرده و شوهرش مرده یا او را طلاق داده، پدر یا فرد دیگری حق ندارد او را به عقد کسی دربیاورد تا این که بالغ شود؛ یعنی کودکی و عدم بلوغ، ملاک نیست و مبنا آن چیزی است که در نص آمده است. در ادامه نوشته است: و اذا بلغت البکر و الثیب لم یجز للاب و لا لغیره ان یزوجها الا باذنها فان وقع فهو مفسوخ ابدا: اگر دختر، اعم از باکره و ثیبه به سن بلوغ برسد، پدر و غیر پدر نمیتوانند بدون اجازه او، دختر را به عقد کسی در بیاورند و اگر این کار صورت بگیرد، عقد مفسوخ و فسخ شده است. وقتی به حکم پسر میرسد، به طور مطلق میگوید که چنین حقی برای پدر و غیر پدر وجود ندارد؛ چون نصی در این زمینه نداریم: و لایجوز للاب و لا لغیره انکاح الصغیر الذکرحتی یبلغ فان فعل فهو مفسوخ ابدا: پدر و غیر او حق ندارند پسر خردسال را به ازدواج کسی دربیاورند و اگر این کار صورت بگیرد، عقد برای همیشه مفسوخ است. بنابر این با توجه به این دیدگاه ابنحزم، ظاهری بودن او خیلی بعید است. او در دوره سید مرتضی میزیسته و در سال 445 هجری از دنیا رفته است. او در سه تا از کتابهای خود بحث مفصلی در باره امکان نبوت زنان مطرح کرده و با پاسخ به روایات مخالف، قایل شده است که زنان نیز میتوانند به نبوت برسند. وی رسالهای نیز در باب عشق دارد. بر این اساس این که گفته شده او ظاهری و اخباری و اهل حدیث است، حرف درستی نیست.
در میان فقهای شیعه کسی به این مسئله نپرداخته است و تنها در دوران معاصر آیت الله صانعی در این زمینه نظری را مطرح کرده و با قیدی، قایل شده است که اگر ازدواج کودک برای استمتاع باشد، جایز نیست؛ چون استمتاع در دوران کودکی حرام است( شواهدی هم برای این حکم آورده است) و ازدواج به قصد استمتاع و قصد یک امر حرام، حرام است و جایز نیست. از این رو ایشان هم به طور مطلق، حکم به عدم جواز ازدواج کودک نکرده است. ایشان این نظر را در تعلیقهای که بر تحریرالوسیله امام خمینی دارد، در ذیل این مسئله ذکر کرده است: «لایجوز وطی الزوجه قبل اکمال تسع سنین دواما کان النکاح او منقطعاو اما سائر استمتاعات کاللمس بشهوه و الضم و التفخیذ فلابأس بها حتی فی الرضیعه» که عدهای روی این فتوا جار و جنجال به راه انداختند و در بوق و کرنا کردند. آیتالله صانعی این حاشیه را زده است: بل الظاهر البأس و الحرمه فیها لاسیما الرضیعه: ظاهر این است که سایر استمتاعات هم حرام و دارای اشکال است و با توجه به حرمت این کار فرموده است: لابد من القول بحرمة الزواج لاجل الاستمتاعات المحرمه ایضا؛ یعنی ازدواج به قصد استمتاعات حرام، جایز نیست و حرام است. بر این اساس ایشان ازدواج دختربچه و پسر بچه نابالغ را جایز میداند؛ ولی اگر به قصد استمتاع بخواهد این کار را انجام بدهد، از نظر ایشان حرام است و بلکه ازدواج هم محقق نمیشود. این اقوال در مساله بود که به اختصار اشاره کردم.
اما ادله مسئله که گفته شده و یا به ذهن من رسیده، در پنج نوع دلیل، قابل دستهبندی است. در کتاب الفقه الاسلامی و ادلته نوشته وهبه الزحیلی، به دو آیه برای جواز ازدواج کودکان، اعم از دختر و پسر استدلال و استشهاد شده است؛ البته آیات ذکر شده، بیشتر ناظر به ازدواج دختران است. یکی از این آیات، آیه 4 سوره طلاق است: وَ الَّلایى لَمْ يحِضْنَ وَ أُوْلَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُن: عده زنانی که حیض نمیبینند و زنان باردار این است که وضع حمل کنند. برخی گفتهاند « وَ الَّلایى لَمْ يحِضْنَ » یعنی زنانی که حیض نمیبینند شامل دختربچه نابالغ هم میشود و این آیه به دلالت التزامی و غیرمطابقی، بر جواز ازدواج دختران خردسال دلالت میکند. آیه دوم، آیه 32 سوره نور است: وَ أَنكِحُواْ الْأَيَامَى مِنكمْ: افراد بیهمسر را همسر دهید. گفته شده است که اطلاق کلمه «اَیامی» یعنی بیهمسر و بیشوهر، شامل افراد خردسال هم میشود و ازدواج این افراد هم جایز است.
دلیل دیگری که در این کتاب ذکر شده، سیره پیامبر(ص) و صحابه است. وهبه الزحیلی، ازدواج پیامبر(ص) با عایشه و ازدواج امکلثوم، دختر امیرالمومنین(ع) با یکی از صحابه و همچنین ازدواج دختران خردسال برخی از صحابه را به عنوان شاهد این سیره عملی ذکر کرده است. دلیلی سوم ایشان مصلحت است؛ با این توضیح که مثلا برای دختر خردسال خواستگار مناسبی میآید و پدر دختر با این تصور که ممکن است در آینده خواستگار مناسبی پیدا نشود، دخترش را شوهر میدهد.
در متون فقهی و روایی شیعه طبق تنظیمی که من انجام دادم هم روایات و هم اجماع بر جواز تزویج کودکان یا کودکهمسری، اعم از دختر و پسر وجود دارد. اجماع در این مسئله، ضمنی است و از این حکم که پدر و جد پدری میتوانند فرزند و نوه خردسال خود را تزویج کنند، استفاده شده است. در باب روایات هم به سه نوع روایت در سه باب مختلف برای جواز تزویج کودکان استناد شده است: نوع اول این روایات در باب « بَابُ ثُبُوتِ الْوِلَايَةِ لِلْأَبِ وَ الْجَدِّ لِلْأَبِ خَاصَّةً مَعَ وُجُودِ الْأَبِ لَا غَيْرِهِمَا عَلَى الْبِنْتِ غَيْرِ الْبَالِغَةِ الرَّشِيدَةِ وَ كَذَا الصَّبِي» آمده است. مفاد روایات این باب این است که پدر و جد پدری(حتی با وجود پدر) میتوانند دختر و پسرنابالغ خود را تزویج و به عقد کسی دربیاورند. مرحوم شیخ حر عاملی 9 روایت در این باب نقل کرده است. یکی از روایات این است: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الصَّبِيَّةِ يُزَوِّجُهَا أَبُوهَا ثُمَّ يَمُوتُ وَ هِيَ صَغِيرَةٌ فَتَكْبَرُ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا زَوْجُهَا أَيَجُوزُ عَلَيْهَا التَّزْوِيجُ أَوِ الْأَمْرُ إِلَيْهَا قَالَ يَجُوزُ عَلَيْهَا تَزْوِيجُ أَبِيهَا.
نوع دوم، روایاتی است که بر ممنوع بودن دخول قبل از 9 سالگی دلالت میکند. این دسته از روایات نیز به دلالت التزامی بر جواز ازدواج قبل از بلوغ و دوران کودکی دلالت دارد. این روایات در جلد بیستم وسائل الشیعه، چاپ آل البیت(ع) و در صفحات 101 تا 104 و در باب 45 از مقدمات نکاح با عنوان « لَا يَجُوزُ الدُّخُولُ بِالزَّوْجَةِ حَتَّى تَبْلُغَ تِسْعَ سِنِينَ فَإِنْ فَعَلَ قَبْلَ ذَلِكَ فَعِيبَتْ أَوْ أَفْضَاهَا ضَمِنَ وَ حُكْمِ الدُّخُولِ بِالْأَمَةِ قَبْلَ ذَلِك» ذکر شده است. نمونهای از این روایات را نقل میکنم: عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ: إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْجَارِيَةَ وَ هِيَ صَغِيرَةٌ فَلَا يَدْخُلُ بِهَا حَتَّى يَأْتِيَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ.
نوع سوم روایاتی است که دلالت میکند که خوب و بهتر است که دختر در خانه پدر خود حیض نبیند؛ یعنی هرچه زودتر ازدواج کند و به خانه شوهر برود. ممکن است به این روایات هم در باره موضوع مورد نظر استدلال شود. این روایات نیز در جلد بیستم وسائل ابواب مقدمات نکاح، باب 23 با عنوان «اِسْتِحْبَابِ تَعْجِيلِ تَزْوِيجِ الْبِنْتِ عِنْدَ بُلُوغِهَا وَ تَحْصِينِهَا بِالزَّوْج» ذکر شده است. به نمونهای از این دسته هم اشاره میکنم: مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ لَاتَطْمَثَ ابْنَتُهُ فِي بَيْتِه.
پس در این زمینه در مجموع به آیاتی از قرآن و سیره پیامبر(ص) و صحابه و احادیث و روایات معصومین(ع) که من در سه دسته ذکر کردم و همینطور اجماع و مصلحت میشود استناد کرد.
نقد این ادله:
به گمان من این ادله را میتوان نقد کرد و من یک نقد اجمالی نسبت به این ادله ارائه میکنم و سپس در باره موضوع مورد بحث، آنچه در ذهن دارم بیان خواهم کرد: درباره آیاتی که استدلال و استناد شده، باید عرض کنم که دلالت آن آیات تمام نیست؛ چون آیه سوره طلاق و عنوان «وَ الّلائی لَم یَحِضنَ» همانطوری که مفسرین شیعه و برخی از اهل سنت گفتهاند ناظر به زنان بالغ و در سن حیض است که به عللی حیض نمیبینند و آیه مشخص کرده که عده اینها با وضع حمل تمام میشود. بنابر این اگر مراد، دختران نابالغ باشد، تقریبا همه فقهای مسلمان اتفاق و اجماع دارند که دخول این دختران پیش از بلوغ جایز نیست و بر این اساس، موضوع وضع حمل و عده، درباره اینها موضوعیت ندارد و دختربچه نابالغ حتی اگر ازدواج بکند، وَطْیْ و دخول او پیش از بلوغ اجماعا جایز نیست تا عده نگه دارد. پس این استدلال نادرست است.
درباره آیه 32 سوره نور که واژه «ایامی» در آن به کار رفته و قائلین به جواز کودکهمسری به آن استدلال کرده و گفتهاند «ایامی» شامل کودکان هم میشود، باید گفت که مراد از این واژه، مردان و زنان بالغ و بیهمسر است و در هیچ کتاب لغتی به معنای دختربچه نابالغ نیامده است و اگر هم آمده باشد، با توجه به این که در باره موضوع ازدواج و نکاح مطرح شده، از نابالغین منصرف است. بنابر این به آیات مذکور نمیتوان استدلال کرد.
وضعیت اجماع هم چون مستند و مدرک آن همین روایات است، روشن میشود و به اصطلاح اجماع مدرکی است و باید به سراغ خود آن مدارک رفت.
دلیل «مصلحت» هم که گفته شده است در واقع ناظر به مصلحت واقعی کودکان نیست و هیچگاه مصلحت آنها اقتضاء نمیکند که در دوران کودکی ازدواج کنند؛ بلکه ازدواج آنها ابزار و وسیلهای برای بزرگترها و به مصلحت و برای آسایش خود بزرگترهاست؛ چون در فقه شیعه از عقد کودکان برای مَحرمیت بزرگترها و راحتی رفت و آمد میان خانوادهها بهرهبرداری میشود و هیچ نفعی برای خود کودک ندارد و این که گفته شده الان برای دختر خواستگار مناسبی پیدا شده و بعدا ممکن است فرد مناسبی برای خواستگاری او نیاید، حرف درستی نیست و چگونه میشود دختر در سن کودکی، خواستگار مناسب داشته باشد، اما در سنین بلوغ و کمال جسمی و فکری و ذهنی و قابلیتهای دیگر خواستگار نداشته باشد؟! ضمن این که آینده قابل پیش بینی نیست. بر این اساس من هرچه فکر کردم نتوانستم تصویری از یک مصلحت برای خود کودک پیدا کنم و همه مصالح به خود بزرگترها برمیگردد که مصالح و ارتباطات قومی و قبیلهای یا آسایش و رفاه پدر و مادر و یا کاستن از یک نانخور و اضافه کردن یک کارکن و نانآور از آن جمله است و در هیچ یک از اینها مصلحتی برای کودک دیده نمیشود؛ البته ممکن است که ازدواج کودکان در برخی جوامع، امری متعارف و مطابق عرف آن جامعه باشد که بحث دیگری است و ربطی به مصلحت ندارد. در هر صورت مصلحت کودک در امر ازدواج قابل فهم نیست. در باره سیره پیامبر(ص) و صحابه آن حضرت، باید عرض کنم که اولا سیره صحابه از نظر فقهای شیعه حجیت ندارد و در خصوص خود آن حضرت هم سیره نداریم، بلکه یک فعل است؛ چون سیره در جایی است که امر مکرری صورت گرفته و به رویه و روال تبدیل شده باشد. متاسفانه معمولا در مباحث، میان فعل و سیره، خلط میشود. جدا از این نکته، به فعل پیامبر(ص) هم در همه جا نمیتوان استناد کرد؛ چون ممکن است از اختصاصات آن حضرت باشد و قابلیت تعمیم به دیگران نداشته باشد. ضمن این که در باره سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر(ص) در میان شیعه و اهل سنت، بحثهای جدیدی در دوران معاصر شده است. وهبه الزحیلی سن عایشه را هنگام ازدواج در 13 سالگی دانسته و علامه سیدجعفر مرتضی عاملی، طبق اسناد و مدارکی تا 18 سالگی را نیز نقل کرده است. در مقالهای که سیدعدنان فلاحی نوشته، طی یک بحث مفصل تاریخی، سن عایشه را بین 19 تا 24 دانسته است. بنابراین موضوع و مسئلهای که از نظر تاریخی بهشدت محل بحث است و اتفاق نظری در باره آن وجود ندارد، نمیتواند به عنوان دلیل مورد استناد قرار بگیرد. قضیه ازدواج دختر خردسال امیرالمومنین(ع) با عثمان نیز از نظر تاریخی محل بحث و اختلاف است و قابل استناد نیست. پس با توجه به آنچه ذکر شد، سیره قابل استنادی در این زمینه وجود ندارد.
تنها دلیلی که باقی میماند همان چند دسته روایاتی است که اشاره کردم. در خصوص روایات هم داخل پرانتز عرض کنم که مرحوم شیخ حرعاملی و اخباریها در ذیل هر باب آنقدر روایات آوردهاند که وقتی در وهله اول با آنها روبرو میشویم، میترسیم و دچار وحشت میشویم و به نظر میرسد که نمیتوان در برابر آنها ایستاد و ناچار باید پذیرفت؛ اما وقتی به سراغ تک تک روایات میرویم، میبینیم که بسیاری از این روایات مرتبط با بحث نیست و یا یک روایت است که در چند باب ذکر شده است ودر نتیجه آن ابهت و هیمنه ابتدایی روایات شکسته میشود. در این سه بابی که مرحوم شیخ حر عاملی ترتیب داده و در یک باب،10 و در دیگری 12 و در باب سوم، 9 روایت ذکر کرده است، وقتی جستجو میکنیم درمییابیم که بسیاری از آنها غیرمرتبط است و همه آن روایات هم به سه، چهار روایت برمیگردد و این درحالی است که ما روایات مخالف این روایات را هم داریم و اگر کسی میآمد و از ابتدا در کتابهای حدیثی و روایی دو باب ترتیب میداد، یک باب با عنوان جواز تزویج صبی و صبیه و باب دیگری با عنوان عدم جواز تزویج صبی و صبیه و روایات مرتبط با هر باب را در آن قرار میداد، ما تکلیف خود را میفهمیدیم و قهرا ذهنیت فقها هم تغییر میکرد و عوض میشد. متاسفانه این کار صورت نگرفته و در عوض همه روایات مخالف و موافق و مرتبط و غیرمرتبط و روایاتی که به یک روایت برمیگردد و نقل به معناست، در یک باب و یک عنوان جمع شده است و شما وقتی مراجعه میکنید مرعوب میشوید و تصور میکنید در برابر30 تا روایت قرار دارید و کاری از شما برنمیآید. این نوع جمعآوری روایات، در اکثر ابواب وسائل الشیعه و همینطور بحار الانوار رخ داده است.
نکتهای که در حاشیه این بحث میخواهم عرض کنم این است که اگر کسی میخواهد فقیه و مجتهد بشود، باید پیش از آن، در قرآن و در حدیث، مجتهد بشود؛ چون فقه، زاده قرآن و حدیث است و اگر کسی مجتهد در قرآن و حدیث نباشد، مجتهد واقعی در فقه به شمار نمیآید. فقیه واقعی باید مسلط بر فهم قرآن و حدیث باشد و روایات مرتبط و غیرمرتبط و نقل به معنا و تقطیع روایات را درک کند. با برخورداری از برخی از اطلاعات قرآنی و حدیثی در حد اطلاعات عمومی، نمیتوان متخصص در فقه شد؛ چنین فقهی به گمان من، فقه قرآن و سنت نیست. این مسئله مدتی در ذهن من بود و در ماه رمضان امسال در یک سخنرانی در مشهد مطرح کردم که باعث ناراحتی برخی شد. من گفتم مجتهد در فقه باید پیش از آن، در قرآن و سنت و حدیث، مجتهد باشد و به عبارت دیگر قرآنشناس و حدیثشناس تخصصی باشد تا بتواند در حوزه فقه و فقاهت به استنباط بپردازد. بر این اساس به گمان من اگر کسی با نگاه تخصصی حدیثشناسانه به این روایات نگاه کند و روایات نقل به معناشده را به عنوان یک روایت در نظر بگیرد و روایات غیرمرتبط را کنار بگذارد، به نتایج دیگری خواهد رسید. به عنوان نمونه در باره روایات غیرمرتبط، مرحوم شیخ حرعاملی در ذیل روایاتی که برای تعجیل در تزویج دختران ذکر کرده، روایاتی ذکر کرده که غیرمرتبط است. از جمله این روایات این است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ مِنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ فَهِمَّةُ ابْنِ آدَمَ فِي الْمَاءِ وَ الطِّينِ وَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ فِي الرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ. حدود پنج، شش تا از روایات این باب با این مضمون است که ربطی به موضوع اصلی باب یعنی تزویج صغیره قبل از بلوغ ندارد. در این سه بابی که شیخ حرعاملی در وسایل نقل کرده است،30 روایت وجود دارد که تنها شاید چهار روایت مرتبط و مستقل وجود دارد که در برابر آن، سه روایت مخالف هم هست. ضمن این که از نظر لغت و واژهگان بهکار رفته نیز همسانی دیده نمیشود. در برخی از روایات از ابن و ابنه استفاده شده و در برخی از صبی و صبیه و در بعضی از جاریه و یا جاریه صغیره استفاده شده است. حد و مرز این واژهها مشخص نشده است و ابن و ابنه و همینطور جاریه، بر صغیر و نابالغ بودن دلالت ندارد. در خیلی از روایات، جاریه را دختر سیزده ساله دانستهاند. پس با این الفاظ مختلف و تعریف نشده، نمیتوان یک حکم حقوقی را استنباط کرد و برای زندگی مردم خط مشی تعیین کرد. علاوه بر این که در برابر این روایات چنانکه گفتم سه روایت مخالف هم هست که اشاره میکنم؛ یکی از این روایات که مفصل هم هست، روایت برید کناسی از امام باقر(ع) است: « قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) مَتَى يَجُوزُ لِلْأَبِ أَنْ يُزَوِّجَ ابْنَتَهُ وَ لَا يَسْتَأْمِرَهَا قَالَ إِذَا جَازَتْ تِسْعَ سِنِين فَإِنْ زَوَّجَهَا قَبْلَ بُلُوغِ التِّسْعِ سِنِينَ كَانَ الْخِيَارُ لَهَا…» راوی از امام پرسیده است چه زمانی پدر میتواند دختر خود را شوهر بدهد؟ امام(ع) فرمود وقتی به 9 سالگی رسید و اگر قبل از 9 سالگی تزویج کند، دختر مختار است بپذیرد یا رد کند. روایت دیگری که شیخ حرعاملی درباره جواز ازدواج قبل از 9 سالگی و عدم جواز دخول پیش از سن بلوغ آورده، این روایت است: حَدُّ الْمَرْأَةِ أَنْ يُدْخَلَ بِهَا عَلَى زَوْجِهَا ابْنَةُ تِسْعِ سِنِينَ. درحالی که به نظر من این روایت بد فهمیده شده و مرتبط با مسئله و در باره دخول نیست؛ بلکه درباره ورود دختر به خانه شوهر و یا همان ازدواج است که در واقع از روایات مخالف ازدواج پیش از بلوغ شمرده میشود. روایت دیگری که در بابی تحت عنوان «کراهة تزویج الصغار» آمده است که به گمانم بیش از کراهت دلالت دارد و میتوان استفاده کرد. از روایات باب این است: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَوْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ: قِيلَ لَه إِنَّا نُزَوِّجُ صِبْيَانَنَا وَ هُمْ صِغَارٌ فَقَالَ إِذَا زُوِّجُوا وَ هُمْ صِغَارٌ لَمْ يَكَادُوا أنْ يَتَأَلَّفُوا: به امام گفته شد که ما فرزندان خود را در زمانی که کوچک هستند تزویج میکنیم. حضرت فرمود اگر در زمان کوچکی تزویج شوند، با هم انس و الفت پیدا نمیکنند و این زندگی پا نمیگیرد و این زندگی نمیشود. امام معصوم(ع) در این جا با بیان کارکرد ازدواج، پاسخ داده است که ازدواج در سنین کودکی، زندگی محسوب نمیشود. من نکات و مطالب دیگری هم دارم که در فرصت بعدی ارائه میکنم.
دکتر سالاریفر:
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده میخواهم بحث کودکهمسری را بیشتر از نگاه روانشناختی تحلیل کنم و اول به تحریر موضوع میپردازم و سپس به وضعیت فعلی جامعه ایرانی از نظر کودکهمسری اشاره میکنم و در ادامه از نگاه روانشناختی موضوع را توضیح خواهم داد که روانشناس، ازدواج را چه میداند و چه معیارهایی برای ازدواج تعریف میکند و بر اساس این معیارها حکم کودکهمسری از نگاه یک روانشناس چیست؟ سپس بهاختصار علل و عوامل اجتماعی کودکهمسری را بررسی خواهم کرد و در پایان این موضوع را مطرح خواهم کرد که چطور میتوانیم این موضوع و مسئله را با توجه به ادلهای که هست، از نگاه علمی وارد حوزه فقهی و دینی کنیم؛ البته من طرح موضوع میکنم و بحث فقهی کار من نیست و آقای مهریزی که مستحضر هستند، کار را انجام میدهند.
من کودکهمسری را ازدواج زودهنگام و زودرس تعبیر میکنم تا بحث و موضوع را عامتر نگاه کنیم. مفهوم ازدواج زودهنگام از نگاه روانشناختی به عنوان یک مسئله اجتماعی این است که فردی در سنین پایین و بدون آمادگی لازم ازدواج کند یا او را تزویج کنند. ازدواج زودهنگام میتواند در دوره نوزادی باشد؛ همانطوری که آقای مهریزی فتوای امام و حاشیه آقای صانعی بر آن را در این زمینه نقل کرد. این ازدواج، منقول و مطرح است.
روانشناسان برای مراحل رشد انسان، زمانهایی را تعریف کردهاند: کودکی اول از 2 تا 6 سالگی است و برخی نکات روانشناختی را برای این مرحله در نظر گرفتهاند. کودکی دوم از 6 تا 11 سالگی است. دوره بعدی، دوران نوجوانی است که از 11 تا 19 سالگی است و خود آن به دو بخش نوجوانی اول و دوم تقسیم میشود و با هم متمایز هستند. دوران جوانی هم از 20 سالگی آغاز میشود. در نگاه عرف ما کودکهمسری، به ازدواج پیش از 16 سالگی گفته میشود که ابتدای نوجوانی دوم است. کنوانسیون منع خشونت علیه زنان، همه افراد زیر 18 سال را کودک دانسته و همه کسانی که پیش از 18 سالگی ازدواج میکنند، کودکهمسر قلمداد میکند.
تعبیر ازدواج زودهنگام از منظر روانشناختی را برای این به کار بردم تا وارد بحث و دعوای کودکی نشوم و این که من کودک را چه میدانم و چه سنی برای آن تعریف میکنم و آیا قبل از بلوغ دوران کودکی است یا نه؟ همانطوری که گفتم با این تعبیر، دامنه بحث و موضوع گستردهتر میشود و حتی میتوان نام کودکهمسری را هم به میان نیاورد. مثلا ازدواج نوجوان 16 تا 19 سال در این تعبیر میگنجد و به نظرم باید به آن توجه کرد؛ با این که کودکهمسری به آن اطلاق نمیشود.
قانون ایران در این زمینه در ماده 1041 که اصلاح شده، میگوید عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به 15 سال تمام شمسی، منوط به اذن ولیّ به شرط رعایت مصلحت، با تشخیص دادگاه صالح است. طبق این قانون، از یک طرف میبینیم که ازدواج پیش از 13سالگی برای دختر و 15سالگی برای پسر را جایز ندانسته و از طرف دیگر سختگیری هم نکرده و ازدواج پیش از این سنین را با رعایت مصلحت به تشخیص دادگاه صالح، مجاز شمرده است. این قانون اصلاح شده، مربوط به سال 1381 است. آخرین آماری که در باره ازدواج پیش از سن قانونی وجود دارد و من از پایگاه اینترنتی اداره ثبت احوال گرفتم، مربوط به سال 1394 است. طبق این امر به صورت میانگین، بین 5 تا 6 درصد دختران پیش از سیزده سالگی ازدواج میکنند؛ این آمار بعد از انقلاب کم شده است. در سال 94، 37117 دختر کمتر از سیزده سال در کشور ازدواج کردهاند و نزدیک به 19592 نفر نیز در سنین بین 15 تا 19 سالگی ازدواج کردهاند که در ذیل ازدواجهای زودهنگام جا میگیرد. حدود 6 هزار پسر زیر 15 سال و 17441 پسر 15 تا 19 ساله نیز در این سال ازدواج کردهاند. برای مقایسه میان ازدواج و طلاق در این سنین، آمار طلاق دختران و پسران زیر سن قانونی طبق آنچه در پایگاه ثبت احوال آمده چنین است: دختران کمتر از 15سال، 153 مورد، دختران بین 15 تا 19 سال، حدود 800 مورد و پسران کمتر از 20 سال، 200 مورد طلاق داشتهاند. خراسان شمالی، رکورددار کودکهمسری و ازدواج زیر سن قانونی است؛ البته آمار بالای این استان، به جهت حضور اتباع خارجی در این استان هم هست.
نکته اول که قبلا نیز متذکر شدم این است که از نگاه روانشناختی به سن، اهمیت کمتری داده میشود و بیشتر بر آمادگی برای ازدواج تکیه و تاکید میشود. نکته دوم این است که بحث ما در این مسئله از نظر فقهی و روانشناختی در باره محدوه سنی خاص دختر و پسر است و روی اجبار و تحمیل ازدواج بحث نمیکنیم. نکته بعدی این است که پیش از نظر دادن در این مسئله از منظر روانشناختی و جامعهشناختی و فقهی، باید فرهنگهای مختلف و انتظارات از ازدواج در نظر گرفته شود؛ همچنان که تفاوتهای فردی نیز قطعا باید مد نظر قرار بگیرد؛ چون اگر بحث و گفتگویی بشود، این تفاوتها در مواردی زیادی تعیین کننده است. نکته دیگر این است که به نظر من این مسئله علاوه بر ابعاد حقوقی و فقهی، جنبه فرهنگی و تربیتی هم دارد و این بُعد مسئله پررنگتر است. از طرف دیگر مشکلی که وجود دارد این است که اگر قرار باشد فقیه یا حقوقدان و یا قانونگذار وارد این حوزه شود؛ چنانکه قبل از انقلاب افتاده بود و الان هم کم و بیش در حال رخ دادن است، زمینه فرار از قانون و ازدواج غیررسمی و صیغه و ازدواج موقت را فراهم میکند. نکته بعدی این است که سختگیری زیاد قانونگذار، ازدواج رسمی و قانونی را کاهش میدهد و مشکلات و معضلاتی مانند همخانگی و ازدواج سفید را پدید میآورد که باید به آن توجه کرد.
نگاهی که ما در روانشناسی داریم این است که ازدواج، رسیدن و رسش و بلوغ میخواهد. روانشناسان در تحقیقات خود 8 نوع بلوغ را برای ازدواج عنوان کردهاند: بلوغ جنسی، بلوغ عاطفی و هیجانی، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری و توانمندی عقلی، بلوغ اقتصادی و بلوغ اخلاقی و معنوی. اگر این 8 نوع بلوغ اتفاق بیفتد، روانشناس میگوید که این فرد آمادگی برای ازدواج دارد.
بلوغ هیجانی و عاطفی یعنی توانایی درک احساسات و عواطف خود و دیگران و ارائه تحلیلی از آن و توانایی در بیان احساسات مثبت و منفی خود به روش مناسب. نکته خیلی مهمی که روانشناسان میگویند این است که بلوغ عاطفی وقتی رخ میدهد که تمایل یافتگی عاطفی و استقلال عاطفی از والدین و دوستان اتفاق بیفتد؛ یعنی فرد در عین این که پدر و مادر خود را دوست دارد، به نوعی خود را متمایز کند و به استقلال عاطفی برسد. مسئولیتپذیری عاطفی هم این است که فرد خود را مسئول کارهای خود بداند. بنابر این بلوغ عاطفی دو ویژگی اصلی و برجسته دارد: شناخت عواطف و احساسات خود و ابراز مناسب آن و شناخت احساسات و عواطف دیگران و واکنش درست و مناسب در برابر آن.
روانشناس در باره بلوغ زیستی هم میگوید که باید دست و پا و بدن و بهطور ویژه در دختران بخش لگن هم باید رشد پیدا کند؛ چنانکه اندام تناسلی هم باید رشد مناسب خود را در دختر و پسر داشته باشد و از مهارت برقراری ارتباط جنسی نیز برخوردار باشند. در چنین صورتی است که بلوغ جسمی محقق میشود.
بلوغ اجتماعی را نیز تمایل فرد برای مشارکت در تعاملات اجتماعی، تسلط بر مهارتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با ابعاد زندگی تعریف کردهاند.
بلوغ فکری یعنی فرد مهارت حل مساله را داشته باشد و تعارضاتی که پیش میآید حل کند و خود را در ابعاد مختلف زندگی پرورش بدهد و اطلاعات لازم برای ازدواج سالم و ناسالم را داشته باشد و از نظر فکری به دیگران وابسته نباشد و برای انتخاب همسر واقعیتنگری داشته باشد.
بلوغ اقتصادی هم این است که مرد شغلی داشته باشد و بتواند درآمد کسب کند و اگر شغل ندارد، تمایل و انگیزه و استعداد کار کردن را داشته باشد و درآمد خود را به صورت منطقی هزینه کند و بخشی از درآمد خود را پس انداز کند؛ البته برخی از این مولفهها مربوط به پسران و برخی مربوط به دختران است.
بلوغ اخلاقی که ابعاد مختلف آن در موضوع ازدواج لازم است. یکی از این موارد تعهد است که امروزه از مشکلات کلیدی در ازدواجهاست. آن چیزی که ازدواج و کانون خانواده را دچار مشکل میکند، نداشتن تعهد اخلاقی است. موضوعات دیگری که در بلوغ اخلاقی مطرح است خوش اخلاقی و برخورداری از حسن خلق است. نکته دیگر در این نوع بلوغ، دینداری و رشد اعتقادی و عبادی و اخلاقی و رفتاری است.
بنابر این روانشناس میگوید از نگاه من تا یک فرد این ویژگیها را نداشته باشد و به این بلوغهای هشتگانه نرسیده باشد، شایستگی و صلاحیت ازدواج را ندارد. بنابر این طبق تحقیقات فراوانی که صورت گرفته است و همچنین تجربیات ما نشان میدهد در فرهنگ کنونی ما ازدواج در سن کمتر از 15 سال، خیلی مشکلساز است و حتی دخترانی که در سنین 15 تا 19سال ازدواج کردهاند، مشکلات جدی در زندگی خود دارند.
یک نکته مهم این است که ما در مواجهه با دختران و پسرانی که بین 15 تا 20 سال ازدواج کردهاند یک بیثباتی عجیبی میبینیم؛ یعنی این دختر و پسر نوجوان، اصلا ثباتی ندارند و بالا و پایین زیادی دارند که خیلی بحران زاست. مشکل دیگری که بنده در تجربیات بالینیام در طی حدود 10 سال مشاوره دادن به خانوادهها و زوجهای جوان دیدم این است که در ازدواجهای زودهنگام، یعنی کمتر از 15 سال برای دختران و کمتر از 20 سال برای پسران دیدم، سردی جنسی در دختران است. من به طور خاص با خانمی مواجه شدم که میگفت من تا سن 25 سالگی یعنی 10 سال پس از ازدواج، لذت جنسی و به تعبیر روانشناسان «اُرگاسم» را نمیفهمیدم. وقتی علت این مشکل را بررسی کردم ، متوجه شدم که مربوط به نوع و مدل برخورد همسر او بوده است. این مشکل حتی میتواند نفرت جنسی را پدید بیاورد و من این پیامدها را در مشاورههای خودم دیدهام. مشکل دیگر ناتوانی در برقراری روابط عاطفی به علت نبود علقه و عاطفه میان دختر و پسر در این سنین است و مشکل هم عمدتا از اینجا ناشی میشود که این دختر هنوز نرسیده است. به عنوان نمونه وقتی با یکی از این دخترها حرف زدم متوجه شدم که مثلا وقتی به همراه همسر و گروهی دیگر از فامیل یا دوستان برای گردش و تفریح بیرون رفته بودند، این دختر همسر خود را رهاکرده و با بچهها مشغول بازی شده بود. نکته دیگری که من در این مشاوره دیدم، انتظارات متناقضی بود که زوجین از یکدیگر داشتند و مثلا پسر علیرغم سن کم، نیاز جنسی شدیدی داشت و دختر نیاز عاطفی سطحی داشت و هیچ یک نمیتوانستد نیاز دیگری را به درستی پاسخ بگویند و به ناچار در رابطه عاطفی میان خود دچار تناقض میشدند و به جهت بیثباتی، درخواست طلاق زودرس میدادند و سپس به سراغ ازدواج مجدد دشوار میرفتند.
من به عنوان فردی که سالها درگیر این موضوع بوده و هستم برای ازدواج زودرس، پیامدهای جسمی، جنسی، عاطفی و اجتماعی میبینم. متخصصین مختلف هم به آسیبهای گسترده این نوع ازدواجها اشاره کردهاند و مثلا آقای احمدی نامی معتقد است که ازدواج زودهنگام برای دختران مشکلات و آسیبهای جدی زیادی به همراه دارد. سلامت جنسی و باروری دختران در این ازدواجها زیاد است و اینها شرایط مناسبی برای ارتباط جنسی و زایمان ندارند و عوارض زیادی برای آنها ایجاد میکند و حاملگی باعث به خطر افتادن سلامت مادر و فرزند میشود و اینها وضعیت سلامت جنسی نامطلوبی دارند و تحقیقات میدانی که روی 7 استان کشور در باره ازدواج کودکان صورت گرفته، نشان میدهد که این افراد از نظر سلامت جنسی دچار مشکلات زیادی هستند؛ چنانکه سلامت جسمی این مادران جوان نیز در مخاطره شدیدی است و علاوه بر مشکلات حاملگی که اشاره کردم، متخصصین طبق مدارکی که بخشی از آن اینجا نزد من هست، اعلام کردهاند که مرگ میر و میر مادران باردار کم سن و سال، 5 برابر مادرانی است که در سنین بالاتر هستند.
بیشتر مشکلات جسمی برخی زنان میانسال هم مربوط به بارداریهای زودهنگام است که اثر خود را در میانسالی نشان داده است. بحث طلاق هم چنانکه گفتم در میان این افراد بسیار جدی است.
بنابر این اگر ما با نگاه علمی به این موضوع و مسئله نگاه کنیم، حتی اگر حکم اولیه، جواز ازدواج در سنین پایین و کودکی باشد، با توجه به ضررهای بدنی و جنسی جدی و آسیبهای عاطفی که متوجه این افراد میشود و همچنین آسیبهای اجتماعی که در پی طلاق به وجود میآید و سختی و مشکل بودن ازدواج مجدد برای زنان جامعه ما که آسیبهای خاص خود را دارد، آیا باز بر همان حکم اولیه تاکید میشود و یا باید در این حکم تجدید نظر نمود؟ به نظر من باید روی این مسئله فکر و تامل کرد. به نظر من اگر بخواهیم نگاه تربیتی و دینی به مسئله داشته باشیم، باید در احراز موضوعات جدید، به دستاوردهای علوم تجربی، بخصوص علم روانشناسی در حوزه زنان توجه کنیم؛ چنانکه دیدیم این نگاه و توجه موجب شد که آیتالله مکارم شیرازی، فتوایی کاملا خلاف فتوای حضرت امام خمینی صادر کند. این نکته هم خیلی مهم است و باید به آن توجه کرد.
نکته دیگر این است که ما باید شرایط زمانی و مکانی صدور روایات را در نظر بگیریم و روی آن بحث کنیم و همچنین ملاکهایی که در این روایات مطرح شده، مد نظر قرار بدهیم و بر روی آنها بحث کنیم. به عنوان نمونه روایتی که آقای مهریزی هم نقل کرد که در جلد 5 کافی هم آمده است که امام صادق(ع) فرمود: مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ لَاتَطْمَثَ ابْنَتُهُ فِي بَيْتِه. شاید درباره این روایت بحث زمان و مکان را نتوان مطرح کرد؛ اما من روایتی را در برابر این روایت ذکر میکنم که میتوانیم موضوع روایت را زمانی و مکانی و موقعیتی ببینیم. آن روایت این است که روزی پیامبر(ص) از جابر بن عبدالله پرسید ازدواج کردی؟ گفت آری. فرمود با چه کسی؟ گفت با یک زن بیوه. فرمود: فَهَلَّا فَتَاةً تُلَاعِبُهَا وَ تُلَاعِبُك؛ یعنی چرا با یک دخترجوان ازدواج نکردی؟ گفت من در منزل خواهران پابه سن گذاشتهای دارم که از آنها سرپرستی میکنم و صلاح نبود که دختر جوانی را پیش آنها ببرم. پیامبر(ص) فرمود: أَصَبْتَ وَ رَشَدْت؛ یعنی کار درست و صوابی انجام دادی. بنابر این، این روایت را که مقید است میتوان در برابر آن روایات مطلق قرار داد؛ همچنان که میتوان برخی ملاکات را از روایات استخراج کرد و ملاک حکم و فتوا قرار داد. مثلا روایتی که فرموده: عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ: مَنْ تَزَوَّجَ بِكْراً فَدَخَلَ بِهَا فِي أَقَلَّ مِنْ تِسْعِ سِنِينَ فَعِيبَتْ ضَمِنَ. ما میتوانیم این ضمانت و ضامن بودن را به عنوان یک ملاک برای عدم جواز ازدواج زودهنگام با توجه به تحقیقات جدید در نظر بگیریم. یا روایتی که آقای مهریزی خواند: إِنَّا نُزَوِّجُ صِبْيَانَنَا وَ هُمْ صِغَارٌ قَالَ فَقَالَ إِذَا زُوِّجُوا وَ هُمْ صِغَارٌ لَمْ يَكَادُوا يَتَأَلَّفُوا. در این روایت فلسفه ازدواج که انس و الفت باشد، بیان شده است که میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد و برخی معضلات کنونی را با توجه به آن حل کرد. یا در روایتی که پیامبر(ص) فرمود: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي عَنِ اللَّطِيفِ الْخَبِيرِ فَقَالَ إِنَ الْأَبْكَارَ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ إِذَا أَدْرَكَ ثَمَرُهُ فَلَمْ يُجْتَنَى أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ وَ نَثَرَتْهُ الرِّيَاحُ وَ كَذَلِكَ الْأَبْكَارُ إِذَا أَدْرَكْنَ مَا يُدْرِكُ النِّسَاءُ فَلَيْسَ لَهُنَّ دَوَاءٌ إِلَّا الْبُعُولَةُ وَ إِلَّا لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِنَّ الْفَسَادُ لِأَنَّهُنَّ بَشَر؛ دختران مثل میوه روی درخت هستند و همانطوی که اگر میوه به موقع چیده نشود، خورشید آن را فاسد و بادها آن را پراکنده میکند، دخترها نیز باید بههنگام ازدواج کنند وگرنه از فساد در امان نخواهند بود. این روایت نیز ملاک به دست میدهد که دختر باید هنگام رسیدن و بلوغ ازدواج کند و اگر ما این ملاکها را در نظر بگیریم و به آنها توجه کنیم، به ما کمک خواهد کرد که نگاه دیگری داشته باشیم.
حجت الاسلام تقوی:
با تشکر از دکتر سالاریفر، از جناب استاد مهریزی درخواست میکنم به مدت حداکثر 10 دقیقه اگر نکاتی دارند بفرمایند تا زمان بیشتری را به بخش پرسش و پاسخ اختصاص بدهیم.
استاد مهریزی:
من در بخش اول، ادله جواز کودکهمسری یا ازدواج زودهنگام و یک نقد اجمالی از آن را ارائه کردم. در بخش دوم میخواهم نکاتی را مطرح کنم که لازم است یک فقیه برای مواجهه با بحث و مسئله از این منظر و زاویه به مسئله نگاه کند. یکی از این نکات، فلسفه ازدواج در قرآن و روایات است. آن مقداری که من از قرآن و روایات فهمیدم، ازدواج چهار تا کارکرد دارد: 1. توالد و ازدیاد نسل و بقاء نسل آدمی: وَ بَثَّ مِنهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَ نِسَاء(نساء،1)؛ در روایات هم وارد شده است: تَناكَحُوا، تَناسَلوا فإنّى اُباهى بِكُم الاممَ يَومَ القِيامة (جامع احادیث الشیعه،25/80)؛ 2. ارضاء غرایز: أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلىَ نِسَائكُمْ (بقره،187). نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنىَ شِئْتُمْ (بقره،223)؛ 3. آرامش و سکونت: وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا(روم،21). در روایات زیادی هم به این کارکرد اشاره شده است. 4. تکمیل و تکامل یا به تعبیر من مشارکت در حیات مادی و معنوی. اگر فلسفه ازدواج از نگاه قرآن و روایات این امور است، هیچ یک از این امور در کودکان، مصداق ندارد. آرامش دختر با عروسک و آرامش پسر با تفنگ اسباب بازی تامین میشود. میل جنسی هم که در هیچ کدام هنوز شکل نگرفته است. بحث تکامل و مشارکت درحیات مادی و معنوی و قابلیت بقاء نسل هم در اینها مطرح نیست. پس ازدواج کودکان چه فلسفهای دارد؟! بنابر این از این منظر باید به ازدواج کودکان بنگریم و شروع کنیم، نه این که یک روایت را ملاک و مبنا قرار بدهیم و به جواز اردواج کودکان فتوا بدهیم؛ در حالی که این همه آیه و روایت در باره فلسفه و کارکرد ازدواج وجود دارد. آیا اینها نمیتواند دلیل و مبنا و اصل باشد که اگر برای کسانی کارکردهای ازدواج به صورت طبیعی محقق نمیشود، مجاز به ازدواج نیستند؟
نکته دوم این است که بحث ازدواج در فقه شیعه و اهل سنت به عنوان یک معامله مطرح شده است و در دوران متاخرتر برخی به عنوان شبه معامله ذکر کردهاند؛ در حالی که به نظر من این نگاه اصلا غلط است و ازدواج یک معاهده است. اگر شما ازدواج را یک معاهده بگیرید، مسئله کودکهمسری موضوعا از بحث خارج است؛ چون لازم است که دو نفر با هم معاهده زندگی ببندند؛ قرآن در باره این تعهد فرموده است: وَ أَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا(نساء،21) یعنی اگر مهریه دادید، نباید پس بگیرید؛ چون پیمان محکمی از شما گرفته شده است. آیا ازدواج دو کودک یک ساله و دو ساله، همراه با یک پیمان سفت و محکم است؟! ازدواج بر مبنای قرآن و سنت، جزء معاهدات است، نه معاملات. از اول هم این طور نبود؛ اما یک کسی مثل ما در هزار سال پیش این طور فهمید که جزء معاملات است و در آن باب مطرح کرد و ما وقتی بعد از هزار سال فهمیدیم که برداشت او غلط بوده است، باید بابی در فقه با عنوان معاهدات باز کنیم و ازدواج را در آن باب مورد بحث قرار بدهیم. شما این کلام مرحوم شیخ طوسی در کتاب خلاف را ببینید تا متوجه شوید که تفاوت دو نگاه در کجاست؟ ایشان نوشته است: للاب ان یزوج ابنته الصغیره بعبد او مجنون او مجذوم او ابرص او خصی(4/284). آیا از این نگاه، جز مال بودن دختربچه، تصور دیگری در میآید؟! وقتی شما ازدواج را معامله ببینید، دختر و پسر هم در شمار اموال در میآیند و شما هر معاملهای میتوانید با آنها بکنید؛ چنانکه ایشان گفته است پدر میتواند دختربچه خود را به ازدواج بَرده، دیوانه، جذامی، ابرص و خُصی در بیاورد. ایشان در ادامه مسئله نوشته است: وقال الشافعی لیس له ذلک: شافعی گفته او چنین حقی ندارد. مرحوم شیخ طوسی در مسئله بعدی نوشته است: اذا زوجها واحدا ممن ذکرنا صح العقد: اگر پدر، دختر خود را به ازدواج یکی از افرادی که گفتیم در بیاورد، این عقد صحیح است. بنابر این به نظر من آن سنگ اول در نگاه به مسئله ازدواج، بد گذاشته شده است و ازدواج یک معامله نیست. به همین علت است که میگویند مهریه در برابر بُضع است؛ چون ازدواج را معامله فرض کردهاند و طبعا باید ثمن و مثمن درست کنند و انگار آدمها در این قضیه غایب و بیگانه هستند و اصلا نیستند. به نظر میرسد که یک نگاه انسانی در بحث ازدواج وجود ندارد؛ در حالی که نکاح از نظر لغوی به شتر دو کوهانه گفته میشود و در معنای اصطلاحی هم شما باید دو آدم همتا و همسان و کفو را در نظر بگیرید، نه این که نکاح را در حد مبلغی پول در برابر بضع و زنانگی زن، تقلیل بدهید و پایین بیاورید. بنابر این با توجه به نکته دوم که عرض کردم، باید یک رویکرد جدی نسبت به ماهیت نکاح داشته باشیم و یک بحث جدی دینی و فراتر از فقهی به این مسئله داشته باشیم؛ یعنی مجموعه نکات و مطالبی که در قرآن و روایات در باره ازدواج آمده مانند: من تزوج فقد احرز نصف دینه(جامع احادیث الشیعه،25/ 82) یا: مَا بُنِيَ فِي الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِيج(بحار،100/222)، با نگاه معاملهگرانه و ثمن و مثمن دیدن و مهریه در برابر بضع، همخوانی ندارد و بیشتر با نگاه عقلای عالم به مقوله ازدواج هماهنگ است؛ بخصوص اگر توجه داشته باشیم که ازدواج تاسیس شرع نیست و ما باید ببینیم چه تلقی در دنیا نسبت به ازدواج وجود دارد؟ دین میخواهد این تلقی و برداشت را تقویت و کند و تعمیق بدهد. بر همین اساس قرآن فرموده است: هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُن(بقره،187) و روایات، ازدواج را به منزله حفظ نیمی از دین شمرده است.
نکته سوم این است که قرآن تعبیر: وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُم (النساء ،6) را به کار برده است. از این آیه و قیدی که به کار برده استفاده میشود که ازدواج پیش از بلوغ، مجاز نیست و اگر مجاز بود، به کار بردن این قید بیفایده و لغو است. وقتی قرآن گفته است هنگامی که یتیمان به سن نکاح رسیدند و رشد و بلوغ آنها را دریافتید، اموال آنها را برگردانید، این قید چه وقتی خاصیت و فایده دارد؟ هنگامی که مبدأ یک ارتباط قرار بگیرد. شما با تجویز ازدواج در سنین کودکی، آن مبدأئیت را از بین بردهاید و این قید را بیخاصیت کردهاید.
نکته چهارم رویکرد کلی روایات در وسائل الشیعه و کتابهای روایی دیگر است. کدام یک از نکاتی که در این کتب در باره وظایف همسر شمرده شده است مانند: وَ كَانَ لَهَا عَقْلٌ وَ أَدَب(وسائل الشيعه،20/27) و یا کارکردهایی که برای ازدواج بیان شده است مانند: تُعِينُ زَوْجَهَا عَلَى دَهْرِهِ لِدُنْيَاهُ وَ آخِرَتِه(وسائل الشیعه،20/28)؛ در باره دختربچه صدق میکند؟! آخرین نکته هم این است که به تعبیر من همانطور که از گفتههای قرآن میشود استنباط کرد، از ناگفتههای قرآن نیز میتوان برداشت کرد. قرآن داستان دو تا ازدواج را بیان کرده است که یکی مربوط به ازدواج دختر شعیب با حضرت موسی(ع) است: قَالَ إِنىِّ أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتىَّ هَاتَينِ(قصص،27). دیگری نیز مربوط به دختران لوط(ع) است: قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُم(هود، 78). بنابر این ما نمونه خاص دیگری نداریم و این باید مورد توجه قرار بگیرد و به گمان من ما باید از این منظر به بحث ازدواج کودکان و پیش از سن شایستگی نگاه بکنیم و این مجموعهای که از آیات و روایات ما را به اینجا سوق دهد که چنین ازدواجی امر جایزی نیست. پس روایاتی که در باره جواز ازدواج کودکان وارد شده چه میگوید؟ به نظر من کودکهمسری در آن دوران به عنوان یک رسم عرفی در مناطقی رواج داشته است و دین مثل برخی از امور نامناسب دیگر برای برخورد تدریجی با این پدیده و قرار دادن آن در مسیر درست خود، تلاش کرده است؛ همانطوری که در باره بردهداری اینگونه رفتار کرد و به مرور زمان آن را برانداخت. نگاه مجموعه آیات و روایات، مبارزه با این قضیه است، نه این که دین با این روایات در پی تاسیس چیزی است؛ چون دین در این زمینه امر تاسیسی ندارد. این مسئله قبل از اسلام بوده و اسلام با آن به مرور زمان، برخورد اصلاحی کرده است و اوصافی که برای ازدواج صحیح و زوج و زوجه استاندارد از نظر اسلام بیان کرده، همگی برای اصلاح و تغییر در نوع نگاه جامعه است. در مجموع این روایاتی که گاهی به دلالت مطابقی و گاهی التزامی و گاهی با بیان فلسفه و کارکرد ازدواج، به این امر پرداختهاند، این مسیر اصلاحی را دنبال میکنند.
حجت الاسلام تقوی:
با تشکر از جناب استاد مهریزی که بر مدعای خود با بیان برخی از ادله و وجوه، تاکید کردند و در واقع با نگاه فلسفه فقهی یا مقاصد شریعتی، اصل ازدواج صغیره را نفی کردند، از جناب آقای دکتر سالاریفر درخواست میکنم نکتههای پایانی خود را در طی چند دقیقه بفرمایند.
دکتر سالاری فر:
این تحلیلی که من ارائه کردم و از لزوم آمادگی برای ازدواج گفتم، شاید درنگاه دوستان چنین به نظر بیاید که شرط سخت و سنگینی است؛ اما اگر به یکی از پیامدهای این نوع ازدواج که فراوانی زیادی هم دارد توجه شود، شاید شما هم مثل من به این نتیجه برسید که این آمادگی ضرورت دارد و آن پیامد طلاق است. طلاق در اسلام قطعا منفی است و به عنوان اَبغَضُ الحَلالِ اِلَی اَلله( نهج الفصاحه،157) از آن نام برده شده است. آثار و پیامدهای آن در جامعه را نیز تحقیقهای زیادی نشان داده است و ما هم در عمل با آن درگیر هستیم. مسئله طلاق بسیار مشکلزاست و ضربه سنگینی به خود زن و مرد و همچنین بچههای آنها وارد میکند. خود من الان درگیر افرادی هستم که بچهها را میان خود تقسیم کردهاند و یکی از آنها حتی دو سال پس از طلاق و جدایی، دائم با من در تماس است و میگوید من با این بچهها چه کنم؟! جناب مهریزی هم در همین زمینه به نگاه اسلام و موضوع میثاق غلیظ و محکمی که در قرآن آمده، اشاره کرد و مرحوم علامه طباطبایی نیز ذیل آن فرموده است: تعبیر «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْض» و سئوال و استفهامی که در آیه آمده، برای شگفتانگیزی در دیگران است؛ چون زن و شوهر به جهت ارتباطات نزدیکی که با هم داشتند، به اتحاد و یگانگی رسیدند و دو روح در یک بدن شدهاند و الان ندادن مهریه و ظلم به زن، مانند ظلم به خویش است و این مایه، شگفتی است. اگر ازدواج را این جور ببینیم و در مقابل به پیامدهای سخت و سنگین طلاق هم نگاهی داشته باشیم، دستاوردهای علم بشر را که مبتنی بر تحقیقات فراوانی در باره ازدواج است، به طور جدی مد نظر قرار میدهیم؛ چنانکه نگاه دین هم در این راستاست و اساسا عقل که دستاوردهای علمی روز، رهاورد آن است، از منابع استخراج احکام شمرده میشود و بنابر این تضاد و مشکلی میان علوم تجربی بشر و آنچه شرع میگوید نخواهد بود. پس توجه به مسائلی که در باره ازدواجهای زودهنگام گفته میشود ضروری است. خود من با بسیاری از مطالب علمی و تحقیقی که در این زمینه هست، عملا درگیر و مواجه هستم. نمونه آن همین بلوغ اقتصادی است که امکان تشریح آن در فرصت پیشین نبود. من در مشاورههایم با موارد متعددی برخورد کردم که دختر اصلا بلوغ اقتصادی و درک درستی از پول ندارد و نمیداند که باید چه چیزی را در زندگی و معیشت خود در اولویت قرار بدهد و شوهر او شکایت کرده که من از دست او چه کار کنم؟! مثلا میگوید کل درآمد من 3 میلیون تومان است و همسرم وقتی حقوق میگیرم، فشار میآورد که این پول را بده تا یک گوشی بخرم؛ در حالی که اگر کسی بلوغ اقتصادی داشته باشد، اولویت بندی میکند و حتی میتواند پس انداز هم بکند. بنابر این من دوباره تاکید میکنم که دستاوردهای علمی بشر در زمینه روانشناسی و همین نکاتی که در باره انواع بلوغ گفتم، اموری اثبات شده و تحقیقی است و ما میتوانیم بر اساس آن و ملاکهایی که آقای مهریزی گفت، در برنامهها و قوانین و اجتهاد خود تجدید نظر کنیم.
پرسش و پاسخ
حجت الاسلام تقوی:
با تشکر از افاده اساتید بزرگوار و صبر و حوصله شما عزیزان، سوالات رسیده را مطرح میکنم. سئوال اول: اولا نظر هر دو بزرگوار، تناقض و تضادی با هم نداشت و کاملا با هم موافق بودند؛ در حالی که در مناظره باید دو دیدگاه مخالف مطرح شود. ثانیا این نظریه متجددانه با خروجی دینی مخالف است. ثالثا همانطور که خودتان اعتراف کردید به جز آقای صانعی، فقهای شیعه بر ازدواج صغیره با اجازه ولیّ، اجماع دارند. به نظر میرسد ملاک ازدواج، بلوغ جنسی است که در سنین پایین هم واقعا اتفاق میافتد.
من جواب سئوال اول را بدهم که بنای ما بر مناظره نبود، بلکه بر برگزاری میزگرد با منظرهای مختلف بود تا این مساله مورد بحث قرار بگیرد.
استاد مهریزی:
خود ما هم گفتیم که ازدواج کودکان از نظر فقهای شیعه به طور مطلق جایز است و آقای صانعی هم به صورت مشروط بر جواز، حکم کرده است؛ اما خود سائل هم اذعان کرد که بلوغ جنسی ملاک است و ما هم بلوغ جنسی را نقطه عزیمت میدانیم؛ با این وصف آیا کودک شیرخوار یا پنج، شش ساله، بلوغ جنسی دارد که فقهای شیعه بدون در نظر گرفتن آن، حکم به جواز کردهاند؟! پس شما هم مخالف فقهای شیعه هستید. من در جایی سخنرانی میکردم، یکی از حضار گفت من با همه سخنرانی شما از اول تا آخر مخالف بودم و در آن شک داشتم. گفتم اول سخنرانی من بسم الله الرحمن الرحیم و جمله بعدی من هم الحمدلله رب العالمین بود، شما در اینها هم شک دارید؟! شما که میگویید ملاک، بلوغ جنسی است، فقهای شیعه با این هم مخالفند و این ملاک را نیز برای ازدواج قبول ندارند.
یکی از حضار:
آقای دکتر سالاریفر میگوید دختر و پسر باید تا 25 سالگی صبر کنند و به بلوغ اقتصادی و غیره برسند و سپس ازدواج کنند.
استاد مهریزی:
دو تا بحث است. آنچه شما میگویید چیزی است که روانشناسها میگویند. یک بحث هم بحث دینی است که من عنوان کردم و گفتم تزویج کودک با همان تعریف فقهی، آیا جایز است یا نیست؟
یکی از حضار:
ازدواج صغیره با اجازه ولیّ، جایز و از ضروریات دین است.
استاد مهریزی:
هیچ کس نگفته است که ازدواج کودک از ضروریات دین است. این مفاهیم را باید با دقت به کار برد. ضروری دین یعنی اگرکسی منکر آن باشد، کافر است.
حجت الاسلام تقوی:
سئوال بعدی: پرسیدهاند اگر کودکهمسری خوب نیست، چرا آمار طلاق طبق گفته جناب سالاری فر در این گروه سنی کم است؟
دکتر سالاری فر:
اگر چه آمار طلاق در این گروه پایین است، اما باید دید این ازدواج در چه موقعیتهایی و به چه دلایلی اتفاق افتاده است؟ نکته بعدی این است که تنها طلاق موجب نمیشود که ما بفهمیم این ازدواج خوب و مناسب نبوده است؛ چون ما با افرادی مواجه هستیم که یک عمر زندگی کرده و با دهها آسیب روبرو شدهاند و یا دائم از زندگی خود اظهار نارضایتی میکنند؛ با این حال طلاق نمیگیرند و با همان وضع نامطلوب میسازند و میگویند اگر طلاق بگیریم، کجا برویم؟! یعنی هیچ حامی و پشتیبانی ندارند. علاوه بر این که این نوع ازدواجها عوارض نامطلوب زیادی دارد. بنابر این نمیتوان گفت که چون طلاق در این گروه کم است، پس زندگی راحت و مطلوبی دارند و این شیوه ازدواج، درست است. به نظر من باید به همه عوارض و تبعات آن توجه کرد. با این حال وقتی اینها پیش من به عنوان مشاور میآیند، من تمام تلاشم را صرف میکنم تا این زندگی را با همه آسیبهایی که دارد حفظ کنم؛ درحالی که کار درست این است که از مشکلات زیادی که این نوع ازدواج در بر دارد، پیشگیری کنیم و نگذاریم کار به اینجا بکشد.
حجت الاسلام تقوی:
دو تا سوال هست که متوجه استاد مهریزی است: آیا ازدواج کودک باطل است؟ روایاتی که خواندید دلیل بر بطلان این ازدواج نبود، بلکه مفاد روایات این بود که ازدواج خوبی نیست. سوال دیگر این است که اگر با نگاه مقاصد الشریعهای کودکهمسری را نفی کردیم، با فتاوای فقها مبنی بر جواز آن در طول این هزار سال چه کنیم؟
استاد مهریزی:
ابتدا جواب سئوال دوم را بدهم که این مورد هم مثل موارد دیگر است که فقها در گذشته یک فتوایی میدادند و سپس در دوران بعدی نظرها تغییر میکرد و فتوای دیگری صادر میشد. مثل دیدگاه مرحوم امام در باره ولایت فقیه که قبل از ایشان به این صورت نبوده است. همانطوری که مرحوم محقق حلی حدود هفتصد سال پیش بر کُرّیت آب چاه حکم کرد؛ با این که فقهای پیش از ایشان آب چاه را کُر نمیدانستند و گمان میکردند که اگر نجاستی با آن برخوردکند، نجس میشود. الکلام، الکلام. این که تا حالا نگفتهاند، پس ما الان چه کار کنیم، بهانه خوبی نیست. ما فتاوای زیادی داریم که پس از حدود هزار سال تغییر کرده است. نسبت به سئوال اول، فهم من این است که بنای دین مثل برخی از مثالهایی که ذکر کردم، این بوده است که به مرور آن رویهها عوض شود و سمت و سوی عقلایی پیدا کند. در باره بردهداری هم وقتی علمای دین با این سئوال مواجه میشوند، میگویند بردهداری در آن دوران چون جزء بافت زندگی مردم بوده، دین مستقیما با آن رو در رو نشده است؛ اما برنامهای چیده است تا این مسئله به مرور زمان برچیده شود. من در باره ازدواج کودکان و روایاتی که در این زمینه مبنی برجواز هست، به روایاتی مثل «من تزوج فقد احرز نصف دینه» و «زوجة صالحه تعین … » و « لها عقل و ادب» تمسک میکنم اینها هم روایت و جزء سنت است. شما اگر یک روایت را از وسائل بردارید و مستمسک قرار بدهید و بقیه روایات را نگاه نکنید یا قابل قبول ندانید، درست نیست. ما باید این مجموعه را با هم و در کنار آیات قرآن ببینیم. این دین یک منظومه است که مبانی، اصول، اخلاق و احکام دارد و این آن مدلی است که ما در حوزه و دروس طلبگی یاد گرفتیم. نه این که یک روایت را برداریم و بگوییم: نحن ابناء اللفظ. این غلط است: نحن ابناء الدین؛ چون معلوم نیست آن لفظی را که میگویید، گفته امام است یا گفته راوی است و چیزی به آن اضافه شده یا از آن کم شده است. اضطراب برخی از این روایات هم خیلی زیاد است و به عنوان نمونه شما میبینید که در یک روایت، پنج تا سئوال مطرح شده و جواب امام به یکی از سئوالات آمده است. روشن است که اتفاقی در این روایت افتاده و تغییراتی در طی قرنها صورت گرفته است؛ چون به طور طبیعی اگر کسی از من شش تا سئوال بپرسد و من جواب یکی را بدهم، صدای سئوالکننده درمیآید که چرا جواب بقیه سئوالات را ندادی؟ بنابر این اگر مجموعه روایات موافق و مخالف، در کنار آیات قرآن دیده شود، این مجموعه خود را میزان میکند و ما به این مطلب میرسیم که ازدواج کودکان یک امر عرفی بوده است و الان هم در مناطقی این امر متعارف است و باید به سمتی برویم که این عرف غلط و نادرست از بین برود و ازدواج به آن کارکرد درست خود برسد؛ ناگفته نماند که این انتقادها تنها به ما که اهل دین و شیعه هستیم وارد نمیشود؛ بلکه ممکن است در قبایل آفریقا هم چنین چیزی متعارف باشد که مجامع بین المللی طبق قوانینی که دارند نسبت به آن هم واکنش نشان میدهند و محکوم میکنند.
حجت الاسلام تقوی:
سئوال دیگر: آیا شرایط زمان و مفسدههای تاخیر ازدواج را هم میشود جزء ملاک ازدواج قرار داد؟ الان با توجه به این که بلوغ جنسی دختر و پسر بر اثر تحولات فرهنگی خیلی پایین آمده است، اگر دختر و پسر برای ازدواج، منتظر بلوغهای مختلف باشند، آیا همین باعث فساد اخلاقی بیش از پیش نخواهد شد؟ در باره این مطلب هم توضیح بدهید که سن بلوغ در غرب 18 سال است و اجازه نمیدهند کسی قبل از این سن ازدواج کند؛ ولی ارتباطات جنسی پیش از 18 سالگی مجاز است و ممنوع نیست.
دکتر سالاری فر:
این که روانشناسان میگویند برای ازدواج باید چند نوع بلوغ ایجاد شود، معنای آن این نیست که صبر کنیم و ازدواج را به تاخیر بیندازیم تا آن بلوغها محقق شود؛ بلکه میتوان زمینه تحقق انواع بلوغها را با آموزش و تربیت افراد فراهم کرد. به عنوان نمونه ازدواج حضرت زهرا(س) که طبق اخبار موثق در 13 سالگی بوده و زندگی خوب و موفقی هم بوده، نشان میدهد اگر افراد به درستی و متناسب با زمان، تربیت شوند، میتوانند همزمان با بلوغ جنسی، به بلوغهای دیگر هم برسند و آمادگی ازدواج و یک زندگی موفق و با ثبات را داشته باشند.
نکته دیگر این است که اگر در کنار بلوغ جنسی، بلوغهای دیگر حاصل نشد، شما دو راه پیش رو خواهید داشت: ازدواج را بدون آن آموزشها و به صرف بلوغ جنسی تجویز کنید تا جلوی برخی مفاسد اخلاقی را بگیرید؛ حالا اگر خود این نوع ازدواج، مفاسد زیادی داشته باشد چه کار میکنید و چگونه آن مفاسد و مشکلات را حل میکنید؟ راه دوم که غرب هم به سمت آن گرایش پیدا کرده، آموزش خویشتنداری جنسی پیش از ازدواج است که حتی پس از ازدواج هم لازم است؛ چون خیلی از مفاسد جنسی به دوران پس از ازدواج برمیگردد. بنابر این کاری که برای بعد از ازدواج هم ضروری است، قبل از ازدواج انجام بدهید. بر این اساس باید به افراد آموزش داد تا نیازهای جنسی خود را به تاخیر بیندازند؛ همانطوری که به افراد دستور میدهید تا یک ماه روزه بگیرند، در حوزه ازدواج هم خویشتنداری را آموزش بدهید تا به مرور زمان به آن بلوغها و رشدهای دیگر برسند. در غرب هم در کنار تجویز آزادی جنسی پیش از 18سالگی، در حال حاضر بر اثر عقلانیتی که دارند به این نتیجه رسیدهاند که با آموزش خویشتنداری جنسی، از ارتباطات خارج از محدوده ازدواج و خانواده پیش از 18 سالگی بکاهند و یا به صفر برسانند.