نماز جمعه از دیدگاه شهید ثانی و وحید بهبهانی؛ رضا مختاری

چکیده
در این مقاله، نخست «اهمیت نماز جمعه در فقه شیعه» و سپس مباحثی درباره دو رسالة نماز جمعه به زبان فارسی و عربی به قلم آیةالله وحید بهبهانی و نظر ایشان مبنی بر وجوب تخییری نماز جمعه در عصر غیبت، مورد بررسی قرار می¬گیرد. بخش پایانی و اصلی مقاله نیز نقد سخن بهبهانی مبنی بر «عدم صحت انتساب وجوب تعیینی نماز جمعه به شهید ثانی» است که نگارنده با استناد به شواهد و قرائن متعدد، انتساب رساله فوق به شهید ثانی را صحیح شمرده و آن را نوشتة شهید می¬داند.
واژگان كليدي
نماز جمعه، وجوب تخییری، وجوب عینی، وحید بهبهانی، شهید ثانی

نماز جمعه در نگاه علامه بهبهانی
بحث «نماز جمعه» از مهم¬ترین مباحث و موضوعات فقه شیعه به شمار می¬رود و علاوه بر اینکه در موسوعه¬ها و کتب فقهی مطرح شده، فقیهان نیز رساله¬های مستقلی در این باره به رشته تحریر درآورده¬اند که تعداد آنها به بیش از یکصد و پنجاه رساله می¬رسد.
علامه وحید بهبهانی نیز در موضوع نماز جمعه دو رساله نگاشته که یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان عربی است، ولی متأسفانه هیچ یک از آن دو تا کنون منتشر نشده¬اند؛ هر چند بسیاری از فقهاء در کتابهایشان از رسالة عربی وی نقل کرده¬اند. برای مثال «صاحب جواهر» بر رسالة عربی علامه، واقف بوده و عبارت ذیل در بحث نماز جمعه، شاهد بر این مدعاست:
زحمتی که استاد گرانقدر در حاشیة مدارک و شرح مفاتیح و رساله¬شان پیرامون این قضیه کشیده¬اند کفایت می¬کند؛ چرا که ایشان مسأله را کامل و متقن بیان نموده¬اند. [خداوند] به ایشان از اسلام و اهلش بهترین پاداش را عنایت فرماید (النجفی، 1398ق، ج11، ص179).
وحید بهبهانی، نماز جمعه را واجب تخییری می¬داند و در «حاشیة مدارک» می¬نویسد:
شکی در وجوب نماز جمعه نیست و از ضروریات دین و منکر آن از دایرة مسلمین، بیرون است؛ چرا که اخباری که از ائمة معصومین: به ما رسیده، متواتر بوده و قرآن کریم نیز بر این امر تصریح نموده است. مسأله مورد بحث این است که آیا نمازی که بدون اذن خاص یا نایب خاص امام اقامه می¬شود، واجب است؟
برخی از فقهاء، نماز جمعه¬بودن آن را انکار کرده و گفته¬اند: عملی لغو، بلکه بدعت محسوب می¬شود و به هیچ وجه، نماز جمعه به شمار نمی¬آید. برخی دیگر از فقهاء فرموده¬اند: آن عمل نماز جمعه محسوب می¬شود، ولی باطل است؛ چرا که فاقد شرط صحت است. برخی دیگر نیز بر این باورند که این نماز صحیح است، ولی وجوب آن تخییری است؛ زیرا نمازی که وجوب عینی دارد، باید از طریق فرد منصوبِ امام اقامه شود و برخی دیگر نیز به وجوب عینی نماز جمعه، معتقد شده¬اند، البته اگر بتوان این نظر را ثابت نمود (الوحید البهبهانی، 1419ق، ج3، ص182).
در «شرح مفاتیح» هم آمده است:
همانگونه که قبلاً تصریح شد، وجوب نماز جمعه بر افراد مکلف از ضروریات دین است؛ چنانکه عینی¬بودن این وجوب و مشروط¬بودنش به شرایط نیز از ضروریات دین است و در هیچ کدام از شروط بحثی نیست، مگر یک شرط و آن اذن خاص از امام7 است. البته در صورتی از این شرط، بحث می¬شود که امام جمعه امام7 نباشد. برخی اذن خاص امام را یکی از شروط می¬دانند و خواندن نماز جمعه، بدون اذن امام را حرام می¬دانند (کرکی، 1414ق، ج2، ص374؛ شهید ثانی، 1412ق، ج1، ص300) ـ چرا که یکی از شروط آن محقق نشده است ـ و برخی دیگر در صورت عدم اذن امام، نماز جمعه را واجب تخییری می¬دانند که نظریه مشهور بین علماء نیز همین نظر است (فاضل مقداد، 1404ق، ج1، ص231؛ شهید ثانی، 1412ق، ص301-300؛ سبزواری، 1247ق، ص307).
سؤال: آیا در میان علماء کسی وجوب نماز جمعه را عینی می¬داند؟
بنا بر یک نظر، شیخ مفید و برخی دیگر قائل به وجوب عینی نماز جمعه¬اند (بحرانی، 1405ق، ج9، ص390-378)، اما نظر دیگر آن است که هیچ یک از علمای قدیم و حتی معاصر، قائل به وجوب عینی آن نیستند، مگر نگارنده رسالة مورد نظر که با آن آشنا خواهید شد و بعد از این رساله، نگارنده «مدارک» (الموسوی العاملی، 1410ق، ج4، ص80) و برخی از علمای بعدی مثل جناب مصنف از آن پیروی نموده¬اند.
از آنچه گفته شد معلوم گردید که محل بحث، اصل وجوب نماز جمعه نیست، بلکه جناب مصنف آن را از بدیهیات دین دانسته و آن را نسبت به تمام افراد مکلف، واجب عینی می¬داند. آنچه مورد بحث است اموری است که مؤلف در خصوص وجوب عینی نماز جمعه، شرط دانسته¬اند که طرح بحث و بسط آن همزمان با بیان ایشان صورت خواهد گرفت (الوحید البهبهانی، 1424ق، ج1، ص401).
آنچه که  طرح  گردید نگاهی گذرا و مختصر به نظر علامه بهبهانی1 پیرامون مسأله نماز جمعه بود.
بررسی انتساب رسالة نماز جمعه به شهید ثانی
وحید بهبهانی در دو کتاب «حاشیة مدارک» و «حاشیة مفاتیح» و حتی شاید در رسالة خود پیرامون نماز جمعه به صورت مبسوط به رسالة نماز جمعه  که منسوب به افتخار شیعه، «شیخ زین الدین¬بن¬علی الجبعی»، مشهور به شهید ثانی (م 965) است، پرداخته و انتساب این رساله را به شهید مورد خدشه قرار داده است. در «حاشیة مدارک» می¬نویسد:
آنچه که در اینجا و بخش¬های دیگر رساله ذکر کردیم به وضوح بیانگر آن است که این رساله متعلق به شهید نیست، اگر هم متعلق به شهید بوده باشد، حتماً در هنگام نگارش آن مریض بوده است؛ البته نظر دیگری هم وجود دارد که می¬گوید: شهید این رساله را در سن کودکی نوشته است (الوحید البهبهانی، 1419ق، ج3، ص155).
در «شرح مفاتیح» نیز می¬نویسد:
در رسالة منسوب به شهید، نماز جمعه به عنوان یک واجب عینی شمرده شده است و بنا بر آنچه که در «حاشیة مدارک» بیان شد، این نظر(وجوب عینی نماز جمعه) حتی از یک انسان فاجر و نادانی که غرق در دریای جهل است و  از فقه و فقاهت هیچ نمی¬داند، بعید است. به همین خاطر بسیار بسیار بعید است که این رساله، متعلق به شهید ثانی باشد.
شاید گفته شود: ایشان این رساله را در کودکی نوشته و بعد از اینکه به درجة والای علم و فقاهت رسیده، از نظر خود برگشته است؛ اما اشکال این نظر آن است که شأن شهید ثانی ارجمندتر از این است که حتی در کودکی مرتکب چنین اشتباهی شده باشد (الوحید البهبهانی، 1424ق، ج1، ص401).
نقد دیدگاه علامه بهبهانی
آنچه به نظر نگارنده ـ بر خلاف نظر علامه بهبهانی ـ واضح و مسلم است این است که بدون شک رسالة مزبور، متعلق به شهید است.
اولاً: این رساله مربوط به دوران کودکی و صباوت شهید ثانی نیست. ایشان این رساله را در ابتدای ماه ربیع الأول سال 962 قمری، تقریباً سه سال و پنج ماه قبل از شهادتشان به پایان رسانده که از آخرین تألیفات ایشان به شمار می¬آید؛  چرا که خود در پایان رساله می¬فرماید:  «نویسندة محتاج به بخشایش پروردگار، زین¬الدین¬بن¬علی¬بن¬احمد شامی عاملی در ابتدای ماه ربیع الأول سال 962 هجری، این رساله را در حال حمد و صلوات و تسلیم و استغفار به پایان رسانید» (العاملی، 1422-1421ق(الف)، ج1، ص249).
ثانیاً: پر واضح است که این رساله متعلق به شهید می¬باشد؛ زیرا:
الف) سبک و سیاق آن با دیگر تألیفات شهید، شباهت دارد.
ب) طبق عبارتی که از شهید نقل شد، وی در پایان این رساله و در فهرست تألیفاتشان صراحتاً این رساله را به خود نسبت داده است.
ج) شهید در این رساله به رسالة دیگرش به نام «خصائص یوم الجمعة» اشاره کرده؛ آنجا که می¬فرماید: «وظایف و طاعاتی در خصوص روز جمعه وجود دارد که تعداد آنها به حدود صد وظیفه می¬رسد که ما موارد شاخص و قابل توجه آنها را در رساله¬ای جداگانه آورده¬ایم و ویژگی¬های روز جمعه را در آن ذکر کرده¬ایم» (همان، ص241).
د) سیدمحمد عاملی که نوة شهید است در کتاب «مدارک»، مطالب بسیاری از رسالة مزبور نقل کرده و تصریح نموده که این رساله، متعلق به شهید است. در کتاب «مدارک» آمده است:  «جدّم1 در رسالة گرانقدرشان که آن را دربارة این مسأله تألیف نموده، بعد از اینکه اخباری را که ما ذکر کردیم نقل کرده، فرموده¬اند و چه خوش فرموده¬اند:…» (الموسوی العاملی، 1410ق، ج4، ص8).
هـ) علامة تهرانی در وصف این رساله نوشته است: «نسخة خطی این رساله به خط خود شهید، در کتابخانة مرحوم خوانساری; است. بنابراین، به هیچ وجه نمی¬توان تعلّق این رساله را به شهید انکار کرد» (الطهرانی، 1406ق، ج15، ص72-71، ش480).
امّا جناب استاد کل در دو کتاب خود با تعابیر بسیار شدید و تندی، انتساب رسالة مزبور را به شهید، رد کرده است. در کتاب «حاشیة مدارک» فرموده:
در این رساله، مطالبی ذکر شده که یک انسان اندیشمند هرگز حاضر نیست آن را به یک انسان نادان نسبت دهد؛ چه برسد به یک انسان عاقل! چه برسد به یک فقیه! چه برسد به شهید;.
شهید ثانی کسی بود که حتی اگر فردی علناً فسق و فجور می¬کرد، او را فاسق نمی¬خواند. چگونه ممکن است چنین فردی، علما و فقهای گرانقدر را فاسق بخواند؟ علمای زاهد و بزرگواری که در مورد عدالتشان شکی نیست، علمایی که امانتداران خدا در حلال و حرام¬اند، علمایی که بعد از ائمه: حجت خدا بر خلق بوده و متکفّل یتیمان آل محمدند، علمایی که مروّج احکام و حلال و حرام الهی¬اند و به عنوان اساس و محور دین و مذهب در همة مکانها و زمانها به شمار می¬روند، علمایی که اگر کسی با آنها به مخالفت برخیزد با خدا به مخالفت برخاسته است (حر عاملی، 1409ق، ج27، ص136 باب11، ح1).
و تعبیراتی از این دست که از سوی خداوند متعال و پیامبر او و سایر ائمه درباره ایشان به کار رفته است.
شهید ثانی بعد از توبیخ و ملامت و سرزنش، در «رسائل» می¬گوید:  «فلیحذر الذین یخالفون عن أمره» (العاملی، 1422-1421ق (الف)، ج1، ص182)؛ کسانی که با امر او مخالفت می¬کنند باید بر حذر باشند.
با توجه به اینکه فقهاء و مقلدانشان، همچنین سایر شیعیان معاصر شهید به خاطر تقیه، قادر به برپایی نماز جمعه نبودند، شهید نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نماز جمعه را برپا نمی¬کرده است. کسانی هم که قدرت اقامه نماز جمعه را داشتند، به این دلیل آن را اقامه می¬کردند که معتقد به وجوب آن بودند؛ اگرچه به عنوان وجوب تخییری و مستحب عینی. کسانی هم که آن را بپا نمی¬داشتند، به این دلیل بود که معتقد به حرمت آن بوده¬اند. کسی که معتقد به حرمت نماز جمعه است چطور می تواند آن را انجام دهد و اصولاً قصد قربت چگونه برای او ممکن است؟
نتیجه آنکه نمی¬دانیم جملات ملامت¬انگیز شهید در مورد چه گروه و یا چه شخصی است؟! چنانکه نمی¬دانیم اولین فتنه¬ای که در عصر شهید دچار آن شده¬اند، چیست؟ اگر رنج و سختی است که دشمنان برای آنها ایجاد کرده بودند، دلیل این رنج و سختی چیزی، جز چنگ¬زدن آنها به ریسمان اولیائشان نیست؛ وگرنه به خاطر ترک نماز جمعه دچار چنین امری نمی¬شدند، بلکه کسی مانند شهید که معتقد به وجوب نماز جمعه است، بدون شک دچار رنج و سختی بیشتری بوده و شهادت ایشان در اوج غربت و مصیبت و رنج از همین باب است.
آنچه در اینجا گفته شد و مباحث دیگری که در رساله آمده است به روشنی گویای این مطلب است که رسالة مزبور متعلق به شهید نیست و اگر هم باشد بی¬شک ایشان در هنگام نگاشتن آن بیمار بوده¬اند. اگر چه نظر دیگری هم وجود دارد که ادعا می¬کند شهید آن را در کودکی نوشته است.
در پاسخ باید گفت که شأن شهید والاتر از آن است که چنین سخنان خجالت¬آوری را بیان کند. با توجه به اینکه شهید در تمام تألیفاتشان معتقد به عدم وجوب عینی نماز جمعه شده است، چگونه چنین چیزی ممکن است؟ اگر رسالة مزبور را به شهید نسبت دهیم باید بگوییم که ایشان در تمام تألیفاتشان تا پایان عمر، به فسق خود حکم کرده¬اند؛ زیرا به نظر خود که «عدم وجوب عینی نماز جمعه» بوده، عمل نکرده است و حال آنکه عدالت بدون شبهه، شرط اجتهاد است و شهید نیز قطعاً این شرط را قبول دارد. بنابراین، یا باید شهید به باطل و بیهوده¬بودن و از روی اجتهاد نبودن تألیفاتشان حکم می¬کردند و یا این فسق را از تألیفاتشان محو می¬کردند!
نکتة دیگر اینکه پر واضح است که شهید، «عدالت» را به عنوان یکی از شروط پذیرش روایت می¬دانست تا حدی که علامه را به دلیل پذیرش خبر [واحد] غیر عادل مذمت کرده و این مطلب بر کسی که تألیفات شهید به ویژه آنچه که بر خلاصه نوشته است را ملاحظه نموده باشد، مخفی نیست.
ازاین¬رو، چه طور شهید، روایاتی که شیخ; و راویان دیگر مثل «زراره» نقل می¬کنند را می¬پذیرد؛ در حالی که آنچه که از رسالة مزبور فهمیده می-شود این است که همه این راویان فاسق¬اند؛ چرا که فریضة نماز جمعه را ترک کرده¬اند؛ فریضه¬ای که از مهمترین واجبات است و ترک این فریضه، موجب این شبهه بین مردم شد که آیا اذن خاص برای وجوب نماز جمعه، شرط است یا خیر؟!
همچنین اگر رسالة مزبور، متعلق به شهید بوده باشد نمی¬تواند به اجماع تمسک کند؛ چرا که اجماع مورد قبول، اجماع فقهاء است، نه اجماع افراد فاسق.
از دیگر مسائلِ واضح و مسلم نزد شهید آن است که اشتباه مجتهد در فروع مانعی ندارد، بلکه حتی مجتهدی که خطا کرده، مأجور است. حال چگونه ممکن است این جمله از شهید صادر شده باشد: «بعد از اینکه علماء دچار فتنه شدند، باید منتظر عذابی دردناک باشند و یکی از این دو(عذاب یا فتنه) برای آنها کافی نیست؛ گرچه برای فسق¬های دیگر یک عذاب کافی است و خدای متعال می¬فرماید: (أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) (نور(24): 63)، نه «و عذاب ألیم».
مسأله دیگری که نزد شهید، مسلم است آنکه مجتهد باید تمام تلاش خود را برای اجتهاد به کار گیرد، سپس به نتیجة اجتهاد خود عمل کند. بر افراد عادی نیز واجب است از او تقلید کنند. حال با توجه به اینکه این سخن شهید شامل همه می¬شود چگونه ممکن است چیزی هم واجب باشد و هم موجب عذاب دنیا و آخرت و فتنه و عذاب دردناک شود؟!
مگر اینکه شهید بگوید: همة علماء توافق دارند که تمام تلاش خود را در اجتهاد به کار نگرفته و در جستجوی حقیقت کوتاهی کرده¬اند، ولی حتی یک فرد نادان هم اذعان دارد که علماء در بحث و فحص و تتبع و اندیشه و تلاش در راه حقیقت هیچ کوتاهی نمی¬کنند، پس یک عالم چه قضاوتی دربارة فعل، روش، تألیف و استدلال علماء می¬کند؟!
همچنین روش شهید; در کتابهایش مانند «مسالک» این است که ابتدا احادیث صحیح و معتبری را که با فتوای مشهور و یا قاعدة مشهور و یا اجماع منقول از طریق خبر واحد مخالف است، نقل کند. البته ممکن است ناقل اجماع، خودِ شهید باشد، حتی ممکن است هیچ کس به جز شهید به آن اجماع فتوا نداده باشد. حال با توجه به اینکه شهید چنین روشی دارد، چگونه ممکن است ایشان بدون مقدمه سخن از تقیید مطلقی که  مقیّدات زیادی دارد، به میان آورد؟ دیگر اینکه «شهرت در فتوا» کجا و «اجماعی که از توافق فتاوی به دست آمده است» کجا؟ در حالی که جماعت کثیری از فقهاء اجماع را نقل کرده¬اند.
خواهید دید که اخبار بسیاری نیز اجماع¬ها و فتواها را تأیید می¬کند، حتی اگر این اخبار را نادیده بگیریم حداقل آن است که بین آن دو تساوی وجود دارد. اگر از تساوی هم تنزل پیدا کنیم، باید بگوییم که فعل او برتر است، نه اینکه او را فاسق بدانیم به خصوص فسقی که موجب شدیدترین عذاب است.
از دیگر امور باطل و نادرستی که در رسالة مزبور آمده، این است که می-گوید: «برخلاف بعضی از فقهاء» (العاملی، 1422-1421ق (الف)، ج1، ص182).
چگونه این رساله «تمام علمای قدیم و جدید» را که شهید ثانی هم یکی از آنهاست، «بعضی از فقهاء» خوانده است؟! در حالی که حتی یک مخالف هم وجود ندارد. پس چگونه تمام شیعه در این مسأله از مخالفین محسوب می¬شوند؟!
عجیب¬تر آنکه ادعا می¬کند «وجوب عینی نماز جمعه» اجماعی است!
اشکال: این مسأله نزد شهید، جزء مسائلی نیست که اجتهاد و تقلید به آن تعلق گیرد.
جواب: اجتهاد و تقلید به ضروری دین یا مذهب تعلق نمی¬گیرد. شیعه از زمان ائمه: تا زمان شهید، نماز جمعه را بپا نمی¬داشتند، حتی افراد صالح و زاهد و عادل و عالم و فقیه نیز چنین رویّه¬ای داشته¬اند. ضمن اینکه فقهای بسیاری بر خلاف رسالة منسوب به شهید فتوا داده¬اند و تعداد زیادی هم اجماعِ مخالف با نظر رسالة مزبور نقل کرده¬اند؛ در حالی که رسالة مزبور ـ از این جهت که فرد در حال غرق شدن به هر خس و خاشاکی چنگ می¬زند ـ ادعا کرده که هیچ نظر مخالفی وجود ندارد، مگر تعداد نادری از علماء. این در حالی است که شهید در کتابهای دیگرش با نظر فقهای دیگر مبنی بر عدم وجوب عینی موافق بوده است. افرادی هم که با نظر شهید و فقهیان دیگر مخالف بوده¬اند، افرادی نیستند که نظرشان معتبر باشد؛ به گونه¬ای که بتواند خدشه¬ای در اجماع وارد کند. شایان ذکر است که علمای محقق معتقدند که حتی از کلمة «نادر» هم که در برخی کتب ذکر شده، نظر مخالف فهمیده نمی¬شود. در نتیجه، بر خلاف آنچه در رسالة منسوب به شهید آمده، مسأله  نماز جمعه به ضروری شبیه¬تر است تا آنچه در رساله ادعا شده است (الوحید البهبهانی، 1419ق، ج3، ص158-154).
در «شرح مفاتیح» به این مطالب اشاره نموده، می¬نویسد:
«رساله¬ای که منسوب به شیخ و در بردارندة وجوب عینی است، فقیهانی را که معتقد به عدم وجوب عینی بوده¬اند، ملامت کرده و فاسق و گمراه خوانده است» (الوحید البهبهانی، 1424ق، ج1، ص401).
نقد و بررسی سخن علامه بهبهانی
به رغم سخنان فوق، در میان کلمات شهید آنچه را که علامه بهبهانی به ایشان نسبت داده مثل: «ملامت همة فقهاء و فاسق و گمراه¬خواندن آنها به خاطر عدم اعتقادشان به وجوب عینی و توبیخ فقهاء و زیر سؤال بردن آنها و…» نیافتیم، بلکه شهید فرموده:
اخباری که سندشان صحیح و دلالتشان نیز روشن بوده و هیچ شک و شبهه¬ای در اینکه این اخبار از ائمه: به ما رسیده، نیست به نماز جمعه دستور می¬دهند و برپاداشتن آن را تشویق می¬کنند و آن را بر هر مسلمانی واجب می¬کنند، مگر کسانی که استثناء شده¬اند. همچنین هشدار می¬دهند که در صورت ترک نماز جمعه، بر دل ترک¬کنندگان آنان که سردمداران کفرند، مهر زده می¬شود؛ همان¬طور که خداوند متعال در قرآن به آن اشاره نموده است (منافقون(63): 3).
در اینجا اخبار وارده دیگر در این مسأله را به جهت پایان¬دادن بحث و نزاع و همچنین برای جلوگیری از ایجاد شبهه در سند آنها ذکر نکردیم.لازم به ذکر است که در میان اخبار فراوانی که در مسأله نماز جمعه آمده، سخنی از شرط امام جمعه و کسی که او را نصب می¬کند، به میان نیامده است، «حضور امام» نیز برای وجوب این فریضة مهم شرط نشده است. حال چگونه ممکن است مسلمانی که از خدا می¬ترسد دستور انجام این فریضه و وجوبش را از خداوند و پیامبرش و ائمة معصومین بشنود و در انجام آن کوتاهی کند؟! و برای توجیه کوتاهی¬اش به اختلاف علماء در وجوب این فریضه متوسل شود؟
«آنچه روشن است این است که پیروی از فرمان خدا و پیامبر و ائمه سزاوارتر است (فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) (نور(24): 63) به جان خود قسم می¬خورم که امر اول دامنگیر آنها شده است و اگر خداوند از این اشتباه نگذرد و نبخشاید، آنها باید منتظر امر ثانی باشند و من از خدا طلب بخشش و رحمت می¬کنم…» (العاملی، 1422-1421ق (الف)، ج1، ص182).
سخن پایانی و یک توصیه
در صورت ملاحظة ادله¬ای که برای این فریضة بزرگ ذکر شده و  تشویق و ثوابی که خداوند برای فریضة نماز جمعه و متعلقات آن در روز جمعه قرار داده است که تعداد این وظایف به حدود صد وظیفه می¬رسد  و ما در رساله¬ای جداگانه خصوصیات روز جمعه را آورده¬ایم.  همچنین در صورت درک ارزش این روز  و اینکه خداوند برای هر امتی یک روز را مشخص نموده که در آن روز از کار دست می¬کشند و برای عبادت او جمع می¬شوند و نیز در صورت فهم حکمت این تجمع عبادی و خطبه¬ای که شامل پند و نصیحت و یاد خدا و دعوت به اطاعت و زهد و نهی از معصیت او و تشویق مردم نسبت به آخرت جاودانی که هیچ چشمی آن را ندیده و گوشی از آن نشنیده و بر هیچ قلبی خطور نکرده است، … در صورت ملاحظه و درک همة اینها خواهی فهمید که انسان حکیم و عاقل هرگز در انجام آن کوتاهی نمی¬کند و آن را باطل نمی¬خواند… . با در نظر گرفتن آنچه گفته شد چگونه ممکن است که یک مسلمان در انجام این عبادت عظیم کوتاهی بورزد و این گوهر اصیل و ارزشمند را از دست بدهد و یا به این روز بزرگ بی¬حرمتی کند و آن را به بطالت بگذارند» (همان، ص246-241).
همانطور که اشاره شد اوّلاً: شهید; در سخنانش یک نفر را هم فاسق و گمراه نخوانده، چه رسد به همة فقهاء.
ثانیاً: اگر خداوند در قرآن کریم به رسول خویش فرموده¬اند:
(يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ) (احزاب(33): 1)؛ ای پیامبر تقوا پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت نکن.
(لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ) (زمر(39): 65)؛ اگرمشرك شوى،همه اعمالت تباه و بى‏اثر مى‏شود.
(إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ) (اسراء(17): 75)؛ در آن صورت دو برابر در دنيا و دو برابر در آخرت، عذاب به تو مى‏چشانديم.
آیا کسی با دیدن این آیات می¬گوید خداوند به رسولش اهانت کرده و او را توبیخ نموده است؟!هرگز! (غروی، 1358ش، ص229-228).
گواهی از علامه مجلسی
به همین جهت تعداد زیادی از علمای بزرگ مانند علامه مجلسی در «بحار الانوار» سخنان شهید را نقل نموده و گفتة او را ستوده¬اند و هیچ نوع توبیخ و اهانتی نسبت به علماء و فقهاء از آن نفهمیده¬اند. برای مثال سخن علامة مجلسی را ملاحظه می¬کنیم:
شدت اهتمامی که این فقیه توانمند و باتقوا که در میان فقهای جدید وحتی قدیم مانندی ندارد، نسبت به نماز جمعه برای اثبات این حق آشکار کفایت می¬کند؛ فقیهی که سعادت شهادت و ملحق شدن به اولین شهداء در اعلی علیین را داشته است. نمی¬توان این شهید بزرگوار را متهم به اهداف انسانهای باطل نمود؛ زیرا ایشان در کشور مخالفان شیعه زندگی می¬کرده و توانایی بپاداشتن این فریضه را نداشته¬اند.
نویسنده ترجیح می¬دهد با عدم ذکر ادلة دو طرف، سخن کوتاه کند؛ چرا که مسأله واضح¬تر از آن است که نیاز به ذکر ادله داشته باشد.
اما در رابطه با کسانی که این فریضه را انکار می¬کنند باید گفت: آنان یا از علمایی هستند که شایستگی اظهار نظر و اجتهاد دارند یا این¬طور نیستند. اما گروه اول، اگر بدون در نظر گرفتن منافع و غرضهای دنیوی و بعد از تلاش و جستجو در ادله و مدارک به یکی از نظراتی که قبلاً ذکر شد، دست یافته¬اند هیچ گناهی بر آنها نوشته نمی¬شود، اما اگر کوتاهی کرده باشند حسابشان با خداست و این گروه را با کتاب و رساله نمی¬توان قانع نمود و شاید حتی باعث شود نسبت به نظر خود مطمئن¬تر شوند، حتی اگر نظرشان اشتباه باشد (المجلسی، 1403ق، ج89، ص231).
سؤال دیگر اینکه آیا می¬توان به علامة مجلسی نسبت داد که ایشان فقهاء را ملامت نموده و آنها را فاسق و گمراه خوانده یا این مطالب را در سنین کودکی نگاشته است؟ آیا می¬توان از اینکه علامه کلام شهید را نقل کرده و آن را ستوده، نتیجه گرفت که وی علماء را فاسق و گمراه می¬داند؟
گفتنی است که علامه بهبهانی به شهید پاسخ داده و صاحب جواهر نیز در تألیفاتش از او پیروی نموده، آنجا که می¬نویسد:
… زحمتی که استاد گرانقدر در «حاشیة مدارک» و «شرح مفاتیح» و همچنین رسالة خود کشیده¬اند، در این مسأله کافی است؛ چرا که وی مسأله را به طور کامل و متقن بیان نموده است. خداوند به او و اهلش بهترین پاداش را عنایت فرماید (النجفی، 1398ق، ج11، ص179).
خاطرنشان می¬شود پاسخ علامه بهبهانی، توسط یکی از علمای معاصر در کتاب «نماز جمعه یا قیام توحیدی هفته» ردّ شده، علاقمندان به اطلاع از جزئیات پاسخ¬ها می¬توانند به کتاب فوق مراجعه نماید.
شایان ذکر است که شاید انگیزة انکار نظریه «وجوب عینی» و پاسخ تندی که به شهید ثانی داده شده این باشد که علماء می¬ترسیدند که أئمه جمعه، دچار حبّ ریاست شده و بر سر آن به جنگ و نزاع بپردازند که این امر فساد زیادی به دنبال دارد. در این راستا، صاحب «جواهر» فرموده:
… شنیده¬ایم که بعضی از آنها بعد از خواندن نماز جمعه، احتیاط ننموده و نماز ظهر را بجا نمی¬آورند. این کار از حبّ آنها به ریاست و قدرت و جایگاهی است که در کشورهای غیر عربی(ایران) برای آنها قرار داده می-شود. بیشتر کسانی که قائل به وجوب عینی نماز جمعه¬اند، اهل همین مناطق بوده و گفته¬اند: بعضی از آنها برای نماز جمعه، حرمت شدیدی قائل¬اند؛ چرا که دست آنها از امامت جمعه کوتاه است و چنانچه قدرت به آنها برسد، معتقد به وجوب مؤکد آن می¬شوند. حکایات زیادی در این¬باره برای ما نقل شده است؛ از جمله اینکه زمانی که مشغول نوشتن مسأله بودیم یکی از اصحاب ما که از مطمئن¬ترین افراد بود و برای زیارت امام رضا7 به مشهد رفته بود، بعد از زیارت و بازگشت از سفر نزد ما آمد و به ما خبر داد که در یکی از مساجد اصفهان، فتنة بزرگی به راه افتاده است و بین علماء بر سر امامت جمعه در یکی از مساجد درگیری رخ داده است و هر منطقه¬ای از امامِ منسوب به خود دفاع نموده و او را امام جمعه قرار داده است و …! از خدا طلب بخشش و عافیت نموده و پوشاندن گناهان در دنیا و آخرت را از او مسئلت دارم (وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ)؛ من خود را ازگناه تبرئه نمى‏كنم؛ زيرا نفس طغيانگر بسيار به بدى فرمان مى‏دهد، مگر زمانى كه پروردگارم رحم كند (النجفی، 1398ق، ج11، ص179-178).
علامه بهبهانی نیز فرموده:
… می¬بینیم که طبیعت افراد، میل و اشتیاق فراوانی به امامت جمعه دارد و از آن نهایت لذت را می¬برد. چه بسا دلیل این عشق و شیفتگی آن چیزی است که طینت بشر با آن آمیخته شده است و آن حبّ شهرت و مقام و ریاست و قدرت است. به همین سبب بسیاری از پادشاهان با وجود اینکه سلطنت آنها ظاهری است،  از ترس به خطر افتادن قدرتشان، فرزندان خود را که عزیزترین و محبوب¬ترین افراد آنها هستند، به قتل می¬رسانند یا چشم¬های آنان را به سبب یک توهم و خیال یا تهمت بی¬اساس کور می-کنند، بلکه حتی گاهی بدون اینکه فرزندشان در معرض تهمت برای به دست گرفتن قدرت باشد، او را کور می¬کنند. حال اگر سلطنت باطنی و معنوی باشد چه؟ ـ چنانکه سلطنت أئمه جمعه از همین نوع است ـ خدا ما را از شر این دلها و رغبت¬هایش حفظ کند و از مهلکه¬ها و فریب¬هایش نجات دهد؛ چرا که نفس، آدمی را به بدی فرا می¬خواند ـ مگر اینکه خدای متعال رحمی کند  ـ  و راه باطل را انتخاب می¬کند، مگر اینکه خدا حفظ کند. خداوندا! تو را به اسم اعظمت و لطف فراگیرت قسم می¬دهم ما را حفظ کن. آمین، ثم آمین بحقّ محمد وآله المیامین المعصومین عن الذنب واللمیم «صلوات¬الله علیهم» با فاسدشدن علماء، عالَم به فساد کشیده می¬شود همانگونه که با فساد پادشاهان، رعیت آنها هم فاسد می¬شوند. در روایات نیز آمده است: «مردم بر دین پادشاهانشان هستند (المجلسی، 1414ق، ج8، ص38 ).
آنچه که باید دانست آن است که فساد علماء بسیار بسیار شدیدتر از دیگران است تا جایی که در روایت آمده است: «بدترین مردم، بعد از فرعون و فلانی و فلانی و فلانی علمای بد هستند، همانگونه که بهترین مردم بعد از پیامبر و ائمه:، علمای صالح هستند» (الطبرسی، 1403ق، ج2، ص458؛ المجلسی، 1403ق، ج12، ص89).
متأسفانه برخی از علماء، امامت جمعه را وسیله¬ای برای کسب منافع دنیایی و روزی خود قرار می¬دهند و بعضی از آنها نزد من صریحاً به این مسأله اذعان نموده¬اند بدون آنکه متوجه زشتی آن باشند.
پروردگارا! ما را لحظه¬ای به خود وامگذار که اگر چنین کنی بی¬شک هلاک خواهیم شد.
خدایا! ما از این فتنة بزرگ و مصیبت عظیم به تو پناه می¬بریم و تو ما را به سوی آنچه که دوست داری و رضایت می¬دهی، ببر و به ذات اقدس و کلمات تام و بی¬نقصت و نامهای نیکویت و به حق هرکه نزد تو بزرگی و عظمت دارد و به حقی که به گردن همة خلق داری قسمت می¬دهیم، ما را رها مکن! چرا که ما آنچه که تو دوست نداری نمی¬خواهیم. آه! از پلیدیهای نفسمان و زشتی اعمالمان. خدایا! کسی که غرق در این گناهان است را نجات بخش، مبادا او را رها کنی تا از بین برود؛ زیرا او مخلوق تو و ساختة دست تو و تربیت شدة توست و در اوج نیاز به نجات توست و تو در اوج کرم و رحمت و رأفت و شفقت هستی.
نتیجه¬:
نفس¬ انسان در اوج اتهام و طمع نسبت به این جایگاه است و ما در غیر از این مسأله (نماز جمعه) نسبت به نظر برخی از علماء و نظرات مخالف با ظاهر، احتیاط زیادی می¬کنیم. برخی از محققین گفته¬اند تقریباً مسأله فقهی وجود ندارد که در آن اختلافی نباشد، (اردبیلی، 1403ق، ج2، ص364)، لکن هیچ یک از مباحث فقهی به اندازة این مبحث مورد جنجال و اختلاف واقع نشده است. ما برخی افراد حریص و طمع¬کار را می¬بینیم که در این مسأله اصلاً  احتیاط نمی¬کنند و در ذکر وجوب عینی نماز جمعه غلّو می¬کنند و شاید آنها به آنچه که ما اشاره نمودیم، دقت نمی¬کنند. شاید هم بگوییم حجت بر آنها تمام است و آنها هیچ عذری ندارند؛ البته کسانی نیز هستند که گفته¬اند: ما بسیاری از آنچه را که می¬گویی نمی¬فهمیم!
برخی از این علماء، زمانی که توانایی دستیابی به امامت را نداشته¬اند، اصرار بر حرام¬بودن نماز جمعه می¬کردند و بعد از دستیابی آنها به این جایگاه، نظر آنها برعکس شده و اصرار بر عینی¬بودن وجوب نماز جمعه می¬ورزیده¬اند؛ به طوری که حتی در آن احتیاط هم نمی¬کرده¬اند!
البته خوانندة عزیز نباید گمان کند سخنانی که نگارنده بیان داشت خدشه  به علماء و فقهایی است که اذن خاص را شرط نمی¬دانند، هرگز این چنین نیست؛ زیرا حکم ظاهری خداوند نسبت به آنها همان حکمی است که به آن رسیده¬اند و مانعی ندارد که بگوییم آنها غفلت نموده¬اند.
شاید هم غفلت از جانب حقیر باشد؛ چرا که آنها نور الهی¬اند که فقهاء به وسیلة آنها هدایت می¬یابند. سخن بنده تعریضی است به کسانی که ادعای علم داشته و خود را اهل علم می¬خوانند. همچنین تصدیقی است نسبت به سخن کسانی که می¬گویند با مسأله نصب، می¬توان نزاع را پایان داد.
البته این نزاع در خصوص امامت نماز نیز هست. امیدواریم که نظر این بزرگواران از روی قصد و غرض یا کوتاهی نبوده باشد و امر خداوند متعال و ترس از او آنها را به این نظر سوق داده باشد.
همة آنچه که ذکر شد، «لزوم نصب و تعیین امام جمعه از طرف امام معصوم» را تأیید می¬کند، بلکه می¬توان گفت لزوم نصب، یقینی است؛ به-گونه¬ای که شاهد درگیری و نزاع یا بغض، کینه و تعصبی شبیه به تعصب جاهلیت در بین علماء هستیم. در میان معتقدان به وجوب نماز جمعه، تفرقة شدیدی بر سر مسألة تعیین و نصب امام معصوم وجود دارد و چه بسا نماز جمعه را به این خاطر به طور کلی ترک می¬کنند.
شاید هم برخی، نماز جمعه را بپا کرده و بیشتر آنها آن را ترک می¬کرده-اند. شاید هم بتوان گفت کسانی که نماز جمعه را ترک می¬کردند، چندین برابر برپا کنندگان آن بوده¬اند.
نکتة دیگر اینکه علاوه بر تفرقه، نفرت، غیبت، بغض، اذیت و آزار و تعصب شبیه به عصر جاهلیتی که دامنگیر افراد بی¬تقوا شده بود، حتی در میان افراد صالح و باتقوا نیز اتفاق می¬افتد و آن را مطابق شرع و بلکه واجب می¬دانند؛ چه آنچه که انجام داده¬اند حق باشد یا باطل!
شکی نیست که زمانهای گوناگون شبیه یکدیگرند و جنس انسانها نیز همانند یکدیگر است.
بنابراین، از جهت عملی غیر ممکن است که مکلفان، نماز جمعه¬ای را که واجب عینی است، بدون فرد منصوبی از طرف امام بپا دارند. همچنین امکان ندارد نماز جمعه¬ای که حکم وجوب عینی دارد از عهده همه ساقط شود و مراد خداوند نیز این است که نماز جمعه از راه تعیین و نصب بپا داشته شود و آن مؤکدترین واجب و واجب¬ترین واجبات می¬باشد.
در صورتی که همه از انجام این فریضه سر باز زنند زشتی¬ها و کارهای حرام متعددی که شمارش¬ناپذیرند رخ خواهد داد. به عنوان مثال، کوچک-ترین ثمرة منفی این سر باز زدن، عدم انس و الفت و توافق بین افراد جامعه و به دنبال آن به وجود آمدن تفرقه و اختلاف است و اگر هم موجب به وجود آمدن نفاق در بین مردم نشود، انجام فرائض توسط تعداد کمی از آنها محرمات شدید و فراوانی را به همراه می¬آورد و موجب ترک واجبات فراوانی می¬شود که از جملة آنها خدشه واردکردن در عدالت امام با کوچک¬ترین بهانه است که این مسأله، متعارف و متداول است.
مثال دیگر: چشم¬پوشی ارادتمندان امام و طرفداران او نسبت به این خدشه¬هاست و حداقل آن این است که به تعصب ورزیدن نسبت به امام رضایت داده¬اند و در روایت آمده است:
«کسی که تعصب می¬ورزد، همچنین کسی که برای او تعصب ورزیده می-شود، نه مسلمان است و نه مؤمن» (المجلسی، 1403ق، ج70، ص291، ح16و17) و…
شاید دلیل اینکه پیامبر9 و دو امام معصوم8 و دیگر ائمه، نصب را شرط دانسته اند، همین باشد (الوحید البهبهانی، 1424ق، ج1، ص396-393).
نتیجه¬گیری
با توضیحات و شواهد روشن معلوم شد که بهبهانی در «عدم انتساب وجوب تعیینی نماز جمعه به شهید ثانی» به خطا رفته و رساله مورد بحث به شهید ثانی تعلق دارد. بررسی موضوع از آن رو اهمیت داشت که محققانی در بررسی پیشینه نظریه وجوب تعیینی نماز جمعه تأملی چون شهید ثانی دارد و برای اثبات آن به نگارش رساله¬ای همت گماشته است.
منابع و مآخذ
1.    قرآن کریم.
2.    الاردبیلی، احمدبن¬محمد، مجمع الفائده و البرهان، تحقیق: آقا مجتبى عراقى، على‌پناه اشتهاردى و آقا حسين يزدى اصفهانى (14 جلدی)، قم: مرکز النشر الاسلامی، 1403ق.‌
3.    الطهرانی، محمدمحسن آقا بزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، 25 جزءاً فی 28 مجلّدات، بیروت: دارالأضواء، الطبعة الثانیة، 1406ق.
4.    العاملی، شهید الثانی زین الدین¬بن¬علی¬بن¬احمد، رسائل الشهید الثانی، تحقیق: رضا المختاری و آخرین فی مرکز الأبحاث و الدراسات الإسلامیّة، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعة الأولی، مجلّدان، 1422-1421ق(الف).
5.    ——————————-، موسوعة الشهید الثانی، تحقیق: رضا المختاری و آخرین فی مرکز الأبحاث و الدراسات الإسلامیّة، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1422-1421ق(ب).
6.    المجلسی، محمدباقربن¬محمدتقی، بحارالأنوار الجامعة لدررأخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، 1403ق.
7.    المجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی (8 جلدی)، قم: مؤسسه اسماعیلیان، چ2، 1414ق.
8.    الموسوی العاملی، سیدمحمدبن¬علی، مدارک الأحکام فی شرح شرائع الإسلام، قم: مؤسسة آل البیت: لإحیاء التراث، 8 مجلّدات، 1410ق.
9.    النجفی، محمدحسن¬بن¬باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، إعداد عدّة من الفضلاء، طهران: دارالکتب الإسلامیّۀ، الطبعة السادسة، 1398ق.
10.    الوحید البهبهانی، محمدباقربن¬محمدأکمل، الحاشیة علی مدارک الأحکام، قم: مؤسسة آل البیت:، الطبعة الأولی، ثلاثة مجلّدات، 1419ق.
11.    —————————-، مصابیح الظلام فی شرح مفاتیح الشرائع، تحقیق: مؤسسة العلامة المجدّد الوحید البهبهانی، قم: مؤسسة العلامة المجدّد الوحید البهبهانی، الطبعة الأولی، 11 مجلّداً، 1424ق.
12.    بحرانی، یوسف¬بن¬احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة (25جلدی)، تحقیق: محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق المقرّم، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق.
13.    حر عاملی، محمدبن¬الحسن، وسائل الشیعه (30 جلدی)، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث،  1409ق.
14.    حلی، مقدادبن¬عبدالله سیوری، التنقیح الرائح لمختصر الشرائع (4 جلدی)، تحقیق: سیدعبداللطیف حسینی کوه کمره¬ای، قم: کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، 1404ق.
15.    سبزواری، محمدباقر، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد (قطع رحلی)، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، عکسبرداری از نسخه چاپ، 1247ق.
16.    طبرسی، احمدبن¬علی، الاحتجاج (2 جلدی)، مشهد مقدس: نشر المرتضی، 1403ق.
17.    غروی، سیدجواد، نماز جمعه یا قیام توحیدی هفته، اصفهان: نشر جمعه، 1399ق/1358ش.
18.    کرکی، محقق ثانی علی¬بن¬حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد (13 جلدی)، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414ق.