معرفی جلد چهاردهم یادداشتهای استاد مطهری

حسین بنایی
انتشارات صدرا در شهریور ماه امسال جلد چهاردهم یادداشتهای استاد مطهری که مشتمل بر دفترهای شماره 83، 87، 88، 89، 90 و 33 است را به چاپ رسانید. این یادداشتها از جمله یادداشتهای قدیمی استاد محسوب می شوند که در فاصله سالهای 34 تا 40 تدوین شده و مانند مجلدات قبلی دربردارنده نکات نغز و بدیع فراوانی هستند. قدیمی بودن این دفاتر باعث شده است که استاد مطهری در یادداشتهای بعدی مکررا به آنها ارجاع بدهد و به همین دلیل فهم کامل و دقیق بسیاری از یادداشتهایی که قبلا به چاپ رسیده بود، متوقف بر مطالعه این دفاتر است.
به عنوان مثال، استاد مطهری در دفتر 89 که یکی از مهمترین دفاتر یادداشت ایشان است، تحت عنوان «حکومت در اسلام» اقتباسی از مقاله «ولایت و زعامت» علامه طباطبایی نگاشته اند و علیرغم ارجاع مطالب فراوانی از یادداشتهای الفبایی و موضوعی به این نوشته، تاکنون این مقاله به چاپ نرسیده بود. در مجموع، انتشار دفاتر می تواند کمک خوبی برای رفع ابهام از برخی مطالب موجود در یادداشتهای قبلی باشد.
چاپ و انتشار یادداشتهای «دفتری» استاد مطهری علاوه بر ارائه محتویات فکری آن اسلام شناس والا مقام در عبارات و بیانات گوناگون، سیر تلاش های علمی و پژوهشی آن متفکر عظیم الشان را نیز نشان می دهد. یعنی خواننده اهل تحقیق می تواند این مساله را پیگیری نماید که یک مطلب چگونه برای اولین بار به ذهن استاد رسیده و در دفتری یادداشت شده است، آن گاه به چه شکلی در یادداشت های بعدی مطالعات جدیدی درباره آن صورت گرفته و مکررا مورد عنایت و تحقیق قرار گرفته و در نهایت در یک سخنرانی و یا کتاب به جامعه ارائه شده است و هنگام ارائه به مردم چه بخش هایی از یادداشت ها حذف شده و دلیل احتمالی حذف آنها چه چیزی بوده است.
دفاتر یادداشت استاد مطهری از جهت دیگری نیز قابل توجه است. شاید بسیاری از اهالی مطالعه هنگام خواندن آثار شهید مطهری متوجه نشوند که در پشت هر یک از سخنرانی و یا کتاب های ایشان چه حجمی از مطالعه و کار نهفته است. اما با دیدن این یادداشتها تا حدودی این مسائل نیز روشن می شود. مثلا دفتر شماره 33 که در جلد چهاردهم به چاپ رسیده است، مشتمل بر یادداشت های روان شناسی است که اکثرا خلاصه نویسی انتقادی کتب روان شناسی است. البته این مطلب از جهت دیگری نیز قابل توجه است. استاد مطهری در سالهای آغازین ورود به تهران مشغول مطالعاتی بوده اند که به این یادداشتها انجامیده است. حال خوب است از خود بپرسیم که امروزه در حوزه های علمیه چند نفر مجتهد و مدرس عالی رتبه سراغ داریم که با دقت یک کتاب روان شناسی را به مطالعه و نقد بگیرد و درباره خط به خط آن تامل نموده و آن را یادداشت نماید؟
بخش های ابتدایی از جلد چهاردهم(دفتر83) یادداشتهای مربوط به امام کاظم(ع) و حضرت ولی عصر(عج) است که مشتمل بر متون دینی فراوانی است و استاد مطهری با ذهن قوی و جوّال خود به تحلیل و فهم آنها پرداخته است. این بخش از کتاب می تواند برای طلاب علوم دینی از جهت روش برداشت از روایات و آیات، بسیار مفید باشد و به آن ها بیاموزد که ابداع احتمالات و تشقیق شقوق آن گاه که با «واقع نگری» و حقیقت جویی همراه گردد، نتایج متفاوتی خواهد داشت.
دومین دفتر به شماره 87 ثبت شده و مشتمل بر مطالب مهمی درباره ظهور اسلام، عهد جاهلیت، شخصیت معنوی رسول اکرم و مشابهات آن است. به عنوان مثال استاد این سوال را مطرح کرده است که چرا مسلمانان تا حدود دو قرن نسبت به سیرت رسول خدا و شخصیت او توجه زیادی داشتند، اما به مرور زمان توجه به بحث تاریخی درباره اخلاق، احوال و رفتار ایشان از بین رفت؟ از نظر استاد مطهری این بی توجهی و کم مهری دارای دو علت است: یکی اینکه پرچم اسلام از دوش توده مردم برداشته شد و به دوش جبابره گذاشته شد و آنها برای فراموشی سیره پیامبر کوششهای فراوانی کردند. علت دوم اینکه با انگیزه های مختلفی پیامبر و ائمه را پشت ابرها و بالای آسمانها بردند و از دسترس مردم خارج کردند:
«معمولا مبلغین و گویندگان مردم را ملامت می کنند که چرا از درس دین و احوال گذشتگان استفاده نمی کنید، توجه نمی کنند که مردم هم خیلی تقصیر ندارند، عیب در جای دیگر است، خود ما کاری کرده ایم و بلایی بر سر این درس آورده ایم که از آموزندگی افتاده است، خود ما قرآن و پیغمبر را از دسترس عقل و فکر مردم خارج کرده ایم.»[یادداشتها، ج14، ص113]
آنگاه شهید مطهری به سراغ این مطلب می روند که علت و زمینه اصلی این اتفاق چیست و چرا اینگونه افکار نادرست پذیرش زیادی در بین مردم داشته است؟ ایشان ریشه این مساله را در روحیه ای می داند که نام آن را عادتِ «علاقه به مجهول» گذاشته است: «عموم مردم ما به چیزی که نمی دانند و نمی فهمند بیشتر اهمیت می دهند، بیشتر میل دارند در تاریکی حرکت کنند تا در روشنایی، مجهول در نظرآنها یک عظمت و فخامتی دارد که معلوم ندارد. البته آدم جاهل به جهل و مجهول بیشتر اهمیت می دهد، پس جهل ما علت علاقه ما به مجهولات است.»[همان]
با توجه به این بیماری های اجتماعی است که شهید مطهری از یک سو در بیانات مفصلی ادله برخی از علما که با به هم زدن این جوّ مخالفت می کنند را نقد نموده، و از سوی دیگر وظیفه حوزه و حوزویان را این چنین تشریح کرده اند:
«ما وظیفه داریم که بازار عرضه مجهولات را از بین ببریم و در عوض تقاضای عرضه معلومات را در میان مردم رایج کنیم. خوشوقتیم که تا اندازه ای این طور شده، دیگر مردم به نوشته ها و گفته های مجهول آنقدرها علاقه نشان نمی دهند، هرچند هنوز برای شخصیت های مجهول عظمت و فخامت قائلند.»[همان:ص116]
اگرچه از نگارش این یادداشتها بیش از نیم قرن می گذرد، اما با مطالعه آن، ورق هایی از واقعیات جامعه امروز به ذهن انسان خطور می کند، واقعیات تلخی که به قول استاد مطهری از «اشتراکات ما و جامعه جاهلیت» محسوب می شود.
روحیه واقع نگری و شناخت عمیق مشکلات دینی و اجتماعی مردم، در تمام این کتاب به چشم می خورد که مرور کوتاه برخی از مثالها در این زمینه مفید است. در گوشه ای از دفتر89 استاد مطهری این پرسش را مطرح کرده اند که چرا حجّاج پس از بازگشت از حج ضعیف الایمان می شوند؟! ایشان معتقد است که برای انجام حج علاوه بر آمادگی مالی و اقتصادی، استطاعت روحی و عصبی نیز لازم است. «معمولا حجاج بعد از برگشتن، در کار دین سست تر می شوند به دو علت: یکی دیدن ملل مختلف و پیدا شدن شک در عقیده، و دیگری تحمیلی بودن این سفر از لحاظ روح و غالبا حتی از لحاظ مال که حس می کنند حج آنها را فقیر کرده است!»[همان:223]
آنچه در این مطالب اهمیت بیشتری دارد، رویکرد «علت شناختی» استاد مطهری است. ایشان در مباحث جهاد و امر به معروف، مکررا بیان کرده اند که ما باید سعی کنیم با منطق و فکر، علت گسترش فساد را بشناسیم و آن را از بین ببریم. نه اینکه بدون توجه به علل و زمینه های رشد معاصی و دین گریزی، فقط مردم را امر و نهی نماییم. این روش در بسیاری از مباحث و تحقیقات استاد به روشنی نمایان است.
یکی از مباحث نفیس استاد مطهری در دفتر89، توجه به علل فساد اخلاقی در سطح جامعه است. استاد در این زمینه به مطالبی پرداخته است که در کتب رایج اخلاقی ما وجود ندارد. مثلا ایشان درباره رابطه تزکیه نفس و «کار» به تفصیل سخن گفته و گوشزد کرده اند که انسان بیکار به شدت در معرض فساد است و تهذیب نفس برای شخصی که کار و مشغولیتی ندارد، امری بسیار مشکل است. «در اخلاق علمای اسلامی که این همه توجه به تزکیه نفس شده، توجهی به رابطه کار(در مقابل بیکاری) با تزکیه نشده است»[همان:279]
«کار هم در بدن و هم در خیال و فکر و هم در دل و اخلاق و هم در رفع حاجت مادی و فقر و هم در حفظ حیثیت اجتماعی و احترام در میان جامعه موثر است. اثر کار در بدن این است که ورزش است و نشاط آور است. اثر کار در خیال این است که مالی برای شیطان خیال و وهم باقی نمی گذارد و جلو وساوس را می گیرد. اثر کار در فکر این است که انسان در عمل خود رابطه علت و معلول را می بیند و فکرش انتظام می گیرد. اثر کار در دل و اخلاق این است که به قلب نرمی و خشوع می دهد، بر عکس بیکاری که قساوت می آورد. و دیگر اینکه به انسان کرامت ذات و احترام ذات می دهد که مبدا اخلاق فاضله است، برعکس بیکاری که شکست روحی می آورد…»[همان: 304-305] البته در بخش دیگری استاد به مضرات کار زیادی نیز پرداخته اند.
مجموعا استاد مطهری در این بخش از یادداشتها تاثیرات عوامل مختلفی مانند محرومیت اجتماعی، فقر، نداشتن روانپزشکی و علم اخلاق کاربردی و… بر تزکیه نفس را بررسی کرده اند که با نوعی واقع نگری کم نظیر در شناخت روحیات افراد و وضعیت جامعه همراه است، چیزی که حوزه های علمیه همیشه بدان محتاج بوده اند.