امام خمینی و دغدغه همگرایی نخبگان؛ مهدی پورحسین

عزت و اقتدار اسلام و مسلمين يكي از محوري ترين آرزوهاي حضرت امام محسوب مي شود كه در تمام عمر سياسي خود بر آن پاي فشرده و همت خود را بر آن مصروف داشته اند. اما از نخستين مكتوب سياسي به سال 1323 تا آخرين كلام نوراني در وصيت نامه سياسي الهي كه دغدغه هاي خود را نسبت به آينده بيان داشته اند. اساسي ترين راهكار و رسيدن به اين مقصود را اكسير «وحدت» مي دانند. ايشان در تاريخي ترين سند مبارزاتي خود كه در كتابخانه وزيري يزد نگهداري مي شود با اشاره به منزلت و جايگاه با عظمتي كه ابراهيم خليل موسي كليم و حضرت خاتم النبين از طريق قيام براي خدا براي خود و ملت خود كسب كرده اند ملل مسلمان را سرزنش مي كنند كه با ترك قيام لله روزگار سياهي را براي خود رقم زده كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران در آورده اند چرا كه «قيام براي منافع شخصي است كه روح وحدت و برادري را در ملت اسلامي خفه كرده» است و در وصيت نامه سياسي ـ الهي نيز «وحدت كلمه » ملت را در كنار انگيزه الهي يكي از اركان پيروزي انقلاب و رمز بقاي آن معرفي كرده اند: «بي ترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروي است و رمز پيروزي را ملت مي داند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن: انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.» بررسي انديشه سياسي و سيره عملي امام نشان مي دهيد از نگاه ايشان رسيدن به اين قله عزت جز از طريق وحدت همگرايي نخبگان و هاديان جامعه ميسر نيست . در صورتي كه برگزيدگان ملت و الگو دهندگان اجتماعي با هم متحد باشند عامه مردم از آنان تبعيت خواهند كرد و هنگامي كه بند همگرايي نخبگان از هم گسسته شود تشتت اختلاف و در نهايت واگرايي اجتماعي پديد خواهد آمد.

محتواي دروني رفتار بيروني
در بررسي تحولات اجتماعي اين پرسش همواره براي جامعه شناسان سياسي مطرح بوده است كه موتور محرك رفتار اجتماعي چيست؟

وجه مشترك پاسخهايي كه براي اين پرسش ارائه شده اين است كه محتواي دروني انسان ها نقش بسزايي در رفتار اجتماعي او ايفا مي كند. محتواي باطني انسان ها را عوامل گوناگوني شكل مي دهند از جمله : احساسات، شناخت ها، ارزش ها، غرايز، فطريات، خرافات و… هر يك از موارد فوق كه نقش بيشتري در محتواي دروني انسان داشته باشد، رفتار انسان نيز به همان نسبت شكل گرفته از انسان هاي ديگر متمايز مي گردد و بر همين اساس رفتارهاي متفاوتي اتفاق خواهد افتاد. به عبارت ديگر «از كوزه برون همان تراود كه در اوست»

مبناي اين نظريه همان آيه شريفه اي است كه مي فرمايد : ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم؛ خدا حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد كرد تا زماني كه آن قوم حالشان را تغيير دهند»

اما اين واقعيت كه انسان ها از لحاظ محتواي دروني ناهمگون و متفاوتند ارائه يك قاعده مشخص براي بررسي رفتار آنان را دشوار مي كند. برخي با پيروي از عقل در اوج قله انسانيت هستند كه به جز خدا نمي بينند و بعضي نيز غرق در شهوات و غرائز در حضيض ذلت كه از حيوانات نيز پست ترند.

نقش نخبگان در همگرايي اجتماعي

بنابراين شناخت نظام¬واره تحولات اجتماعي از طريق شناخت باطن عموم مردم ميسر نخواهد بود. براي رفع اين مشكل بعضي از صاحب نظران انسان ها را به سه گروه نخبگان، توده مردم و افراد شناور بين اين دو گروه تقسيم كرده اند. بر اين اساس هشت درصد هر جامعه اي را نخبگان آن تشكيل مي دهند، دو درصد افراد شناور و نود درصد بقيه توده مردم هستند كه پيرو و تابع نخبگان مي باشند.

الگو دهي و ساختار سازي جامعه به عهده اقليت هشت درصدي نخبگان است كه گروههاي مرجع را تشكيل مي دهند. عزت و اقتدار جامعه يا ذلت و انحطاط آن به دست نخبگان رقم مي خورد.

لذا براي بررسي تحولات اجتماعي و رفتارهاي جمعي راه صحيح اين است كه رفتار هاديان جامعه مورد مداقه قرار گيرد.اگر هاديان جامعه اي بر صلاح باشند قطعا عامه مردم نيز برهمان طريق خواهند بود و اگر آنان بر طريق فساد باشند جامعه اي كه از آنها الگو مي گيرد رستگار نخواهد شد. و اين همان تفسير روايتي است كه مي فرمايد: «اذا فسد العالم فسد العالم» كه شامل همه كساني است كه نقش هدايت و رهبري فكري و فرهنگي جامعه را بعهده داشته مردم از او تاثير مي پذيرند چنانكه شامل گروههايي كه نقش تاثير گذار در جامعه دارند نيز مي شود. نقش نخبگان در نگاه امام
حضرت امام نيز باتوجه دقيق به اين كاركرد نخبگان در هم گرايي يا واگرايي جامعه مي گويند: «اگر در صنف ما اختلاف پيدا بشود اين اختلاف به بازار هم كشيده ميشود به خيابان هم كشيده ميشود براي اينكه شما هادي مردم هستيد مردم توجه دارند. قهرا يك دسته دنبال شما يك دسته دنبال آن كسي كه با شما مخالف است و يك وقت مي بينيد كه در همه ايران يك اختلافي از ناحيه ما پيدا شده است.»

از اين رو حضرت امام خميني ضمن اين كه به وحدت همه گروهها و طبقات اجتماع توجه داشته اند عنايت ويژه اي داشتند كه براي انسجام جامعه نخبگان را به وحدت وا دارند و در ديدگاه امام وحدت متفكران روشنفكران و عالمان دين بعنوان مرزبانان فرهنگ و سياست به انسجام و وحدت جامعه منجر خواهد شد. به همين منظور است كه امام به وحدت و همگرايي دو قشر دانشگاهي و روحاني بعنوان سمبل گروههاي مرجع در جامعه و مصداق بارز نخبگان اهتمام ويژه اي داشته اند و اين امر يكي از دغدغه هاي مهم حضرت امام در طي 25 سال مبارزه جدي و رهبري نظام اسلامي به حساب مي آيد بطوري كه جدايي اين دو قشر در دوره ستم شاهي را يك توطئه از پيش طراحي شده مي دانند: «مع الاسف اين دو قشر را كه مربي جامعه هستند دستهاي ناپاك از هم جدا كرد… دو قشري كه مربي جامعه بودند. دو قشري كه بايد جامعه را با مساعي هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند اينها را از هم جدا كردند. دو قشري كه اگر اين دو قشر به مسير صحيح باشد تمام ملت به مسير صحيح مي رود … دو قشري كه «اذا فسدالعالم فسدالعالم» است» و از آنجائي كه دشمن به كار كرد اين دو قشر و همگرايي آنها در پيشرفت كشور پي برده است هنوز هم اين توطئه ادامه دارد: «الان توطئه است براي اينكه شماها را از هم جدا كنند دو قشر برادر را با هم مخالف كنند دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند اگر از هم جدا بشويد نه آنها ازشان كار مي آيد نه شما »

نگاه راهبردي به وحدت

در منش سياسي حضرت امام همگرايي نخبگان نه بعنوان يك تاكتيك سياسي و زود گذر بلكه برگرفته از روح تعاليم ديني بعنوان يك راهبرد منطقي براي رشد و ترقي واقعي جامعه ديني محسوب ميشود با اين نگاه «اگر اين نهضت غير از اين يك خاصيت نداشت كه بين طلاب علوم دينيه و قشر دانشگاهي يك رابطه پيدا شد اگر غير از اين ما هيچي نداشتيم اين بالاترين چيزي بود كه نتيجه اي بود كه حاصل شد از اين نهضت اگر بگذاريد بماند اگر بگذارند كه باز اين نتيجه باقي بماند».

از اين رو امام همواره نگران اين بودند كه مبادا افراد يا گروههايي اين ثمره شيرين و بي بديل انقلاب اسلامي را به باد فنا سپرده هلاكت ملت و كشور را رقم زنند:
امام خميني: «من به شما و تمام نسلهايي كه بعد از شما و ما خواهند آمد هشدار مي دهم كه ملت و روحانيت دانشگاهي و روحانيت از هم جدا نشوند كه جدا شدن اينها از هم هلاكت ملت و هلاكت اسلام و هلاكت كشور است.»

بنابراين تداوم انقلاب اسلامي و حكومت ديني در ايجاد وحدت بين اين دو طبقه متفكر نهفته است . نظام اسلامي دست آورد قرنها مجاهده و مبارزه و ثمره خون هاي پاكي است كه براي آن نثار شده است . حفظ و حراست از اين دست آورد ذي قيمت تكليف همه كساني است كه دل در گرو دين و اعتلاي اسلام دارند. لذا طبيعي است كه رويكرد امام به «وحدت» به ويژه وحدت نخبگان كه به تعبير آن حضرت ائتلاف آنها ائتلاف ملت است به عنوان رمز استمرار حكومت ديني و جمهوري اسلامي رويكردي تكليفي و وحدت وظيفه اي شرعي باشد:

«امروز تكليف آن است كه همه قشرهاي ملت خصوصا دو قشر معظم كه مغز متفكر ملت هستند دست به دست هم داده و عليه قدرتهاي شيطاني و مستكبرين كوشش نموده و در صف واحد نهضت اسلامي را جلو رانده و استقلال و آزادي را چون جان عزيز خود نگهباني كنيد» چنانكه «تفرقه امروز خيانت به اسلام است با هر اسمي كه باشد».
پي نوشت: