ويژگي‌هاي فقه امام خميني؛ سيد ضياء مرتضوي

ترجمه و تلخيص: محمد كاظم تقوي
اشاره
نويسنده محترم، فاضل محقق حضرت حجت الاسلام والمسلمين سيد ضياء مرتضوي در مقدمه تفصيلي بر كتاب خود «مشكاة الشريعة في شرح تحرير الوسيله» در نگاهي تاريخي به تطوّر فقه و فقاهت، دوره‌هاي مختلف و متكامل فقه را به قرار زير به تبيين نشسته است:
1 ـ عصر تشريع
2 ـ عصر تدوين و تجميع
3 ـ عصر توسعه اجتهاد
4 ـ عصر توقف و تقليد
5 ـ عصر بازگشايي و پيشرفت
6 ـ عصر گسترش، تطبيق و تبويب
7 ـ عصر استوارسازي و شكوفايي
8 ـ عصر امام خميني
كه در اين فرصت آنچه ايشان پيرامون عصر امام خميني از ويژگي‌ها و خصوصيات ذكر كرده به اختصار ترجمه و تقديم خوانندگان گرامي مي‌گردد.
روشن است كه تمركز كردن بر فقه امام خميني و مباني و جوانب آن، با توجه به ويژگي‌هاي خاص و مشترك با فقه فقهاي ديگر، و بررسي آن به مثابة مدرسه فقهي، نيازمند بحثي جامع و نگاهي عميق است كه اين مجال براي چنين هدفي كافي نيست. ولي اشارة گذرا به بعضي از خصوصيات آن ممكن باشد؛ البته با اذعان به اينكه هر يك از اين خصوصيات و ويژگي‌ها نيازمند بررسي مستقل و بحثي جدّي است. و اما آن خصوصيات:
1 ـ تأكيد بر كمال تشريع اسلامي
شكي نيست كه شريعت اسلام در مرحله تشريع و صدور بيانات و خطابات از جانب شارع حكيم، و به خاطر اينكه پيامبر اسلام خاتم پيامبران رحمت براي عالميان و بيم‌دهنده و بشارت‌دهنده براي همه آدميان است و تحقيقاً رسالت الهي خويش را كامل كرد و وظيفة تبليغ دين و ابلاغ شريعت كه وظيفه او بود را تمام نمود ـ كه آيات قرآن بدان تصريح دارد ـ اين شريعت، شريعت كامل و صحيفة نازل شده براي همه آنچه مردم در زندگي خود بدان نياز دارند مي‌باشد و دربردارد آنچه كه خداوند براي انسان‌ها جهت سعادت دنيا و آخرت اختيار كرده نيز دربردارنده ارزش‌هاي انساني و مقدرات اجتماعي خانوادگي و فردي در احكام و اخلاق مي‌باشد. همچنين دربردارنده مباني و اركان اعتقادي اين ارزش‌ها و مقررات مي‌باشد؛ مباني و اصول اعتقادي‌اي كه اصول عقلي بر آن دلالت دارد و بناي عقلاء با آن همراه است.
از اينجاست كه امام خميني تنبّه مي‌دهد بر اينكه آنچه در قرآن كريم و سنّت شريف مي‌باشد، همه فرامين لازمه و احكام مورد نياز بشر براي نيل به خوشبختي و كمال را دربرمي‌گيرد.
ايشان تأكيد مي‌كند كه اگر كسي ولو في الجمله به احكام اسلام بنگرد و ملاحظه كند كه چگونه در همه شئون زندگي گسترده مي‌باشد؛ مي‌بيند كه اسلام احكام عبادي و اخلاقي تنها نمي‌باشد، بلكه دين دربردارنده همه نيازهاي انسان و اجتماع است و اين مطلب نه تنها شكي در آن نمي‌باشد كه از واضحات عقلي است.
مخفي نماند كه تأكيد بر اصل كمال و شمول اسلام مختص امام خميني نمي‌باشد، بلكه همه علماء اسلام آن را قبول دارند، گرچه در تفسير اين اصل و چگونگي شمول آن نسبت به همه جوانب زندگي اختلافاتي وجود دارد؟ اما امام خميني از اين اصل به يك اصل پايه‌اي ديگر رهنمون شده كه پاسخ به يك نياز عمومي و دائمي بشر يعني ضرورت حكومت و تدبير شئون زندگي و اداره جامعه، است. و اينكه بين دين و سياست جدايي وجود ندارد ـ البته به معناي درست آن ـ همچنين بين زندگي فردي و اجتماعي جدايي و فاصله‌اي نمي‌باشد.
2 ـ تأكيد بر تفسير شامل و احكام جاودانه
از جمله نقاط اساسي در مدرسه فقهي امام خميني و ديدگاه اسلامي او، تأكيد بر فراگير بودن شريعت و احكام اسلامي نسبت به همه شئون زندگي و جامعه و برقرار بودن اين ويژگي تا روز قيامت است اين ويژگي جاودانگي اختصاص به عصر خاص و شهر خاص ندارد، بدون تفاوت ميان عصر حضور و عصر غيبت. پس احكام الهي، چه مربوط به امور مالي باشد و يا امور سياسي و يا مسائل حقوقي، طبق تعبير امام نسخ نشده است، بلكه تا روز قيامت باقي مي‌ماند.
گرچه بعضي از علماي اماميه فتوي به تعطيل بعضي از احكام در عصر غيبت داده‌اند، اما با اين حال امام تنها فقيهي نيست كه بر اين اصل تأكيد مي‌كند. بله ايشان نتيجه‌گيري ويژه‌اي از آن دارد و بر اين باور است كه نفس بقاء اين احكام اقتضاء ضرورت حكومت و دولت را دارد، حكومتي كه حفظ سيادت قانون الهي را تضمين مي‌كند و اجراء آن احكام را برعهده دارد.
3 ـ تأكيد بر نقش فقه در عرصه عمل و اجراء
ويژگي ديگر مدرسه فقهي امام خميني اين است كه لازمة‌ جاودانگي احكام اسلامي و عدم اختصاص آن به زمان و مكان خاص؛ التزام به عدم كفايت اجتهاد مصطلح مي‌باشد. امام خود بين جوانب فردي و اجتماعي ـ سياسي جمع كرده است؛ مثلاً در مقام بيان احكام حج چون فقيهي متضلع ظاهر مي‌شود و وقتي مسلمانان را مورد خطاب قرار مي‌دهد رهبري بزرگ و مصلحي جهاني جلوه مي‌كند و در همان حال رويكرد برادري اسلامي در ميان پيروان مذاهب مختلف اسلامي در رفتار و گفتار خود نشان مي‌دهد و همگان را به پرهيز از عوامل جدايي در ميان مسلمانان، فرامي‌خواند كه اين خود منجر به ترك بدگماني به پيروان مذهب حق و در پيش گرفتن اصل مدارا در تعاملات مي‌گردد.
4 ـ ترابط ميان فقه و حكومت در عرصه‌هاي زندگي
پيرو سه نكتة پيش گفته از ويژگي‌هاي مدرسه فقهي امام خميني، ديده مي‌شود كه ايشان شديداً و با تأكيد بر نقطه‌اي مركزي و مهم در اجتهاد زنده تأكيد و هشدار مي‌دهد كه آن ارتباط دو سويه محكم و تلازم گسترده ميان فقه و حكومت است. امام فقه را بر فراز جامعه برمي‌كشد و آن را به مثابة قاعده اساسي در حكومت قرار مي‌دهد از نگاه امام فقه توان و كفايت اداره زندگي و پاسخ‌گويي به نيازهاي انسان در عرصه‌هاي مختلف را دارد، ولي بر اساس اجتهادي جامع، زنده و قاعده‌مند، با شناخت كامل از حكومت و لوازم آن. از همين منظر است كه امام هم به اجتهاد جواهري اشاره مي‌كند و هم بر پويايي و پيشرو بودن آن آگاهي مي‌دهد و در همان حال ظرفيت گسترده فقه و اجتهاد را مورد تأكيد قرار مي‌دهد و نسبت به شناخت جايگاه احكام و عناصر ملحوظ در آن، توجه مي‌دهد ـ كه تحوّل و تبدّل ناشي از گذر زمان و اختلاف مكان از جمله آن است.
5 ـ تأكيد بر روش اجتهاد جواهري
شكي نيست كه فقيه بزرگ صاحب جواهر ـ كه كتاب جواهر الكلام او مرجع و ملجأ هر فقيهي است؛ از نمونه‌هاي برجسته فقهاي بزرگ اماميه است روشن است. كه اين جايگاه به خاطر نظرات فقهي يا زيادي آثار و كتابهاي او نيست، بلكه اولاً به قوّه اجتهاد او و درستي روش او در تكيه بر ادله و تحليل آنها و اشراف بر اقوال و نظرات فقها و اعتصام به روش سلف صالح مي‌باشد كه هزار سالي است كه طبق آن مشي مي‌شود. و بخاطر اينكه آن بزرگوار بر اساس همين روش كتاب خود جواهر را از اول طهارت تا آخر ديات به اتمام رسانده است. ايشان نمونه‌اي روشن و برجسته از اين خط فقهي است كه فقهاء بزرگ اماميه آن را پيموده‌اند.
امام خميني در درجه اول بر همين روش رايج در ميان فقهاء شيعه از قديم الايام، تأكيد مي‌كند و همين روش را به «اجتهاد جواهري» توصيف و نامگذاري مي‌كند. ايشان تصريح مي‌كند كه اجتهاد بر چنين روشي صحيح است و البته پس از اين تأكيد تنبّه مي‌دهد كه معناي اين سخن اين نيست كه اجتهاد عنصري پويا و پيش‌رو و روشي نتيجه بخش نباشد.
پس عنصر حياتي و سنگ زيرين در اجتهاد جواهري يا اجتهاد فقهاي اماميه كه مي‌شود آن را «اجتهاد شيعي» بناميم، اين نيست كه همان نظرات صاحب جواهر و يا آراء مشهور اخذ و اتباع شود، و يا نظري كه ادعاي اتفاق و اجماع بر آن شده، اخذ شود. بلكه مقصود روشن و صحيحي كه غباري بر آن نيست، همان اخذ اين روش استوار است كه در كتاب شريف جواهر الكلام به بهترين نحو تجلّي يافته است.
شكي نيست كه از آشكارترين آموزه‌هاي اجتهاد جواهري چگونگي پديد آمدن نظرات جديد و تكثر نظرات گوناگون است. بكارگيري شيوة جواهري در اجتهاد به اين معنا نيست كه همه كساني كه آن راه را مي‌پيمايند به نتيجة واحد و دستاورد يكساني دست پيدا مي‌كنند، بلكه عنصر مشترك در ميان پيمايندگان اين روش اين است كه فقيه براي اختيار هر نظري كه بدان مي‌رسد، نزد خداوند تعالي «حجت» دارد؛ چه آن نظر، فتوايي مشهور در ميان اماميه باشد و يا فتوايي نادر و يا شاذ.
از همين اصل به نقطه ديگر در مدرسه فقهي امام خميني مي‌رسيم كه آن تأكيد بر شناخت درست جايگاه اجتهاد و قابليت و ظرفيت آن نسبت به مشرب‌هاي گوناگون است.
6 ـ تأكيد بر مقدار ظرفيت و قابليت اجتهاد
تعريف درست از اجتهاد به اينكه روشي عقلايي است كه شارع حكيم براي كشف احكام شرعيه از نصوص موجود و مصادر شرعيّه، آن را امضاء كرده است؛ اين نتيجة روشن را مي‌دهد كه حكم شرعي نازل شده از سوي خداوند گرچه يكي است و اجتهاد روشي عام براي دستيابي به آن است؛ اما معناي اين سخن اين نيست كه هر اجتهادي به واقع مي‌انجامد. بر همين اساس شيعه مي‌گويد فقيه گاهي به واقع مي‌رسد و گاهي اوقات به خطا مي‌رود و البته از زاويه حجت داشتن تفاوتي بين اين دو وضعيت وجود ندارد نتيجة اين سازو كار اين است كه روش اجتهاد، راهي ظنّي است كه جايگزيني كه بتواند راه و روش عمومي براي همه زمانها و مكانها و براي همگان باشد وجود ندارد مگر به ندرت.
گرچه اجتهاد راهي پذيرفته شده از ناحيه شارع و نيز عقلاء و خردمندان است، با اين حال فرايندي پيچيده است و مجتهد تا زماني كه احتمال خطاء در نتيجه تلاش خود بدهد، جزم به درستي فتواي خود پيدا نمي‌كند. به همين خاطر است كه شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر تصريح و تأكيد مي‌كند كه قليلي از احكام شرعي قطعي مي‌باشد و اكثر احكام در معرض تغيير و تبدل اجتهادي مي‌باشند. (ن: اقتصادنا ص 395 ـ 396)
اجتهاد در مسائل نظري غير قطعي جريان دارد نه در احكام قطعي. در نتيجه مسائل شرعي همين كه اجتهاد پذير باشند ـ جز همان موارد اندكي كه قطعي هستند ـ خود پذيرنده اختلاف و تنوع و گوناگوني مي‌باشند. به همين خاطر مي‌بيني كه يك فقيه در يك مسأله نظر واحدي ندارد و حتي در يك كتاب نظرات مختلف از او ديده مي‌شود و يا فتوايي را كه ادعاي اجماع بر آن را كرده، تغيير مي‌دهد و فتواي ديگري صادر مي‌كند.
از همين منظر است كه امام خميني پس از تأكيد بر باز بودن باب اجتهاد و اينكه طبع انقلاب و نظام اقتضاء دارد كه مطرح كردن نظرات فقهي و اجتهادي آزاد باشد، به اختلافات آراء و نظرات در كتاب‌هاي فقهاي بزرگ اشاره مي‌كند. (ن: صحيفه امام، ج 21، ص 176)
كتاب «مختلف الشيعه» و «مفتاح الكرامه» علامه حلي و سيد عاملي (رحمة الله عليهما) به عنوان شاهد اين حقيقت كافي است. پس ظرفيت و قابليت اجتهاد براي بيان نظرات گوناگون و روز افزون، از حيث توجه به ماهيت و طبيعت اجتهاد و نيز تجربه و نگاه تاريخي، نه شكي در آن وجود دارد و نه اشكالي به آن وارد است. امام خميني بر همين طبيعت اجتهاد و تجربه حاصله از سيرة مستمره فقهاي بزرگ شيعه تا امروز، تأكيد دارد.
بله گروه كوچكي از به اصطلاح اهل علم و كساني كه خود را اهل فقه و اجتهاد مي‌دانند، هستند كه به خاطر نداشتن ظرفيت شنيدن نظرات ديگران؛ براي غير خودشان حق اظهار نظر قائل نيستند. اين گروه از افراد به حقيقت اجتهاد و فقاهت بار نيافتند، به همين خاطر در مباحث پيچيده از موضع بالا و زورگويانه و تحكّم‌آميز در پي به كرسي‌نشاندن نظرات خود مي‌باشند.
از سوي ديگر بايد به مسأله «شناخت كامل موضوع» نيز در فرايند اجتهاد توجه داشت. تحقيقاً زمان و مكان ـ چنانكه امام خميني بر آن تأكيد كرده است ـ تأثير تعيين‌كننده‌اي در اجتهاد دارند. چرا كه ممكن است يك مسأله در مناسبات جديدي كه پيدا مي‌كند و بخاطر شرايط سياسي، اجتماعي و اقتصادي، حكم جديدي پيدا كند. (ن: صحيفه امام، ج 21، ص 289)
و البته مدرسه فقهي امام خميني ويژگي‌هاي ديگري نيز دارد كه بعضي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و احتياج شديد نظام نوپا از سوي امام براي حل بعضي از مشكلات مطرح شد، مانند بحث از عنصر «مصلحت» و جايگاه آن در فقه سياسي و حكومتي. و بعضي از ويژگي‌ها به روش اجتهادي و مباني استنباطي ايشان در درس‌هاي خارج اصول و فقه مطرح شده است. اما ما به همين مقدار بسنده مي‌كنيم و همين مقدار از توصيف مدرسه فقهي او را از باب معرفي شخصيت فقهي و يادآوري روش اجتهادي او عرضه مي‌داريم.
با اين حال در پايان تأكيد مي‌كنيم كه بابي كه امام خميني بويژه در فقه گشوده است، با قوّت اجتهاد و منطقي كه دارد و با شجاعت علمي‌اي كه به سان قهرمان ديني دارد؛ پيش‌روي مجتهدين و عالمان آزاد انديش قرار دارد گرچه او نتوانست بخاطر بعضي از مشكلات ـ كه بعضاً به آنها اشاره كرده است ـ آنچه مي‌ديد و مي‌انديشيد بيان كند، اما فجر افكار او طلوع كرده و شاخسار آن زياد شده و به شكوفه و بار نشسته است.
سلام الله عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حياً