خودسازي و علم‌آموزي (قسمت اول)؛ محمدكاظم تقوي

مقدمه
انسان‌سازي و تزكيه نفوس بخش اصلي رسالت انبياء(ع) بوده و همه آنان بر محور “يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة” حركت مي‌كردند؛ چرا كه انسان‌ها مشمول “قد افلح من زكيها و قد خاب من دسها” هستند و آنان تلاش وافر داشتند تا انساني كه “فألهمها فجورها و تقويها” است، را به حيات طيبه برسانند. اهتمام به خودسازي و تزكيه نفس كه براي همگان لازم است، براي طالبان علم لزوم و حتميت شديدتري دارد و لذا عالمان وارسته و راه‌يافته در تاريخ طولاني حوزه‌ها و مراكز تعليم و تعلّم علوم ديني توجه ويژه‌اي به علم اخلاق و مسأله تهذيب نفس داشتند؛ هم مربياني بزرگ در اين عرصه بدين مهم قيام كردند و هم عالماني با خلق آثار اخلاقي ارزنده در انسان‌سازي زحمت كشيدند.
در عصري كه تفكر اسلامي ـ اسلام شيعي ـ از يك سو به آفت قشري‌گري و رويه اخباري‌گري مبتلا بود و از سوي ديگر قلندراني اخلاق جامعه را به سوي تباهي پيش مي‌بردند، بزرگاني همچون ملا مهدي نراقي (طاب ثراه) پا به ميدان نهادند و آثاري همچون “جامع السعادات” را عرضه داشتند تا اخلاق استوار و معتدل اسلامي را براي تربيت انسان‌ها تقديم جامعه مبتلا به آفاتِ پيش‌گفته نمايند. آن اثر و ديگر آثار مخلصانه چه خوب جاودانه گرديدند و اثرگذار شدند.
يكي از آثار اخلاقي آن عصر، كتاب شريف “كشف الغطاء عن وجوه مراسم الاهتداء” است كه توسط علامه مولي محمدحسن قزويني (رحمه الله) تأليف شد. مرحوم قزويني كه متوفي 1240 ه.ق است، درباره سبب تأليف كتاب خود مي‌گويد: “با توجه به كارهاي متراكم و فراوان و فرصت كمي كه داشتم در كتاب “جامع السعادات” نظر كردم و ديدم كتابي است با نفع بسيار زياد و بسيار نيكو؛ از نظر دربرداري احاديث و سخنان اهل بيت عصمت (عليهم السلام) و همچنين دقائق افكار بزرگان حكمت. با اين حال، اين كتاب را خالي از طولاني‌نويسي نديدم و در آن نظم و اسلوب معتبر در تدوين چنين كتاب‌هايي را نيافتم؛ لذا تصميم گرفتم كتابي در باب اخلاق بنويسم با مزاياي آن كتاب و خالي از نواقص آن.”
اين كتاب شريف در ده باب و يك خاتمه تأليف يافته است. در اين مختصر ترجمه بخش‌هايي از آن، جهت استفاده حوزويان و آناني كه اشتغال به تعليم و تعلم دارند و البته وظيفه اوليه آنان ايجاد بستر مناسب براي تلاش و تكاپوي علمي است؛ يعني خودسازي و تهذيب نفس، تقديم مي‌گردد. باشد كه با الطاف الهي مفيد واقع گردد.
تربيت مقدم بر تعليم
پيراستن روح از رذائل اخلاقي از مهم‌ترين كارهاي مهم مي‌باشد؛ چرا كه رذائل اخلاقي حجاب‌هايي هستند كه جلوي معارف حقيقيه را مي‌گيرند و زنگارهايي براي جان آدمي هستند كه مانع نسيم‌هاي قدسي مي‌شوند. در نتيجه هنگامي كه دل به غير حق تعالي مشغول شود، ديگر معرفت و محبت خدا و انس با او در آن وارد نمي‌شود، همچنان كه در ظرف پر از آب، براي هوا جولانگاهي نمي‌باشد.
پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) مي‌فرمايد: “اگر شياطين گرداگرد قلوب بني‌آدم نمي‌چرخيدند، آنان حتماً حقيقتِ آسمان و زمين (خلقت الهي) را مي‌ديدند.”1
پس هر وقت جان از رذائل اخلاقي پيراسته گردد، آماده پذيرش فيوضات پياپي الهي خواهد شد، چنان كه آئينه تا وقتي كه غبارش زدوده نشود، چهره‌ها را در خود نشان نمي‌دهد و يا بدن كه تا مرض از آن دور نشود، سلامت را به دست نمي‌آورد. بنابراين، قبل از پاكيزه كردن جان از ناپسندي‌هاي اخلاقي، عبادت هيچ فايده‌اي ندارد. (قبل از تهذيب نفس، انسان) به مانند قبري است كه ظاهرش زيبا باشد، ولي داخل آن لاشه مرداري وجود داشته باشد و يا مانند خانه تاريكي است كه چراغي بيرون آن را روشن مي‌كند، در حالي كه داخل آن تاريك است.
نبي اكرم (صلي‌الله عليه و آله) مي‌فرمايد: “آگاه باشيد! در ايام زندگي‌تان نسيم‌هاي رحمتي از جانب پروردگارتان مي‌وزد، به هوش باشيد كه خود را در معرض نسيم رحماني قرار دهيد.” 2
بي‌گمان، خود را در معرض اين وزش رحماني قراردادن، پاكيزه كردن قلب از اخلاق پست و بي‌ارزش مي‌باشد. پس هر توجه به اطاعت ودوري از معصيت و نافرماني (حق تعالي) نوري را در پي دارد كه قلب را آماده افاضه علوم حقه مي‌سازد و خداي تعالي مي‌فرمايد: “و آنها كه در راه ما (با خلوص نيت) جهاد كنند، قطعاً به راه‌هاي خود، هدايت‌شان خواهيم كرد.”3 و رسول اكرم (صلي‌الله عليه و آله) مي‌فرمايد: “كسي كه به آنچه مي‌داند عمل كند، خداوند او را ميراث‌بَرِ علم آنچه را كه نمي‌داند مي‌سازد.”4
رحمت الهيه به حكم عنايت ديرينه شامل همه مخلوقات مي‌باشد و بر هيچ كسي بخل ورزيده نمي‌شود، ولي اين رحمت الهيه متوقف بر صيقل دادن آئينه جان و پاكيزه گردانيدن آن از آلودگي‌هاي طبيعت مي‌باشد. پس هيچ بخلي به عنوان مانعِ رحمت الهيه، از جانب منعم ـ تعالي شأنه ـ نيست.
“هر چه هست از قامت ناساز بي‌اندام ماست ورنه تشريف تو بر كس كوتاه نيست”
و آن نوري كه بعد از صفاء قلب با عنايت (حضرتِ) منعم حاصل مي‌شود، همان علمِ حقيقي است كه هيچ شكي در آن راه ندارد؛ زيرا چنين علمي از انوار الهيه است؛ همان كه در كلام نبي اكرم (صلي‌الله عليه و آله) بدان اشارت رفت: “علم و دانايي با فراوان درس خواندن و درس دادن حاصل نمي‌شود؛ بلكه علم نوري است كه خداوند آن را در قلب هر كسي (بر اساس حكمت و عدالت) بخواهد مي‌اندازد.”5 و در برخي از كتاب‌هاي آسماني آمده كه: “نگوييد علم در آسمان است چه كسي آن را پايين مي‌آورد؟ و يا در لايه‌هاي زيرين زمين است چه كسي آن را بالا مي‌آورد؟ و يا در آن سوي درياهاست چه كسي از اقيانوس عبور مي‌كند و آن را مي‌آورد؟؛ علم و دانايي در قلوب شما انسان‌ها نهاده شده است، نزد من به آداب روحانيان مؤدب شويد و در پيشگاه من به اخلاق صديقين آراسته گرديد. من دانش و دانايي را از قلب‌هايتان ظاهر مي‌گردانم تا همه وجود شما را در بر گيرد و با شما زندگي كند.”6 و پيامبر اكرم (صلي‌الله عليه و آله) مي‌فرمايد: “خداي تعالي مي‌فرمايد: بنده (مؤمن) پيگيرانه با نوافل و مستحبات به من تقرب مي‌جويد تا (به مقامي مي‌رسد كه) او را دوست مي‌دارم؛ در نتيجه هنگامي كه دوست‌دار او گردم، گوش او مي‌شوم كه با آن مي‌شنود و چشم او مي‌شوم كه با آن مي‌بيند… تا آخر حديث.”7 و در گفتار اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز اشاره‌اي به اين معنا وجود دارد، آنجا كه مي‌فرمايد: “بي‌گمان محبوب‌ترين بندگان خدا آن بنده‌‌اي است كه خداوند او را براي غلبه بر (هواهاي) نفسش ياري نمايد، (علم و ايمان او را فراوان مي‌كند تا از خواهش‌هاي نفساني پيروي نكند) در نتيج? (اين ياري الهي) او حزن و اندوهِ (براي آخرت) را شعار خود قرار مي‌دهد و خوف و ترسِ (از عذاب الهي كه به سبب گناهانش دامن‌گير او مي‌شود) را رويه خويشتن مي‌گرداند… در نتيجه (متصف به علم و معرفت الهي شده) از كوري (جهل و ناداني) و معاشرت با هواپرستان رهايي مي‌يابد و خود از كليدهاي درهاي هدايت و رستگاري و فضل‌هاي درهاي هلاكت و نابودي مي‌شود. راه خود را ديده و در آن رفته و علامت و نشانه (هدايت و اندوه‌ها را) از خود دور كرده و به محكم‌ترين حلقه‌ها و استوارترين ريسمان‌ها (قرآن و عترت) چنگ زده كه (در اين صورت) يقين او (به حق تعالي) مانند يقين به نور و روشني آفتاب است (كه هيچ شك و ترديدي در آن راه ندارد.” 8
همچنين حضرت امير (عليه السلام) در وصف راسخين در علم مي‌فرمايد: “علم و دانش با بينايي حقيقي، يك‌باره به ايشان رو آورد و با آسودگي و خوشي يقين و باور را به كار بسته‌اند و سختي و دشواري بر اشخاص نازپرورده و غرق در نعمت را سهل و آسان يافته‌اند و به آنچه نادانان از آن دوري مي‌گزينند، انس و خو گرفته‌اند و با بدن‌هايي كه روح‌هاي آنها به جاي بسيار بلند (رحمت خدا) آويخته، در دنيا زندگي مي‌كنند.” 9
اين علم و دانايي، عبادت نفسِ (ناطقه انساني) و تقرب باطنِ (انسان به حق تعالي) است. پس همچنان كه نماز ظاهري بدون پاكيزگي ظاهر از آلودگي ظاهري، صحيح نيست، عبادت باطن نيز جز با پاكيزگي جان از آلودگي باطني صحيح نمي‌باشد. چگونه چنين نباشد در حالي كه ملائكه در خانه‌اي كه سگ در آن باشد، وارد نمي‌شوند. پس چگونه انوار الهيه به خانه‌هايي (و جان‌هايي) برسند كه پر از سگ‌هاي پارس‌كننده مي‌باشند؟!
معاني دقيق و اسرار پيچيده فراواني به قلب مأنوس با اذكار و افكار (الهي) خطور مي‌كند، اما كتاب‌هاي تفسير و حديث از آنها خالي است و عالمان و فاضلان بسيار بزرگ نيز بدانها (از راه علم معمولي) دسترسي ندارند و بعد از آنكه آن معاني عرشي به آنان عرضه شود، به تحسين آن حقايق مي‌پردازند و مي‌دانند كه اين حقايق نوراني از آموزه‌هاي جان‌هاي پاك و الطاف ظريف و ارزنده به صاحبان همت‌هاي بزرگي با قلب‌هاي صاف (و تهذيب كامل نفس خويش) رو به سوي خداي تعالي مي‌آورند، مي‌باشد. پس (با توجه به آنچه كه بيان شد) آشكار شد كه آنچه از مجادلات و بگومگوهاي فكري و بحث‌هاي نظري و پيچيده، بدون صيقل دادن آئينه نفس از آلودگي‌هاي طبيعت، حاصل مي‌شود، از آن دسته اموري است كه سزاوار نيست مگر اينكه گفته شود (اين امور) فرورفتن در انواع سرگرمي‌ها و بازنمودن درهاي ناداني است. حقيقت اين است كه براي دانايي راستين اثري آشكار و روشنايي روشنگر و شادماني و خوشحالي و آرامشي و بريدگي از دنيا به آخرت و غرق‌شدن در موج‌هاي درياهاي پرمخاطره از اقيانوس عظمت الهي و صفات آشكار او، وجود دارد. (با اين حال) براي صاحبان دانش‌هاي ظاهري رسيدن به سعادت‌ها بعيد است. اين در حالي است كه قبل از نيل به سعادت‌ها كوه‌هاي مرتفع قرار دارد و قبل از آنها نيز پرتگاه‌هايي است. (يعني سالك طريق حق قبل از واصل شدن به حق و فاني شدن در او، مقاماتِ صعب و منازل سخت را بايد پشت سر بگذارد و نه تنها رسيدن به مقام وصل به حق تعالي مشكل است كه طي اين مقامات و منازل نيز بسيار صعب و سخت مي‌باشد.) پس آنچه را كه علماء ظاهر دانايي و يقين مي‌نامند، يا تصديق مخلوط به امور حق‌نما است و يا اعتقاد جازمِ خالي از نور و روشنايي كه سبب آن زنگار حاصل از ناداني و نابينايي موجود در جان آنها مي‌باشد.
* پيراستن روح از رذائل اخلاقي از مهم‌ترين كارهاي مهم مي‌باشد؛ چرا كه رذائل اخلاقي حجاب‌هايي هستند كه جلوي معارف حقيقيه را مي‌گيرند
* معاني دقيق و اسرار پيچيده فراواني به قلب مأنوس با اذكار و افكار (الهي) خطور مي‌كند، اما كتاب‌هاي تفسير و حديث از آنها خالي است و عالمان و فاضلان بسيار بزرگ نيز بدانها (از راه علم معمولي) دسترسي ندارند
پاورقي‌ها:
1. محجة البيضاء، ج 2، ص 125.
2. بحارالانوار، ج 71، ص 221.
3. سور? عنكبوت، آيه 69.
4. بحارالانوار، ج 40، ص 128.
5. همان، ج 1، ص 225.
6. محجة البيضاء، ج 1، ص 9 و 148.
7. كافي، ك ايمان و كفر، ب مَن أذي المسلمين، ح 8.
8. نهج‌البلاغه، خ 86 و بحارالانوار، ج 2، ص 56.
9. نهج‌البلاغه، حكمت 139.