خودسازی و علمآموزی (قسمت پایانی)؛ محمدکاظم تقوی
اشاره
اهتمام به خودسازي و تزكيه نفس كه براي همگان لازم است، براي طالبان علم لزوم و حتميت شديدتري دارد و لذا عالمان وارسته و راهيافته در تاريخ طولاني حوزهها و مراكز تعليم و تعلّم علوم ديني توجه ويژهاي به علم اخلاق و مسأله تهذيب نفس داشتند؛ هم مربياني بزرگ در اين عرصه بدين مهم قيام كردند و هم عالماني با خلق آثار اخلاقي ارزنده در انسانسازي زحمت كشيدند. يكي از آثار اخلاقي آن عصر، كتاب شريف “كشف الغطاء عن وجوه مراسم الاهتداء” است كه توسط علامه مولي محمدحسن قزويني (متوفي 1240 ه.ق) تأليف شده است. اين كتاب شريف در ده باب و يك خاتمه تأليف يافته است. در اين مختصر ترجمه بخشهايي از آن، جهت استفاده حوزويان تقديم ميگردد. سه قسمت آن در هفتههاي گذشته ارائه شده و اينك قسمت پاياني:
آفات علماء سوء
(عالمان سوء) آناني هستند كه از علم، به نعمت دنيا رسيدن و نازپرورده شدن و رسيدن به مقامي نزد اهل قدرت را قصد ميكنند. بحث در نشانههاي جداكننده بين اين دسته از علماء و بين علماء آخرت(گرا) ميباشد كه در اخبارِ (رسيده) از معصومين(ع) فراوان ـ به قدري كه قابل شمارش نيست ـ از آنان مذمت و بدگويي شده است. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: “خداوند تعالي به سوي داود(ع) وحي كرد كه:اي داود واسطه بين من و خودت را عالم فريفته دنيا قرار نده كه راه تو را به سوي محبت من ميبندد. اين گروه از عالمان راهزنان بندگاني كه (معرفت و عبادتِ) مرا قصد كردند، ميباشند. بيگمان كمترين كيفري كه آنها را ميدهم اين است كه شيريني مناجات با خودم را از دلهايشان ميكَنم و ميبَرم.”1
علي بن الحسين (عليه السلام) ميفرمايد: “در انجيل نوشته شده است: علمِ آنچه را كه عمل نميكنيد طلب نكنيد؛ چرا آنچه را كه ميدانيد، عمل نميكنيد؟! بيگمان وقتي به علم عمل نشود براي صاحبش جز كفر و دوري از خدا را زياد نميكند.” 2
امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد: “آن كسي كه علم را بطلبد براي اينكه با آن بر علماء مباهات كند يا با نادانان به بگو مگو بپردازد و يا مردم را متوجه خويش گرداند، جايگاه او پر از آتش خواهد بود. بيگمان رياست و آقايي جز اهل آن را نشايد. (يعني از آن راهها نميشود به آقايي و سروري رسيد.) 3 امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: “هر وقت عالمِ دوستدار (و دلباخته) دنيا را ديديد او را بر دينتان متهم كنيد كه دلباخته هر چيزي هر آنچه را كه بدان دل سپرده است، مييابد.” 4
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: طالبان علم و دانش سه دسته هستند، آنان را به ذاتشان و صفاتشان بشناس؛ دستهاي علم را براي ناداني و ستيزهجويي و دستهاي براي برتري و دامگستري و گروهي نيز براي فهم و خردورزي، ميجويند. آن كس كه انگيزه ناداني و ستيزهجويي دارد، آزاردهنده و ستيزهگر است و در حلقههاي علمي به سخن درآيد و از دانش و بردباري بگويد و جامه فروتني به تن كند، ولي از پرهيزكاري تهي باشد. خداوند به همين سبب او را خرد كند وخرخرهاش را ببُرد. آنكه براي برتري و دامگستري (به دنبال علم آمده است) پنهانكار و چاپلوس است، بر مثل و مانند خود برتري جويد و براي توانگرانِ فروتر از خود، فروتني ميكند، خورنده حلواي آنان (سفرههاي اشرافي و چرب و نرم) و پايمالكننده دين خويشتن است. خداوند هم به اين سبب او را كور ميگرداند، (و توفيق فهم حقايق و معارف را از او سلب ميكند) و اثرش را از ميان آثار دانشمندان ميزدايد. آنكه داراي انگيزه فقه (و فهم) و خرد است، انديشناك و غمين و شبزندهدار است. رداي خود را بر سر ميكشد و در تاريكي شب برميخيزد. (به طاعت بندگي) عمل ميكند، (ولي با اين وصف) ترسان و هراسان است، به كارِ خود توجه دارد (در غفلت به سر نميبرد) و به اهل روزگارش آگاه است و از مطمئنترين برادران خود نيز بيم دارد. خداوند به اين سبب پايههايش را استوار ميسازد (به او ثبات شخصيتي ميدهد) و در روز قيامت او را (از عذاب و كيفر و هول و هراس) امان ميدهد.5
امام صادق (عليه السلام) در كلامي به حفص فرمودند: براي جاهل هفتاد گناه آمرزيده ميشود، قبل از آنكه براي عالم يك گناه آمرزيده شود. 6 (و خلاصه) روايات در اين زمينه غير قابل شمارش است و از آنها اين معنا به دست ميآيد كه عالمي كه همّ او براي (كسب) دنيا باشد، كمارزشتر از جاهل ميباشد و علمي كه موجب نزديكي به رب الارباب ميشود آن علمي است كه براي (تحصيل) آخرت باشد و براي عالمان به علم آخرتي نشانههايي است كه عمده آن زهد و وارستگي در دنيا است.
بيگمان كمترين مراتب علم آخرتي آگاهي به كمارزشي و آلودگي و فناپذيري دنيا است و معرفت نسبت به بزرگي صفا و جاودانگي است و اينكه دنيا و آخرت با هم قابل جمع نيستند. (و اين در صورتي است كه به هر كدام نظر استقلالي داشته باشيم، اما نگاه طريقي به دنيا و نظر استقلالي به آخرت با هم جمع ميشوند و طريق? ناجي? محمديه (صليالله عليه و آله) و عترت طاهره او(ع) همين است.) و هر كس نكته اول (وضع دنيا) را نداند، عقل او فاسد است و (اصلاً) عالم نميباشد و آن كس كه مطلب دوم (وضع آخرت) را معرفت پيدا نكند، كافر ميباشد و (به هيچ وجه) عالم محسوب نميگردد و كسي كه مسأله سوم (ضديت دنياي مستقل با آخرت) را نداند، جاهل و يا كافر به شرايع پيامبران است، پس چگونه از دانايان به شمار آيد؟! و كسي كه همه اين آگاهيهاي سهگانه را داشته باشد، اما آخرت را بر دنيا مقدم ندارد، بردهاي اسير شهوات و هواي نفس خويش است، پس چگونه رتبه علما براي او ميباشد؟! چنان كه شاعر عرب ميگويد:
“چوپانِ گوسفندان، نگهبان آنها از (خطرِ) گرگ است
پس وضع چگونه ميشود هنگامي كه چوپانان (خود) گرگ گله شوند؟!”
و متفرع بر اين ملكه شريفه (زهد و وارستگي در دنيا) آن است كه عالم به علم آخرت بعد از فراغت از علوم دنيا (و كسب آنها به قدر نياز) از آنها دوري گزيند، مگر اينكه به كار آخرت آيد و از نشست و برخاست با ارباب قدرت، به ويژه سلاطين، ـ براي اينكه آنان را وسيله دستيابي به مال و مقام قرار دهد ـ فراري باشد. البته اگر اين ارتباطات را وسيلهاي براي ثبات و استقرار زندگي در جامعه و بلندآوازه نمودن دين و سركوب بدعتگذاران و امر به معروف و نهي از منكر، قرار دهد، اين (نحو ارتباط داشتن با حكام جامعه) از بافضيلتترين كارها خواهد بود. چنان كه روش عدهاي از بزرگان اصحاب ائمه(ع) و بزرگاني از علماء اعلام چنين بوده و احاديث معصومين(ع) هم به اين مضمون وارد شده است.
از ديگر نشانههاي علماء آخرت(گرا) موافقت رفتارشان با گفتار آنان است. روايتي از امام صادق (عليه السلام) ذيل آيه شريفه “إنما يخشيالله من عباده العلماء”7 نقل شده كه حضرت ميفرمايد: مقصودِ آيه از علماء، آناني هستند كه رفتارشان گفتار آنان را تصديق كند و كسي كه رفتارش گفتههايش را تأييد نكند، او عالم نيست.8
از ديگر نشانههاي عالمان آخرتگرا اين است كه تا جايي كه ممكن است از صدور فتوا دوري ميكنند. همچنين از مناظره با علماء در مجالس ـ كه ريشه پليديها و منبع آن است ـ دوري مينمايند. در روايات فراواني، پرهيز از اين صفت بد و ناپسند، مورد تأكيد قرار گرفته است.
نشانه ديگر براي آنان، توجه زياد به علم باطن و مراقبت از قلب و شناخت راه آخرت و پيمودن آن راه است؛ چرا كه از اين خصلتِ (نيكو) فيوضات غيبي الهي سرچشمه ميگيرد و با آن، معارف حقيقيه خود را نشان ميدهد؛ همچنان كه مطالبي در اين زمنيه ـ قبلاً ـ گذشت. همچنين (اين ويژگي) سبب تقويت يقين ميشود، البته با تحصيل لوازم و فروعات آن بدانها اشاره خواهيم نمود.
صفت ديگر عالم آخرتگرا اين است كه (باطناً و روحاً) شكسته، اندوهگين، پيشرو و راهنما و خاموش باشد و اثر خشوعِ ظاهري و خشيت باطني از او، نمودار باشد به گونهاي كه نگاه به او انسان را به ياد خداي تعالي بيندازد و سيماي او دلالت بر دانايي او (از حقايق و معارف) داشته باشد.
در روايتي هست كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) مكرراً ميفرمود: “اي طالب علم! بيشك علم و دانايي را داراي فضايل و بركات فراواني است. پس تواضع به منزله سر آن است و پيراسته بودن از حسد چشم آن است و فهم و درك گوش آن است و صدق و راستگويي زبان آن است و تتبع و جستجو نگهدارنده آن است و نيت خير داشتن قلب آن است و آگاهي به اشياء و امور عقل آن است و مهرباني دست آن است و ديدار دانشمندان پاي آن است و سلامتي همت آن است و پرهيز از شبهات (سخنان حقنماي باطل و آراء التقاطي) حكمت آن است و جايگاه آن نجات است و راهبر آن عافيت است و مركب آن وفاء است و ملايمت در گفتار سلاح آن است و شمشير آن راضي بودن به رضاي الهي است و قوس كمان آن مدارا ميباشد و لشكر آن نزديكي (و گفتگو) با علماء است و دارايي آن ادب است و پسانداز آن دوري از گناهان است و توشه راه آن كارهاي خوب است و پناهگاه آن ترك دشمني (با ديگران) است و راهنماي آن هدايت است (و هميشه به دنبال هدايت بودن به علم جهت ميدهد) و رفيق آن دوست داشتن خوبان است. 9
بعضي از علماء گفتهاند: پنج نشانه براي علماء آخرت است كه از پنج آيه شريفه قرآنيه فهميده ميشوند:
1ـ بيم و هراسِ (انحراف از صراط مستقيم و گرفتارشدن را داشتن) كه از آيه شريفه “إنما يخشيالله من عباده العلماء”10 فهميده ميشود.
2ـ فروتن بودن كه از آيه شريفه “خاشعين لله لايشترون بآياتالله ثمناً قليلاً” 11 فهميده ميشود.
3ـ متواضع بودن و فروتني كردن (در معاشرت با خلق، نه خالق كه در نشانه دوم بود) كه از آيه شريفه “و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين” 12 فهميده ميشود.
4ـ اخلاق نيكو داشتن كه از آيه شريفه “فبما رحمة منالله لنت لهم”13 فهميده ميشد.
5ـ زهد و رهيدگي از زرق و برق دنيا كه از آيه شريفه “و قال الذين اوتوا العلم ويلكم ثوابالله خيرٌ لمن آمن”14 فهميده ميشود.
در روايت است كه ـ وقتي رسول خدا (صليالله عليه و آله) آيه شريفه “فمن يردالله ان يهديه يشرح صدره للاسلام”15 را تلاوت فرمود، كسي پرسيد:اي رسول خدا ـ مقصود از ـ اين شرح چيست؟ رسولالله (ص) فرمود: هنگامي كه نوري در قلب قرار داده شود، سينه گشاده و وسيع ميگردد. پرسيده شد: آيا براي اين حالت نشانهاي هست؟ رسول اكرم (ص) فرمود: نشانه شرح صدر آن است كه شخص ـ دلبستگي به خانه فريب و نيرنگ ـ دنياي بريده از آخرت ـ نداشته باشد و حالت توبه و توجه براي سراي جاودانه داشته و براي مرگ، قبل از رسيدنش مهيا باشد.
غزالي ـ در احياء العلوم ـ بعد از نقل اين روايت ميگويد: يعني شخص بيشتر گفتگويش از علم اخلاق باشد و پيرامون اينكه چه چيزي اعمال انسان را فاسد كرده و از بين ميبرد و دلها را سرگردان ميكند و وسوسههاي شيطاني را به جنب و جوش درميآورد و شر و بدي را برميانگيزاند؛ چرا كه بيشك اصل دين حفظ كردن (نفس ناطقه) خويشتن از شر و بدي است؛ كسي كه شر را نشناسد ـ به ناچار ـ گرفتارش ميشود. شخص ـ سالك ـ بايد مواظبت بر ذكر قلبي و زباني داشته باشد و مهم شناخت اموري است كه اين اعمالِ (صالح) را خراب و آشفته ميسازند؛ شُعَب اين امورِ (فاسدكننده اعمال صالح) زياد است واحتياج بدانها براي پيمودن راه آخرت نيز فراوان ميباشد.
به حذيفه بن اليماني گفته شد: تو را ميبينيم سخناني بر زبان ميآوري كه از ديگر صحابه رسول خدا نميشنويم، اين سخنان را از كجا گرفتهاي؟ او در پاسخ گفت: رسول خدا (صليالله عليه و آله) اين سخنان را به صورت ويژه به من فرمود؛ مردم درباره خير و خوبي از آن حضرت پرسش ميكردند، ولي من از آن حضرت درباره شر و بدي پرسش ميكردم، از ترس اينكه مبادا در (دام) آن گرفتار شوم؛ چرا كه ميدانستم عمل خير هميشه با من خواهد بود. رسول خدا (ص) چون حالم را چنين ديدند، اين علم را به صورت ويژه به من آموختند. همچنين حذيفه منافقين را ميشناخت و تنها او بود (البته از منظر غزالي است) كه نفاق و اسباب آن و ريزهكاريهاي فتنهها را ميدانست و عمر و عثمان و ديگران از او درباره فتنههاي فراگير ميپرسيدند، وقتي از او درباره منافقين ميپرسيدند، او در جواب تعداد باقيمانده از منافقين را ميگفت، ولي اسامي آنها را نميگفت و عمر مدام از او درباره خويش ميپرسيد كه آيا چيزي از نفاق در او سراغ دارد؟ و هر وقت جنازهاي را ميديد كه تشييع ميكردند، اگر حذيفه بر آن حاضر بود، نمازش را ميخواند و الا آن را رها ميساخت. به حذيفه “صاحب سرّ” هم گفتند.16 پايان كلام غزالي با تلخيص.
ويژگي ديگر علماء آخرت(گرا) اين است كه فقط تكيه بر آن مطالبي ميكنند كه از روي تحقيق فهميده و استنباط كرده باشند كه كلام خداي تعالي و رسول خدا و ائمه هدي (عليهم السلام) و سيره آنها ميباشد، نه آنچه كه از ديگري شنيده و يا در كتاب او يافته باشد را تقليدِ (بدون تحقيق) نمايد؛ زيرا در گفتار و رفتار ديگري ـ غير از خداوند و حجج الهي ـ حجت و دليل معتبر براي انسان وجود ندارد؛ به ويژه با توجه به زيادي حوادث و اغراض فاسده و انگيزههاي بدي و دورويي. پس براي غير از آن كس كه خدا او را از اين بديها حفظ كرده است اعتباري نميباشد.
از آنچه در وصف علماء آخرت(گرا) بيان شد، نشانههاي علماء سوء آشكار ميشود؛ آناني كه خير خود را به مصلحت ديگران فروختند (دين خود را فداي دنياي ديگران كردند) و نزديكي به خلق را بر نزديكي به خداوند مقدم داشتند و نهايت آرزوي آنان از تحصيل علم اين است كه دنياداران و نادانان آنان را از فضلاء و محققين بپندارند.
اما پاداش الهي براي آنان اين است كه به اهدافشان نرسند و خسارت كنند؛ بلكه زندگي به سبب مشكلاتي بر آنها تلخ شود. در روز قيامت هم ورشكسته وارد (محشر) ميشوند و وقتي رستگاري بندگان مقرَّب خدا و سودي كه عالمان عامل ميبرند را ميبينند، از كرده خود نادم و پشيمان ميگردند و اين همان خسارتي آشكار (كه قرآن از آن سخن گفته است) ميباشد.
پساي عزيز! از خواب غفلت و بيخبري (از حقايق هستي) بيدار شو و بدان كه حق (به ظاهر) تلخ است و پايداري بر آن مشكل است و راه آن سخت است و رسيدن به آن دشوار است و از اين رو مردم كمتر بدان ميل دارند و به چيزي كه سادهتر و همسوتر با طبيعت (نه فطرت خداجو و كمالطلب) است، اشتياق نشان ميدهند. شاعر عرب چه زيبا سروده است:
“راههايي كه ـ انسانها در مسير معنوي ـ ميروند فراوان است، ولي راه حق يكي است
اما روندگان راه حق تعدادشات كمشمار است
بندگان نسبت به آنچه (خدا) از آنان خواسته است در غفلت و بيخبري ميباشند
و در نتيجه اكثريتشان نسبت به راه حق در خوايند
فهم و شناختي نسبت به مقصد خويش ندارند
در نتيجه بدون آگاهي درست به سوي مقصد ميروند”
خداوند ما را از شرّ نفسِ (سوقدهنده به بديها) و سركشي آن در پناه خود درآورد و ما را به آنچه خير و صلاح نفسِ (ناطقه انساني) ما است موفق بدارد.
* عالمان سوء آناني هستند كه از علم، به نعمت دنيا رسيدن و نازپرورده شدن و رسيدن به مقام نزد اهل قدرت را قصد ميكنند
* امام باقر(ع) ميفرمايد: “آن كسي كه علم را بطلبد براي اينكه با آن بر علماء مباهات كند يا با نادانان به بگو مگو بپردازد و يا مردم را متوجه خويش گرداند، جايگاه او پر از آتش خواهد بود
* يكي از نشانههاي علماء آخرت گرا موافقت رفتارشان با گفتار آنان است
* نشانه ديگر عالمان آخرت گرا، توجه زياد به علم باطن و مراقبت از قلب و شناخت راه آخرت و پيمودن آن راه است
*پاورقيها:
1. اصول كافي، ج 1، كتاب فضل علم، باب المستأكل بعلمه، ح 4.
2. همان، باب استعمال العلم، ح 4.
3. هان، باب المستأكل بعلمه، ح 6.
4. همان، ح 4.
5. همان، باب النوادر، ح 5.
6. همان، باب لزوم الحجة علي العلم، ح 1.
7. سور? فاطر، آيه 28.
8. اصول كافي، ج 1، كتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، ح 2.
9. همان، باب النوادر، ح 2.
10. سور? فاطر، آيه 28.
11. سور? آل عمران، آيه 199.
12. سور? شعراء، آيه 215.
13. سور? آل عمران، آيه 159.
14. سور? قصص، آيه 80.
15. سور? آل عمران، آيه 159.
16. محجة البيضاء، ج 1، ص 162ـ161.